این سازمانها با کارکردهای حمایتی، امدادی و ترویجی در دوران جنگ ۱۲ روزه با اقدامات مختلف و همچنین کمک به تامین امنیت روانی و حمایتهای مختلف از جامعه کمک شایانی به حفظ همدلی و اتحاد شهروندان کردند؛ موضوعی که اتفاقا چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس نیز آن را دستمایه پژوهشی قرار دارد تا از نقش و اهمیت این سازمانها در دوران بحران سخن بگوید. نتایج این پژوهش که تحت عنوان «بررسی نقش و عملکرد تشکلهای مردمنهاد در دوره جنگ ۱۲روزه» است، نشان میدهد در طول جنگ، تشکلهای مردمنهاد نقش چشمگیری در مدیریت بحران ایفا کردند و با بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی و انسانی، بهعنوان بازیگرانی مؤثر در عرصههای مختلف امدادی، روانی، معیشتی، امنیتی و رسانهای ظاهر شدند. این تشکلها شامل هلالاحمر، خیریهها، هیاتهای مذهبی، گروههای جهادی، انجمنهای صنفی، کانونهای مساجد، بسیج و دیگر سازمانهای مردمپایه بودند.
اقدامهای این تشکلها از مدیریت روانی جامعه، حمایت از اقشار آسیبپذیر، تأمین امنیت محلی، تا مستندسازی جنایات جنگی و دفاع از حقوق بشر در سطح بینالمللی را دربرمیگرفت. این تجربه باعث احیای بیسابقه همبستگی اجتماعی فراجناحی در کشور شد. اینگونه که نتایج این پژوهش نشان میدهد مشارکت نسل جوان، گروههای مذهبی و فعالان اجتماعی و سیاسی، زمینهساز انسجام ملی و تقویت دیپلماسی مردمی شد.
همچنین حمایتهای مردمی در سطح بینالمللی ازجمله کشورهای اسلامی و برخی جوامع غربی، نقشی مهم در روایتگری و تقابل با تبلیغات رسانهای دشمن ایفا کرد. سازمانهای مردم نهاد، حالا سالهاست پا به میدان گذاشتهاند و با داشتن نیروهای خبره و متبحر در حوزههای مختلف فعالیت میکنند و اقدامات موثری در حمایت از شهروندان انجام میدهند. این سازمانها اما در دوران بحران، بیش از هر زمان دیگری به یاری مردم در نقاط مختلف کشور شتافتند و در زمینههای مختلف به آنها امدادرسانی کردند؛ به همین دلیل نمیتوان نقش بیبدیل این سازمانها در مواقع بحران را انکار کرد.
موضوعی که محمدتقی ضرغام افشار، مدیر گروه تشکلهای اجتماعی و تعاونی و سرمایه اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس در گفتوگو با جامجم به آن اشاره میکند و میگوید: «نظام حکمرانی انواع مختلفی دارد که قسمتی از آن در حوزه رسمی تعریف میشود؛ مثل شهرداری، دولت، قوای نظامی و... . اما ضلع دیگر که بسیار مهم است در حوزه غیررسمی قرار گرفته؛ مثل نیروها و جماعتهای مردمی، تشکلهای اجتماعی، خیریهها، مساجد، هیاتهای مذهبی و گروههای جهادی، هلال احمر و...»
آن طورکه او توضیح میدهد درشرایط جنگی،اما ضلع دوم اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند. یکی از اهداف رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه و احتمالا جنگهای دیگر این است که افراد کلیدی حوزههای رسمی را هدف قرار بدهند و با این کار دستگاههای مختلف را دچار ناکارآمدی و اختلال کنند و ارتباط بین حاکمیت و بدنه جامعه را از بین ببرند.
به این ترتیب در چنین شرایطی نقش سازمانهای مردمنهاد اهمیت مییابد و بیش از هر زمانی بروز پیدا میکند: «زیرا این تشکلها هستند که در بطن جامعه قرار دارند و حتی اگر ارتباط عمودی بین حاکمیت و مردم قطع شود، آنها باز هم میتوانند فعال باشند و به شهروندان امدادرسانی کنند. لذا در جنگ اخیر، اهمیت این تشکلها و سازمانهای مردمنهاد بیشتر شد؛ تشکلهایی که با تمام مسائلی که داشتند، نقش کلیدی و منحصر به فردی را ایفاکردند.»
حضور همهجانبه
سازمانهای مردم نهاد در دوران جنگ ۱۲ روزه در عرصههای مختلف حضور پیدا کردند و با تمام قوا به شهروندان خدمت رساندند. ضرغام افشار میگوید: «برای مثال، این تشکلها در کنار افرادی که از نظر جسمی آسیب میدیدند، حضور مییافتند و اقدامات لازم را برای بهبود وضعیت آنها انجام میدادند. یکی از مسائل بسیار مهمی که افراد در دوران جنگ با آن روبهرو میشوند و ممکن است پس از آن به تروما تبدیل شود، تحمل فشارهای روانی است؛ به همین دلیل تشکلهای مردمنهاد به واسطه دارا بودن مددکاران آموزش دیده و بدون هیچ چشمداشتی به افراد خدمات روان درمانی ارائه و اگر افرادی دچار شرایط حاد بودند، آنها را به مراکز درمانی معرفی کردند تا مورد حمایت روحی و روانی قرار گیرند.»
دراین بین لازم به یادآوری است که ارائه آموزشهای مختلف به شهروندان نیز یکی دیگر از اقدامات مهمی بود که این تشکلها در دوران جنگ انجام دادند.
