در این مقاله، ابعاد مختلف این منازعه، بازیگران درگیر، منافع و هزینههای استراتژیک و گزینههای ایران برای پاسخگویی عقلانی و بازدارنده مورد بررسی قرار گرفت. در این قسمت، خطوط اصلی جمعبندی تحلیلی و توصیههای سیاستی ایران در سه سطح داخلی، منطقهای و جهانی ارائه میشود.
نخست آنکه حمله اخیر را باید بخشی از راهبرد مهار ژئوپلیتیکی و ژئوانرژی ایران از سوی آمریکا و اسرائیل دانست؛ راهبردی که در دل آن، نگرانی از افزایش نفوذ چین در منطقه، احیای مسیرهای ترانزیت ایران و بازگشت ایران به بازار انرژی جهانی نهفته است. بهطور خاص، رژیم اسرائیل تلاش دارد از این تجاوز، نهتنها سود امنیتی، بلکه جایگاهی جدید در معادلات انرژی اروپا و ساختار امنیت منطقهای کسب کند،وضعیتی که بارضایت و پشتیبانی کامل واشنگتن صورت میگیرد.
از سوی دیگر، مواضع روسیه در این بحران حاکی از نوعی موازنهگری است. با آنکه مسکو رسما از اقدامات نظامی علیه ایران انتقاد کرده، اما در عمل بهدلیل منافع حاصل از تضعیف ایران واستمرار بیثباتی درمنطقه، مایل به مداخله مؤثر نیست. در این زمینه، تعاملات ایران با روسیه باید بازطراحی شود و بر اساس منطق «اعتماد محدود و توازن منافع» پیش برود.
چین نیز با وجود نگرانی از افزایش بیثباتی در خاورمیانه، تمایل جدی به ورود مستقیم در منازعه ایران–آمریکا نشان نداده، مگر آنکه منافع انرژی و راهبردیاش بهطور جدی به خطر افتد. بنابراین، ایران باید بهجای انتظار حمایت نظامی یا صریح، در جهت پیوند منافع اقتصادی بلندمدت چین با امنیت ایران تلاش کند.
در چنین شرایطی، بازدارندگی پایدار ایران نیازمند راهبردی چندلایه است که بر بازسازی سیاست خارجی، تقویت دیپلماسی اقتصادی و اصلاحات بنیادین در اقتصاد داخلی استوار باشد. از این منظر، توصیههای سیاستی را میتوان در سه سطح کلان صورتبندی کرد.
در سطح داخلی، ایران باید بهسرعت ساختار بودجه خود را بازنگری کرده و اولویت را به امنیت اقتصادی و افزایش تابآوری اجتماعی دهد. این امر شامل کاهش هزینههای غیرضرور، تقویت صندوقهای حمایت معیشتی هوشمند و حمایت فوری از زنجیرههای تولید کالای اساسی است. همچنین، توسعه صنایع دفاعی، دانشبنیان و صادراتمحور میتواند ستون اصلی اقتصاد مقاومت را شکل دهد.
در سطح منطقهای، ایران باید از وابستگی و نگاه غیرواقع بینانه به بازیگران غیرقابل اعتماد بکاهد و در عوض همکاری خود را با کشورهایی مانند چین، ترکیه، پاکستان و آسیای مرکزی که منافع مشترکی دارند گسترش دهد. سازوکارهایی مانند تهاتر، مبادله با ارزهای محلی و پروژههای مشترک در قالب اکو، شانگهای و اوراسیا باید بهصورت عملیاتی تقویت شود. همچنین، نقش ژئوپلیتیکی ایران در کریدورهای انرژی و تجارت منطقهای باید مجددا فعال گردد.
در سطح بینالمللی، ایران باید دیپلماسی حقوقی خود را برای ثبت رسمی این حمله در سازمان ملل، شورای حقوق بشر و دیوان لاهه فعال کند. همچنین، ارائه بستههای سرمایهگذاری مشروط به قدرتهایی مانند چین و هند، بهگونهای که ثبات ایران با منافع راهبردی آنها گره بخورد، باید در دستور کار باشد. در نهایت، توسعه ائتلافهای نرم مبتنی بر فناوری، انرژی پاک، آموزش و فرهنگ میتواند تصویر جهانی ایران را بازسازی کند.
در جمعبندی نهایی باید گفت ایران برای عبور از این مرحله بحرانی باید ترکیبی هوشمندانه از بازدارندگی سخت و بازدارندگی نرم را در دستور کار قرار دهد. این ترکیب، بدون اصلاح سیاستهای اقتصادی داخلی، نوسازی دیپلماسی و بازسازی اعتماد اجتماعی، امکانپذیر نخواهد بود. آینده امنیت ملی ایران، همانقدر که در میدان نبرد نظامی رقم میخورد، در میدان حکمرانی اقتصادی، دیپلماسی هوشمند و روایتسازی جهانی نیز تعیین میشود.