در جامعه الهی و توحیدی که عامل اساسی وحدت خدا و چنگ زدن به ریسمان الهی است ' عامل نفس امر کننده به عصیان و زیر پا نهادن فرامین الهی و در حقیقت شرک و نفاق و اتداع کفر و محرک بیرونی ان شیطان و شیاطین است.
این نقش کفر و شرک و نفاق در تجربه تاریخ دین خاتم از لحظه تولد رسول الله و عمل یهودیت سامری وجود داشته که خلاف دعده تورات و حصرت موسی بنا به منافع پلید دنیوی در صدد حذف حق برآمدند و وصیت ووراتی وحدت بر گرد احمد صلوات الله علیه و آله را که بوسیله حضرت عیسی تاُکید مجدد شد زیر پا نهاده و تخم پراکندگی و عداوت کاشتند و تا شکل گیری تمدن ضد توحیدی جهاتی و کفرآلود مدرن این سرکشی برابر وحی و فرمان پروردگار یکتا را ادامه دادند.
سپس در زمان شهادت رسول الله صلوات الله علیه و آله نفاق درونی از موجودیت نهان کارانه خود ' پرده افکنی کرد و با زیر پا نهادن پیام خدا و رسول خدا در غدیر خم و عهد آن روز ' با سقیفه علیه کانون وحدت هستی و جهان و اسلام را سرکشی کرد که بوسیله پیامبر اکرم وصیت شده و آیاتش در کلام اِلله بدست همگان رسیده و کانون وحدت الهی یعنی علی بن ابیطالب سلام الله علیه و اولاد معصوم و اوصیاء ایشان علیهم السلام معرفی شده بودند. این ریشه تفرقه افکنی شیطانی در اسلام در اشکال گوناگون ادامه یافت و امروز هم به گونهای نویی معنای اتحاد تحریف میشود. در ارتباط با تفکر غلط در باره معنای تفرقه چه سفسطه سوفسطایی و چه سفسطه وحدت و تفرقه در صدر اسلام و چه سفسطه مدرن از وحدت و تفرقه در سقیفه و تفرقه در انقلاب اسلامی و پیوستگی شان باید بروشنی سخن گفت.
به خصوص که در اوضاع امروزی به سبب ضرورت صد چندان و اهمیت گردآمدن و و تاُکید مقام معظم ولایت فقبه برای اتحاد تعبیر و تفسیری از مفهوم تفرقه و جمعیت و اتحاد در ادبیات اصلاح طلبان موافق تسلیم به غرب ' اشاعه یافته که مبنایش نفی مبانی و در زبان ' یک سفسطه است. این احزاب و برادران ایرانی ما ' تعریفی تحریف آمیز از تفرقه و وفاق ارائه میدهند که حصول به جمعیت و گردآمدن به معنای تعطیل عقل ' تفکر مبانی بر توحید الهی و چشمپوشی از مبانی اعتقادی و ببان اختلافات دیگر و سند گذاری و استدلال در باره حقانبت در پیروان قرآن و عترت مدافع انقلاب اسلامی و ایستادگی علیه طاغوت غرب است. آنان شرط اتحاد را عدم نقد غرب پرستی وانمود کرده و گفتوگو در خصوص امور خارج از امر مقاومت برای حفظ استقلال ملی و هزاهای رهبردی شان را که همین حالا در حال تبلیغ آن هستند را حرام و تفرقه اندازی مینامند. تذکر غلطهای عملی و فکری و بیانی جریان وابسته به رفرمیسم عربگرا در کابینه را ' از رئیس تا وزیر و وکیل و سخنگوی دولت و رسانههای لصلاح طلب تا کارگزاران غربگرای باز نشسته و اعضای دولتهای یابق تا بیانیه اساتید و اقتصاددانان را تفرقه افکنی مینامند و در واقع سخن معکوس میگویند و امر نادرست را درست و درست را نادرست وانمود میکنند. در حالی که بحث عقلی در باره دریت و نادرست انواع مواضع شان ودر حقانیت و عدم حقانیت در مسایل اختلافی امری بر حق است؛ و نمیتوان پذیرفت آنان حرف غلط بزنند