برای روایت‌های «مهمان حبیب»

برای روایت‌های «مهمان حبیب»

کتاب «مهمان حبیب» از حادثه‌ تروریستی کرمان روایت می‌کند. ۳۶ روایت به همت گروهی از نویسندگان گردآوری شده است تا مردم، بمب‌گذاری چهارمین سالگرد حاج‌قاسم سلیمانی را فراموش نکنند. این اتفاق خونین برای شاهدان حادثه همیشه مثل یک کابوس در ذهن تکرار می‌شود، ولی برای کسانی که فقط چند روز و چند خبر از آن را در تلویزیون دیدند هم نباید فراموش شود.
کد خبر: ۱۵۱۵۶۸۶
نویسنده الهام رضایی - نویسنده
 
قبل از برپایی مراسم سالگرد حاج‌قاسم، ویژه‌برنامه‌ای با عنوان «رویداد روایت‌نویسی رسم وفا» برگزار شد. این رویداد از نویسندگان سراسر کشور می‌خواست با حضور در سالگرد حاج‌قاسم، راوی این مراسم باشند اما با حادثه بمب‌گذاری مسیر روایت‌ها عوض شد (آمده بودیم که از معرفت مردم بنویسیم. چه می‌دانستیم داغدار همین مردم می‌شویم).
مجتبی اسدی در مقدمه کتاب خاطر‌نشان می‌کند که مجموعه مهمان حبیب تلاشی برای مبارزه با فراموشی است برای آن‌که مظلومیت شهدای این حادثه تروریستی را از یاد نبریم. ده‌ها نویسنده از سراسر کشور با حضور در گلزار شهدا، منازل شهدا، بیمارستان‌ها، مراکز انتقال خون و کوچه‌های کرمان به روایت از خط مقدم یکی دیگر از نبردهای خیر و شر در طول تاریخ پرداختند. کتاب مهمان حبیب روایت‌های دست‌اولی از قبل و بعد از حادثه دارد. روایت‌هایی از روز ۱۳دی‌ماه بیرون آمد و در جان کلمات ریخته شد تا مبادا ۱۰ سال یا ۱۰۰سال دیگر ما این اتفاق تلخ را فراموش کنیم. یک اصل همیشه در دنیا حاکم است: درد و رنج‌ها برای ملتی تکرار می‌شود که دردها را در تاریخ قومش به فراموشی سپرده است. 
بیشتر نویسندگان در روایت‌شان اشاره به شلوغی وازدحام جمعیت دارندو«به قول مادربزرگم اگر سوزن مینداختی از شلوغی جمعیت به زمین نمی‌رسید» توصیف خوب موکب‌های راه گلزار، خواننده را به حال‌وهوای روز ۱۳دی‌ماه می‌برد. بعضی موکب‌ها که بسیار متفاوت از دیگران بودند اوج عشق و ارادت را به حاج‌قاسم نشان می‌دهند مثل موکب عاشقان بی‌صدای حسین(ع) که در آن ناشنوایان عزیز از مردم پذیرایی می‌کردند، یا موکب یمنی‌ها با خنجرهای بزرگی که به کمر می‌بندند یا موکب ساده سه پسربچه نوجوان به نام‌های حسن، مهدی و علیرضا. آنها با پول پسته‌چینی و کار در باغ مردم برای سالگرد یک کارتن واکس خریده و از راه دورخود رابه مراسم می‌رسانند، روی زمین سرد نشسته وکفش زائران را به عشق حاج‌قاسم واکس می‌زنند. در بین تمام موکب‌ها موکب چریک پیر حاج‌قاسم حس‌وحال دیگری داشت؛ چریکی که حاج‌قاسم شب‌های عملیات با او تلفنی صحبت می‌کرد و ازاو التماس دعاداشت. شاید باشنیدن این نام، این‌طور تصورشودکه چریک پیر حاج‌قاسم مردی مسن و...باشد،ولی درکمال ناباوری چریک پیر،یک زن روستایی است که برای رزمنده‌ها نان محلی می‌پخت (یک روز پسرش در جبهه نان تعارف دوستان می‌کند). حاج‌قاسم می‌پسندد و می‌گوید چه نان خوبی! بعد قرار می‌گذارند مادرش نان بپزد برای جبهه‌ها اگر دوست دارد، که دوست داشت. آن‌قدر دوست داشت که زنان روستا را بسیج کرد به نان‌پختن برای جبهه. گندم و هیزمش هم کمک مردم بود به جبهه‌ها. خودش هم به همراه کامیون به جبهه می‌رفت. برایش فرقی نداشت پسر شهیدش یا پسرهای مردم. بادست خودش نان تقسیم می‌کرد ومی‌گفت شما اینجا می‌جنگید و ما آنجا. به رزمنده‌ها روحیه می‌داد. وقتی هم که خبر شهادت پسرش را آوردند پای تنور بود و داشت نان می‌پخت. تا ۱۲شب نان پخت برای جبهه. پای تنور که نه پای حرف فرماندهش مانده بود. وقتی حاجیه‌زهرا اسدی یاهمان چریک پیرفوت کرد،حاج‌قاسم برای خاکسپاری‌اش آمد و گفت روی سنگ‌مزارش بنویسند چریک پیر. بعد از فوت حاجیه‌زهرا هم کار موکبش تعطیل نشد که هیچ، بلکه در کربلا و اربعین و سالگرد حاج‌قاسم همیشه برپاست. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