منطق جریان اصلاحات تسلیم است

منطق جریان اصلاحات تسلیم است

بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، با طرح موضوعاتی همچون تعلیق غنی‌سازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایت‌های غربی درباره حقوق بشر و…موجی از انتقادات را از سوی تحلیلگران به دنبال داشته است. این بیانیه حتی در اردوگاه اصلاح‌طلبان نیز با واکنش‌های تندی روبه‌رو شده است.دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه معتقد است منطق جریانی که این بیانیه را صادر کرده تسلیم است، به‌ویژه با توجه به سه بند پایانی بیانیه که به‌روشنی رویکردی مبتنی بر تسلیم و تضعیف کشور دارد، آن هم در شرایطی که باید بر تقویت اقتدار ملی تکیه کرد.
کد خبر: ۱۵۱۵۱۶۵
نویسنده مریم شریف‌زاده - گروه سیاسی
 
این استاد دانشگاه این بیانیه رابسیار رمانتیستی واحساساتی عنوان می‌کند و می‌گوید صادرکنندگان این بیانیه درکی از جهان هابزی و ماکیاولیستی و اهمیت قدرت و اقتدار ملی ندارند. متن کامل گفت‌وگوی جام‌جم با دکتر بیژن عبدالکریمی درباره اهداف و انگیزه‌های صادرکنندگان این بیانیه و همچنین پیامدهای سیاسی و امنیتی آن را بخوانید.
 
در شرایطی که کشور در معرض تهدیدات خارجی قرار دارد انتشار بیانیه جبهه اصلاحات چه تأثیری بر انسجام و وحدت ملی و چه پیامدهایی برای فضای سیاسی و امنیت ملی کشور دارد؟
اهداف و انگیزه‌های موجب صدور این بیانیه ،محتوای این بیانیه، نتایج و پیامدهای آن و همچنین زمان انتشارش، چهار محور اصلی بررسی من است. پیش از هر چیز باید گفت حتی اگر انگیزه‌ها و مفاد صحیح باشد، زمان انتشار این بیانیه بدترین زمان ممکن بود و با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست.کشوری که در حال جنگ و تحت شدیدترین حملات دشمن است و در خطر حمله قرار دارد، نباید در چنین موقعیت تاریخی به صدور چنین بیانیه‌ای اقدام شود؛ به‌ویژه با توجه به این‌که این نوع اقدامات مسبوق به سابقه است. نمونه‌های مشابه آن، بیانیه آقای میرحسین موسوی، بیانیه ۱۸۰ تن از اقتصاددانان کشور، بیانیه حمایتی ۷۰ سازمان مردم‌نهاد و … در امتداد همان خط شبه‌روشنفکری در ایران بوده که همواره شکاف دولت ـ ملت را تعمیق کرده و این شکاف یکی از مهم‌ترین دلایل زمینه‌ساز حمله اسرائیل و آمریکا به ایران بوده است. اگر ما از انسجام و وحدت ملی برخوردار بودیم، شاید جنگ ۱۲ روزه رخ نمی‌داد. این طیف از نیروهای اجتماعی موسوم به اصلاح‌طلب، اگر همچنان بر این مسیر بمانند، عملا شرایط را برای حملات بعدی فراهم می‌کنند و مسئولیت پیامدهای آن را متوجه گفتمان انقلاب و جبهه مقاومت خواهند کرد. به این ترتیب، چه حمله رخ دهد و چه رخ ندهد، برای این جریان منفعتی متصور خواهد بود: در صورت حمله خواهند گفت «ما هشدار داده بودیم» و در صورت عدم حمله، هیچ‌گاه نخواهند پذیرفت که روش آنان نادرست بوده است.
چرا گفته می‌شود بیانیه جبهه اصلاحات در مورد تعلیق غنی‌سازی و مذاکره با آمریکا با واقع‌گرایی و اصول بازدارندگی کشور همخوانی ندارد؟
منطق این جریان تسلیم است به‌ویژه با توجه به سه بند پایانی بیانیه که به‌روشنی رویکردی مبتنی بر تسلیم و تضعیف کشور دارد. در شرایطی که باید بر تقویت اقتدار ملی تکیه کرد، این دوستان خواستار اقداماتی چون تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی هستند. البته می‌گویند تعلیق منوط به برداشتن تحریم‌هاست؛وهر فردآگاهی می‌داند که تحریم‌های ایران، همچون تحریم بسیاری از کشورها، حالا حالاها برداشته نخواهد شد. این تحریم‌ها را رئیس جمهور آمریکا وضع نکرده که بتواند بردارد. تعلیق‌ها چند جانبه است و صرفا به دلایل هسته‌ای نیست؛ زیرا تحریم‌ها دلایل متعددی از جمله حقوق بشری و محدودسازی توان موشکی ایران دارد و رفع آنها در اختیار کنگره آمریکاست، نه صرفا دولت آمریکا. آن هم کنگره‌ای که وقتی نخست وزیر رژیم صهیونیستی، نتانیاهو، ۵۰ دقیقه‌ در آنجا سخنرانی کردنمایندگانش ۵۲بار به احترام نتانیاهو، ایستاده او را تشویق کردند.
نکته دیگر این که این بیانیه بسیار رمانتیستی واحساساتی است. صادرکنندگان این بیانیه درکی از جهان هابزی و ماکیاولیستی و اهمیت قدرت و اقتدار ملی ندارند. پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی با هیچ منطقی سازگار نیست. تصور این‌که غنی‌سازی را تعلیق کرده، به میز مذاکره می‌رویم و سپس با ترامپ روبوسی و‌ مصافحه می‌کنیم و با مذاکره، نوشیدن چای و شیرینی، تحریم‌ها برداشته خواهد شد و ایران به کشوری توسعه‌یافته تبدیل شده، مشکل آب و برق وسرمایه و بیکاری و ...همه و همه حل می‌شود توهمی بیش نیست. طرح چنین منطقی بسیارپوپولیستی و درواقع به معنای فروش امیدهای واهی به مردم و سوار شدن بر موج احساسات مردم و نارضایتی‌ها آنها به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی، بدون ارائه آدرس واقعی مسائل است.