و عمل غلط بکنند و خط امام ره ساکت باشد. اتحاد برای دفاع از ایران از استقلال در نبرد نجاوزکارانه آمریکا و اسرائیل با ایران ربطی به سکوت در خصوص مسایل اختلافی که ضد مقاومت و وحدت ملی ' و استقلال است وهمین حالا مطرح میکنند ندارد؛ و این سکوت به معنای اجازه اشاعه نگرش تسلیم طلبانه علط و جاری آنان و بر حق وانمود شدن مواضع و مطالبات تفرقه افکنانه خواهد بود. در واقع آنان هستند که به شیوه نامعقول دحدت شکنی در دفاع از ایران میکنند و مردم را دچار تشتت و تردید و ترس و نومیدی مینمایند و پاسخ به این ر
فتار غلط را تفرقه افکنی نام مینهند! در حالی که تفرقه آنجاست که نپذیریم وجود اختلاف در مسایل گوناگون از قبل مانع اتحاد عمل برای دفاع از لیران نیست و پای فرقهای قدیمی را نباید به میان کشید و سوء استفاده کرد و گفت یا تسلیم خواست ما شوید یا مردم را دچار تزس و سستی و نومیدی یا خشم و شورش میکنیم!
وحدت از یک مانندی کامل در همه ارکان دعتقادی و رهبردی و فکری و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی. تا وحدت عمل در خصوص یک امر حیاتی مثل دفاع از ایران در میدان جنگ با متجاوز میتواند در تغییر باشد نمیتوان از امر حیاتی
چشم پوشید و وسط معرکه عمل ضروری را موکول به مذیرش موارد اختلافی کرد. بویژه اموری که اتفاقا ماهوا ضد دفاع از ایران و ایتقلال ایران است و به تفرقه و بلکه تجزیه ختم میشود!
ولی فقبه مردم را برای حفظ استقلال ملی برابر کفر و استکبار وحشی و مهاجم جهانی به اتحاد و وحدت دعوت میکنند و به نیروهای سیاسی میگویند در جمعبت ملت و همگونی و یک صدایی شان برای این دفاع بکوشند و خلل ایجاد نکنند. اما نفاق مدرن غربگرابان آن جا بروز میکند که اتحاد در عمل دفاع از استقلال را گروگان میگبرند برای خواستهای نامشروع و غیر قانونی و ضد قانون اساسی و پذیرش راههای گمراه کننده و افکار ضد استقلال و غربگرایانه شان!
در واقع با تحریف معنای اتحاد در دفاع از ایران تلاش همه سویهای را شکل میدهند که وحدت خودجوش مردم را فروبپاشند. بیانیههای ضد استقلال ' خواست تسلیم به شیطان بزرگ ' خواست نفی اساس وحدت و حیات طیبه اجتماعی ما یعنی انقلاب اسلامی ' خواست تحویل همه استطاعت و استقامت به دشمن متجاوز ' و حراج اصول عقل و شرافت و کرامت ملت ایران ' همان تفرقه اندازی واقعی و گروکشی نفرت انگیزی با سوء استفاده از خانهای است که دشمن در صدد به آتش کشیدن آن است و اهل نفاق مدرن و غرب پرستی با ظاهر حفظ وحدت و وفاق و عدم تفرقه خواهان تحمیل خواست دشمن از درون هستند.
اما حقیقت آن است اگر جویی عقل و تفکر درست و شرافت وجود داشته باشد باید پذیرفت همه اختلافات فکری و راههای مختلف ' سرجایش محفوظ ' حالا بر گرد پرچم ولی فقیه باید گرد آمد و از استقلال ملی برابر دشمن غدّار دفاع کرد و در مردم تفرقه نیانداخت و با وسایل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و رسانهای و بیانبه برای خواستهای بی ربط به این لحظه دفاع و تحمیل مشکلات عدیده به مردم و آزار ملت آنان را دچار رنج و مصائب و خشم و یاس و ضعف ننمود.
