زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت اختلافش با شوهرش گفت: آقای قاضی شوهرم در فضای مجازی از من فراری است و دلش نمی خواهد از من حرفی بزند. من انتظار داشتم او در پستهایش از من بنویسد، عکسهای دونفرهمان را به اشتراک بگذارد و مهمتر از همه، پستهای من را لایک کند و برایم کامنتهای محبتآمیز بگذارد. اما او این کارها را نمیکند! انگار که از من خجالت میکشد یا اصلا علاقهای به این کارها ندارد. من میخواستم دوستان و فالوورهایم بدانند که من هم شوهری مهربان دارم که به من اهمیت میدهد. وقتی میدیدم دوستانم هر روز از همسرانشان تعریف میکنند و عکسهایشان را میگذارند، اما شوهر من هیچ واکنشی نشان نمیدهد، احساس میکردم به من بیتوجه است. این برای من یک دنیا بود، اما او اهمیت نمیداد. وقتی او در فضای مجازی به من اهمیت نمی دهد، در دنیای واقعی هم اهمیتی برای او ندارم. برای همین دیگر نمی خواهم در کنارش زندگی کنم.
نوبت به مرد جوان که رسید، در این باره به قاضی گفت: آقای قاضی، من همسرم را دوست دارم و این را در زندگی واقعی به او نشان دادهام. من هیچوقت برای او کم نگذاشتهام. اما من اعتقادی به این نمایشهای مجازی ندارم. به نظر من، ابراز علاقه و دوست داشتن باید در خلوت زندگی خودمان باشد، نه اینکه هر چیزی را به اشتراک بگذاریم تا دیگران ببینند و تایید کنند. من نمیتوانم درک کنم که چرا یک لایک یا یک کامنت در اینستاگرام باید به این اندازه مهم باشد که زندگی مشترک ما را به اینجا بکشاند. من نمیخواستم زندگی خصوصیمان را در معرض دید همه قرار دهم. به نظر من، این کار باعث میشود حریم خصوصیمان از بین برود و زندگیمان اسیر قضاوتها و مقایسههای دیگران شود. من بارها به او گفتم که دوستش دارم، اما او انتظار داشت این دوست داشتن حتما با تعداد لایک و کامنت سنجیده شود. آقای قاضی، من فکر میکنم فضای مجازی، به جای اینکه ما را به هم نزدیک کند، دارد ما را از هم دور میکند. ما لحظاتی را که میتوانستیم در کنار هم باشیم و از زندگیمان لذت ببریم، صرف چک کردن گوشی و انتظار برای واکنشهای مجازی کردهایم. من نمیخواستم زندگیمان قربانی این موضوع شود، اما همسرم نتوانست این را بپذیرد. به خاطر همین دلیل ساده نیز، جنجال به راه انداخت. برای همین من هم دیگر تحمل او را ندارم.
در پایان نیز قاضی دادگاه خانواده سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست که در فرصت پیش آمده، با یک مشاوره خانواده مشورت کنند، تا شاید اختلاف و مشکل ساده ای که بینشان به وجود آمده، حل شود.
تمرکز روی زندگی واقعی
سارا شقاقی،روانشناس در این خصوص می گوید: پروندههای طلاق که ریشه در اختلافات کوچک دارند، بیش از آنکه به آن اختلاف یا مشکل کوچک وبی اهمیت مربوط باشند، نشاندهنده تغییرات عمیقتری درنیازهای روانشناختی والگوهای ارتباطی ما هستند. این موارد، آینهای از تاثیر فزاینده شبکههای اجتماعی بر روابط صمیمانه و حتی تعریف از عشق و توجه محسوب میشوند. در سطح روانشناختی، افرادی که به شدت به تأیید متکی هستند، میتواند ریشه در کاهش اعتماد به نفس یا احساس ناامنی داشته باشد. فرد ممکن است برای جبران کمبودهایی که در درون خود احساس میکند، به دنبال تایید از سوی دیگران بگردد. وقتی همسر از مشارکت در این بازی مجازی امتناع میکند، فرد نه تنها عدم تایید از سوی او را تجربه میکند، بلکه این را به منزله کمارزشبودن خود تلقی میکند. از سوی دیگر، توقعات غیرواقعی از روابط، که توسط تصاویر ایدهآلسازی شده در شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، نقش مهمی ایفا میکند. افراد به طور مداوم زندگی خود را با بهترین لحظات دیگران مقایسه میکنند که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده است.این مقایسههای دائمی، منجر به احساس نارضایتی، حسادت و فشار برای همرنگ جماعت شدن میشود، حتی اگر این همرنگی به قیمت از دست دادن اصالت و صمیمیت واقعی باشد. نتیجه این چالشها، کاهش صمیمیت واقعی و گفتگوهای عمیق است. وقتی تمرکز از ارتباط چهره به چهره و ابراز محبت درونی به نمایش بیرونی و مجازی منتقل میشود، پیوند عاطفی واقعی ضعیف شده و زندگی زناشویی به یک نمایش تبدیل میشود. بنابراین زوج ها بهتر است که تمرکز خود را بر زندگی واقعی خود گذاشته و خواستههای غیرمعقولشان را با صحبت و گفتگو، مطرح کرده و سعی کنند که اختلافشان را هم با همین گفتگوی صمیمانه حل کنند.