مدیر گروه تشکلهای اجتماعی و تعاونی و سرمایه اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس ادامه میدهد:«درست است که ایران پیش از این جنگ هشت ساله را تجربه کرده بود، اما بسیاری از شهروندان به ویژه نسل جدید تصوری از مواجه با جنگ نداشتند و بنابراین به آموزش نیاز داشتند؛ به خاطر همین، خیلی از این تشکلها در مناطق جنگزده حضور پیدا میکردند و آموزشهای لازم را ارائه میدادند؛ ضمن اینکه حمایتهای مادی نیز یکی دیگر از فعالیتهای این تشکلها در دوران جنگ ۱۲روزه است؛ چرا که بسیاری از شهروندان در این دوران دچار خسارتهای مادی شدند.»
به گفته او، در زمان جنگ خیلی از سازمانها و نهادها اقدامات بسیار خوبی انجام دادند؛ اما بههرحال، ناکارآمدیهایی هم داشتند. برای مثال، سازمان بهزیستی در این دوران، کارکرد موثری نداشت؛ اما مددکاران در کنار بهزیستی فعالیتهای خوبی را انجام دادند و به تامین امنیت روانی جامعه و همچنین معیشت گروههای آسیبپذیر کمک کردند.
چالشهای سازمانهای مردم نهاد
اگرچه سازمانهای مردمنهاد در دوران جنگ ۱۲روزه، توانمندیها و ظرفیتهای بالای خود را به خوبی نشان دادند، اما این تشکلها با چالشها و مشکلات و همچنین نواقصی همراه بودند. مدیر گروه تشکلهای اجتماعی و تعاونی و سرمایه اجتماعی مرکزپژوهشهای مجلس دراینباره میگوید:«درکشورتورم قانون راشاهد هستیم؛ قوانینی که دربرخی ازامور حتی با یکدیگر همپوشانی دارند. با این وجود درحوزه اجتماعی، قانونی وجود ندارد؛ برای همین تشکلهای اجتماعی هنوز قانونی ندارند که بتوانند براساس آن تکالیف و حقوق خود را تنظیم کنند و بدانند که چگونه باید با سازمانهای رسمی ارتباط برقرار کنند.»
آن طور که او توضیح میدهد این درحالی است که در بیشتر کشورهای دنیا تشکلهای اجتماعی دارای قانون هستند. نبود قانون منسجم برای تشکلها را میتوان پاشنه آشیل آنها و فعالیتهایشان دانست که حتی باعث میشود در برخی از موارد، آنها توبیخ نیز شوند.کارشناسان معتقدند مشکلات این سازمانها اما تنها به این مورد ختم نمیشود. برای نمونه تشکلهای مردمنهاد دارای یک شبکه منسجم و واحد نیستند.
ضرغام افشار دراین باره توضیح میدهد: «در بحرانها که جامعه با مشکلات روانی، جسمی، مادی ، معنوی و... روبهرو میشود، هر کدام از این تشکلها در زمینهای که تخصص دارند، مشغول به کار میشوند؛ درحالی که نیاز است شبکهای وجود داشته باشد که این تشکلها ذیل آن تعریف شوند و اقدامات خود را انجام دهند.»
اهمیت مدیریت تفاوتها
سازمانهای مردم نهاد در دوران بحران اقدامات بسیار موثری انجام دادند و در عرصههای مختلف به یاری شهروندان شتافتند تا باری از دوش آنها بردارند و حامیشان باشند. در این بین، اما خود این تشکلها همواره با چالشهایی مواجهند که شاید کارکرد آنها را در مواقع بحران بتواند با مشکل روبهرو کند. به گفته ضرغام افشار در زمان جنگ حتی تشکلهایی که ممکن است، با یکدیگر تفاوت فرهنگی داشته باشند و همین مسأله نیز شکافی بین آنها ایجاد کند، کنار هم قرار گرفتند و به فعالیت پرداختند. اما متاسفانه به طورکلی، مهارت لازم برای مدیریت این تفاوتها وجود ندارد و این تشکلها به سختی میتوانند کنار هم قرار بگیرند؛ برای مثال، یک سو بسیج و گروههای جهادی قرار دارند و سوی دیگر تشکلهای مردمنهاد. در صورتی که تفاوتهای فرهنگی این گروهها مدیریت شوند، آنها بهخوبی میتوانند در کنار یکدیگر قرار گیرند؛ اقدامی که وزارت کشور و سازمان همیاری میتواند با ارائه آموزشها و مهارتهای لازم به آنها انجامدهد.
جای خالی تشکلها در تصمیمگیریها
یکی از مسائلی که کارشناسان روی آن دست میگذارند این نکته است که تشکلهای مردمنهاد باید در تصمیمگیریها دخیل باشند. ضرغام افشار دراین باره به جامجم میگوید: «حکمرانی مشارکتی به معنای آن است که تشکلها و سازمانهای مردمنهاد بتوانند در ساحتهای مختلف تصمیمگیری و نظارت نقش داشته باشند.» آنطور که او توضیح میدهد، جنگ ۱۲ روزه و فعالیتهای درخشان این تشکلها نشان داد آنها در حوزههای مختلف تصمیمگیری و نظارت میتوانند نقش بسیار موثری داشته باشند؛ برای مثال، سازمان بهزیستی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر یا ارائه خدمات مشاوره به شهروندان میتواند از این تشکلها کمک بگیرد.