تفرقه افکنی به معنی ایجاد اخلال در عمل واحد است. مثل قرآن بر سرنیزه کردن یا مانع پیروزی مالک اشتر شدن در موقعیت عمل قطعی ' و تقاضای مذاکره. امروز بیانیه جبهه اصلاحات و دولتمردان کابینههای غربگرا و تعدادی از اساتید غرب پرست و تقاضاهای اسراییلی میر حسبن موسوی در وسط معرکه به شکل غیر قانونی ' تقاضای مجلس موُسسان تجویل هر چه آمریکا هوس کرد به این شیطان متجاوز و پیمان شکن از نمونههای بارز تلاش برای اخلال در اتحاد برای دفاع در میدان جنگ است. امروز بازی روانی مافبای ارز با قیمت دلار آزاد و طرح غلط و بی تدبیری آشوبزای مسئله آب و برق و گرانی و سود خواری حرام بانکها و رها شدگی مدیریتی و نظارت دولتی و در این معرکه دادن اختیارات استانی به ولایات مرزی و رها کردن نظادت دقیق و مستقیم دولت بر اسنانها و بویژه استانهای مرری و عمل مطبوعات و رسانههای مجازی اصلاح طلب شکلی از ابجاد اختلال در انحاد برای مقاومت و نارضایتی آفرینی است.
اجازه دهید بگویم خود تفرقه میاندازند و سپس طرف مقابل را متهم به نقض وفاق و انحاد میکنند!
اجازه میخواهم در ریشه یابی این سفسطه در مفهوم جمعیت و انحاد برابر تفرقه و تشتت به صدر اسلام و نگرش غلط مدرنها به این برهه از تاریخ اسلام رجوع کنم و به تحلیل گفتگوی بسبار ارزشمند جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای کاشانی و جناب آقای محمد حسین دهباشی بپر دارم.
ماجرا دو توییت که آقای دهباشی در باره حمله به حضرت زهرا سلام الله علیها به سبب استقامت بر قرآن و پیام پیامبر خدا و حق عترت برابر ناحق و عمل وحدت شکنانه سقیفه صورت گرفت و امر مشهور در میان شیعبان از زمان امیرالمومنین علیه السلام ' رخداد مزبور برای بانوی اول هستی و جهان و اسلام یعنی شهادت بر اثر این ضربه وظلم بوده و به صورت عمل به تهدید احراق و سپس آتش ردن خانه و باب آن و سقط جنین حضرت محسن علیه السلام و شکستگی دنده و شهادت بر اثر همین تهاجم است که مدتی پس از واقعهی ماندن
پشت در و تحمل فشار و َضربه قبضه شمشیر یا لگد اتفاق افتاد.
اهل سقیفه و پیروان آن ' از همان آغاز ذکر این واقعه را ممنوع و گفتوگو در باره درست و نادرستی رخداد را قدغن کردند. البته واقعه بوسیله علمای معتبر و راویان اهل سنت مکرر نقل شد.
