این جسارتی است که ابتدا از هالیوود شروع شد؛ جایی که فیلمهایی مثل «۳۰۰» با تحقیر و تضعیف فرهنگ و تاریخ ایران تولید شدند و حالا این مسیر به بالیوود هم کشیده شده است.
این فیلم، با بازنمایی نادرست و اغراقآمیز اتفاقاتی که به ایران و مردم آن ارتباط دارد، به نوعی اهانت فرهنگی محسوب میشود و باعث تقویت تصورات غلط و کلیشههای منفی درباره کشورمان خواهد شد. فیلمهایی که چنین رویکردهایی دارند، نهفقط به ایران بلکه به کل تمدن و تاریخ آن خیانت میکنند.
از آنجا که در برابر تحقیرهای هالیوود مثل فیلم ۳۰۰ سکوت شد، جای تعجب نیست که کشورهای کمتر قدرتمند و جدی در عرصه سینما تمایل پیدا کنند استادانه همان مسیر را ادامه دهند و از آزادی عمل بیشتری بهرهمند شوند. همین سکوت و عدم واکنش به بیاحترامیها، باعث گسترش و تکرار این رفتارهای بیادبانه و تحریفگرایانه شده است.
فیلم تهران نهتنها یک اثر هنری ضعیف؛ بلکه نماد و نمونهای از روند ناامیدکنندهای است که در آن عدهای بیپروا به فرهنگ و واقعیتهای یک کشور توهین میکنند و این روند اگر متوقف نشود، احتمالا با نمونههای متعدد و مشابه بیشتری روبهرو خواهیم بود که جبرانناپذیر است. جلوگیری از تکرار چنین مواردی، مستلزم واکنش سریع، دقیق و قاطع جامعه فرهنگی و سیاسی ایران و دوستداران حقیقت است.
مسأله اصلی این نیست که یک فیلم هندی درباره ایران ساخته شده؛ بلکه مشکل این فیلم بازتابی است از یک بیماری مزمن و خطرناک: عادیشدن تحریف حقایق و دستکاری واقعیات مرتبط با ایران. این بیماری ناشی از بیعملی و سکوت خود ماست.
وقتی تاریخ و واقعیتهای کشورمان بر پرده نقرهای سینما بهسادگی تحریف شد و ما بیتفاوت از کنار آن گذشتیم، درواقع پیام واضحی به جهان فرستادیم: «هر نوع دروغ و تحریف را میتوانید مطرح کنید و ما واکنشی نشان نخواهیم داد.» این وضعیت زمینهساز جریتر شدن سینماییها و تولیدکنندگان محتوا شده تا به این روند ادامه دهند و حقایق را به میل خود تحریف کنند، بدون آنکه کسی پاسخگو باشد یا اعتراض کند. فیلم تهران نمونهای واضح و هشداردهنده از این روند بوده که به دلیل عدم واکنش موثر، به تکرار یک الگوی ناپسند بدل شده است.
همینجا باید هشدار داد: اگر حتی سینمایی مانند بالیوود که سالهاست سرگرم تولید فیلمهای کلیشهای و سطحی بوده، جرات پیدا کرده که تاریخ و واقعیت ایران را تحریف کند، آنگاه باید منتظر چه بود؟ چه بسا کشورهایی که هیچ پشتوانه تاریخی و فرهنگی ندارند، با خیال راحتتر و جسورانهتر به ایران حمله و روایتهای نادرست و تحریفشده خود را به جهان عرضه کنند. این وضعیت زنگ خطری است که نمایانگر گستردگی و عمق این نوع تحریفهاست.
خطر واقعی فیلم تهران خود فیلم نیست، بلکه چیزی عمیقتر و نگرانکنندهتر است: تبدیل شدن به عادت. عادت به دیدن تحریفهای مکرر، عادت به شنیدن دروغهایی که به صورت پیوسته تکرار میشوند و پذیرش دستکاریهای بیوقفه در واقعیتهای تاریخی و فرهنگی کشور. این موضوع به آنجا میانجامد که روزی، فرزندان ما تصویری از ایران در ذهن داشته باشند که نه براساس واقعیت، بلکه مبتنی بر این تحریفها و دروغها باشد. چنین وضعیتی برابر است با حذف تدریجی هویت و وجود یک ملت از حافظه جهانی، چراکه آنچه در خاطره تاریخ ثبت میشود، دیگر واقعی نخواهد بود.
این انحلال فرهنگی و تاریخی، یکی از بزرگترین خطراتی است که میتواند تمدن و هویت ملی ما را تهدید کند و باید با آگاهی و واکنش مستمر در برابر هرگونه تحریف و دستکاری مقابله شود؛ و اینجاست که ماجرا به نقطهای بحرانی و شوکهکننده میرسد: اگر امروز در برابر تحریفها و نادرستیهای تهران سکوت کنیم، فردا باید آماده مقابله با دهها فیلم مشابه و حتی بیشتر باشیم؛ آثاری که نهتنها واقعیت را وارونه و مخدوش نشان میدهند، بلکه هویت و ریشههای ما را در ذهن مخاطبان جهانی پاک میکنند و تصویر ناروا و نادرستی از ملت ایران ارائه میدهند.
سکوت امروز، خود حکم امضای مرگ تدریجی هویت تاریخی و فرهنگی فردا را دارد؛ مرگی آرام و خاموش که در آن یک ملت بهتدریج از حافظه و تصور جهانی محو میشود. این روند نهتنها تضعیفکننده تاریخ و فرهنگ ماست، بلکه به کاهش عزت نفس و خودباوری نسلهای آینده نیز میانجامد. بنابراین، امروز زمان ایستادن و واکنش نشان دادن است، چراکه هر تأخیر یا بیتوجهی و سهلانگاری، زمینهساز عمیقتر شدن این بحران خواهد بود و خسارات جبرانناپذیری بر جای خواهد گذاشت.