این رمان بهشدت زنانه، زندگی یکی از معلمهای زن دهکدهای در بوسنی را در دوران جنگ روایت میکند؛ روایتی که به سرگذشت زنان در طول جنگ میپردازد. داستانی از تجاوز، تحقیر، اردوگاههای اسرای جنگی و تلاش برای زنده ماندن در میان تباهی و بیعدالتی. جنگ بوسنی بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ درجمهوری بوسنی و هرزگوین (یکی از جمهوریهای یوگسلاوی سابق) رخ داد. علت اصلی آن اختلافات قومی ومذهبی بین سه گروه اصلی (بوسنیاییهای مسلمان، صربهای ارتدوکس و کرواتهای کاتولیک) بود و آن را میتوان از خونبارترین جنگهای چند دهه اخیر ذکر کرد. خاطرم هست وقتی بچه بودم و در زمان نبود دنیای گسترده اینترنت، پدر و مادرم پای اخبار تلویزیون مینشستند و مبهوت و مغموم تصاویر و فیلمهایی را که از این جنگ در تلویزیون پخش میشد، میدیدند. این جنگ با محاصره شهرها، کشتار جمعی (نسلکشی سربرنیتسا) و آوارگی میلیونها نفر همراه بود که سرانجام در سال ۱۹۹۵ با توافق صلح دیتون پایان یافت. شخصیت اصلی، با نام مستعار «اس» معلمی جوان است که در دهکدهای در بوسنی زندگی میکند. داستان با حمله سربازان آغاز میشود و او را به اردوگاه اسیران منتقل میکنند؛ جایی که با تجربههای وحشتناک تجاوز، تحقیر، گرسنگی، کشتار همراه با شکنجه مردان و زنان در شرایطی غیرانسانی و غمگین مواجه میشود. روایت رمان بهخاطر پرداخت به این موضوع تلخ و غمگین، بسیار تأثیرگذار و اندوهبار است که البته بهشخصه معتقدم باید این روایتهای تلخ اما بر پایه واقعیت را خواند که با ذات شرارت نوع بشر آشنا شد. جنگها برای مردها بوی خون و باروت و آوارگی میدهد و برای زنها علاوه بر بوی خون و باروت و آوارگی، ترس از تجاوز و حقارت و شرم و شکنجههای پس از آن را هم دارد. این کتاب دقیقا دست روی همین قسمت از جنگها گذاشته؛ سرگذشت زنان به اسیری گرفتهشده؛ زنانی که خیلی عادی دارند در آشپزخانههایشان آشپزی میکنند یا مشغول بچهداری و امور روزمرهاند و ناگهان در کوچهپسکوچههای شهر پر از افراد دشمن میشود.
راوی کتاب(اس) یک روز صبح مشغول درست کردن قهوه روزانهاش است که سربازها وارد آپارتمانش میشوند و در کمال خونسردی او را از خانهاش بیرون میکنند و بعد همراه دیگر زنان روستا سوار اتوبوس و راهی اردوگاههای جنگی میشوند. سرنوشتی شوم در انتظار زنان جوان و دخترکان نوجوان است که ابتدا هیچکدام باور نمیکنند ولی کمکم تلخیها از راه میرسد.اسم تمامی زنهای رمان با حروف الفبای انگلیسی است. راوی که «اس» است و بقیه هم «جی»، «ای»، «دی» و... . انگار نویسنده خواسته با روش اسم نگذاشتن برای شخصیتها هم هویت شخصیتها پنهان بماند و هم با ایجاد نوعی شرم و حیای نمادین، تلخی و حیای تحقیرهایی را که در حق این زنان شده نمایان و برجسته کند. در سراسر روایت «اس» خشونت و تحقیر و نوعی سرشدگی جاری است. او همراه دیگر زنان اردوگاه همچون عروسکهایی بیروح و بیجان مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و فقط نظارهگرند. گرچه بعدها که بهطریقی از اردوگاه رهایی مییابند، تأثیر آن تحقیرها در روان ورویه زندگی اجتماعیشان بروز پیدامیکند.انگار دشمن ازسلاح تجاوز برای ویران کردن پایههای زندگی یک کشور استفاده کرده است. شکست روحیه و جسم زنان، تخریب و تحقیر نسل آینده را به وجود میآورد. حتی بچههایی که بچههای خود این دشمنان در بطن زنان هستند، نوعی بیهویتی را بر دوش خواهند کشید. دشمن بر پیکر زنان زخمهایی ایجاد میکند که حتی بعد از فروکش کردن آتش جنگ همچنان تازه است.