در دوران مدرن و با گسترش دیدگاه مدرنیت در جهان اسلام و بی اهمیت شمردن رویداد و اسلوب تاریخ نگاری مدرن و بی اعتنایی به حجیت عالم غیب و آن چه از وحی و نقل و روابت معصوم علیهم السلام بدست آمد و برعکس قائل شدن حجیت برای تاریخ ماهوا فاقد حجیت ' مدرنها بنام حفظ اتحاد در این واقعه شک روا داشته و با اتکا به گفتار سید محمد حسبن فضل لله عالم لبنانی دوران ما مدعی شدند که چنین امری رخ نداده است و نفی آن و اساسا حذف اختلاف از ریشه را راهی برای وحدت ضروری میان اهل مذهب قیاس و شیعیان دانستند؛ و کو شیدند اساسا منکر عناصر روایی شوند و باتوسل به اثبات غلطهای روایی به نظر خودشان اصل ماجرا را نفی کنند. اگر چنین نبود و اصل حقانیت خاندان وحی و مظلومیت اصل و نفی غدیر و امامت معصوم علیهم السلام و ریشه اختلاف و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها د همسر و فرزندانش به سبب نفی این حق و اصرار بر تحریف حقیقت اسلام و قرآن جدا ذه از عترت بی اهمیت جلوه داده نمیشد ' و تحریف زیر بنای هستی شناسی و انسان شناسی و اسلام شناسی متکی بر ان ولایت هدف نبود و ظلم منجر به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان معصومش ندیده گرفته نمیشد ' انواع خشونت هولناک 'ای یا آن تعدی و تجاوز و نحوه قتل و آزار ' چه فرق میکند؟ ماجری وقتی به فعل پرده پوشانه حقیقت دین بدل میگردد که اساس موضوع و ریشه اش در عالم غیب با منافع دنیایی تبدیل به امری ماهوا غیر مهم قلمداد گردد. مشکل نگرش اصلاح طلبان با تفکر اومانیستی و پروتستانی شان در خصوص دین در اینجاست و مشکل نگرش آقای دهبدشی در خمین جاست. زیرا اصلا در غیاب این تحریف حقیقت غیبی دین ' فرق بین محبت و احترام به حصرت فازمه سلام الله علیها و یا اعتراف به نقش مهم محبت به اهل بیت از منظر امور دنیایی ' فرهنگ ' تاریخ ورهویت ملی خود چهره باطنی نفی حق اهل البیت و عترت در مقام هستی شناسز انان است. جناب آقای دهباشی با همین نگاه فقدان سند در باره این رخداد مشهور توییت کردند:
"خانههای حجاز در صدر اسلام جز پارچه حایل ' در نداشتند چه رسد به در چوبی که آتش بگیرد و مسمار داشته باشد"
طرح این نگاه ولو با هدف تاُمین وحدت بین مردم شیعه و سنی گه البته بسیار بسیار مهم و در مقاومت علیه کفار حربی با اسلام حیاتی است ' درست نیست و نگرشی دنیاگراست. زیرا میتوان با ارزش نهادن به حقیقت و براهین آن ضمنا اثبات کرد که اتحاد در حفظ اسلام تکلیف الهی است و سیره ائمه معصوم است و نباید از این امر به سبب اختلاف در باره موصوع ولایت چشم پوشید.
حجت الاسلام کاشانی با همین دید باورمند به وجه عرشی ماجرا و عالم غیب آن و اثبات مخالفت با ولایت مفصوم ' در اصل مخالفت با پروردگاری و نقشه الهی است برای انسان ' به اشکال آقای دهباشی پاسخ دادند و البته اثبات کردند که طبق آیات قرآن ' و روایات خانههای حجاز و مدینه هم در داشت و به نقش "در" در قرآن و روایات بارها اشاره شده و نفی "در "برای نفی رخداد ' سست و بی اعتبار است؛ و هم وحدت مسلمین در برابر کفر مخارب و ستیزه جو با اسلام ' ضروری است این بحث از آن جا اهمیت دارد که همین نگرش غلط در باره وفوق و تنسجام ک اتحاد و وحدت امروز در باره نیروهای سیاسی ایران موجود است و میکوشند اختلاف بر سر اصول قانون اساسی و اتکا به اصول انقلاب اسلامی و استقلال و تن ندادن به سلطه کافران را به بهانه وحدت یین نیروها بی اهمیت وانمود سازند و راه غربگرایی خود را تحمیل کنند.
من در باره همین نگاه غلط در صدر اسلام بنا به متن مباحثه آقای کاشانی و آقای دهباشی و کالبد شکافی بحث در صدر اسلام جداگانه و مفصلتر گفتوگو خواهم کرد