انگیزه و هدف اصلی صادرکنندگان این بیانیه از نظر شما چیست؟ 
انگیزه اصلی چنین جریاناتی این است که می‌کوشند موقعیت خود را در آینده، چه در درون نظام و چه بعد از فروپاشی نظام ترسیم کنند بی‌آن‌که توجه کنند تضعیف حاکمیت ملی در شرایط کنونی می‌تواند کشور را به آستانه فروپاشی بکشاند. فروپاشی به معنای میدان یافتن نیروهای ملی رقیب نخواهد بود؛ بلکه به معنای باقی‌ماندن سرزمینی سوخته و از میان رفتن بستر هرگونه کنشگری، اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا، اپوزیسیون و پوزیسیون و جریان‌های سکولار یا مذهبی خواهد بود. از این رو، چنین بیانیه‌هایی از سوی غرب‌گرایان و غرب‌زدگانی صادر می‌شود که چشم امید به غرب دارند و بی‌محابا به تضعیف امر ملی می‌پردازند؛ و این چیزی جز خنجر زدن از پشت به امر ملی و منافع ملی نیست.
البته این نقد بنده به معنای تأیید همه سیاست‌های حاکمیتی نیست. به حاکمیت و به گفتمان انقلاب نیز انتقادات جدی وارد است. اما من بیانیه را به دو بخش‌ تقسیم می‌کنم: هشت محور نخست که خواهان اصلاحات داخلی است و سه محور پایانی که به سیاست خارجی می‌پردازد. میان این دو بخش نوعی تعارض مشهود وجود دارد.اگر قرار است اصلاحاتی در سطح داخلی صورت گیرد، باید مخاطرات امنیتی و ژئوپلیتیکی کشور را به رسمیت بشناسیم و گفتمان انقلاب را در مبارزه با استعمار و نظام سلطه محق بدانیم. در چنین شرایطی، امکان یافتن یک زبان مشترک برای نقد حاکمیت و گفتمان انقلاب فراهم می‌شود.
اما زمانی که از آغاز، مقاومت به منظور دفاع از استقلال ملی کشور محکوم می‌شود، دیگر هرگونه پیوندی با گفتمان انقلاب و روند اصلاحاتی که به‌تدریج در جامعه باید شکل گیرد، از میان می‌رود. این دوستان با تندروی‌های خود، سبب انسداد شده و انسداد موجود را تشدید کرده و می‌کنند؛ به‌ویژه آن‌که در خود جبهه اصلاحات نیز شکافی ایجاد کرده‌اند. بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب در انتخابات اخیر شرکت و بیانیه «روزنه‌‌گشایان» را منتشر کردند؛ اکنون این بیانیه، در برابر آن قرار گرفته و شکافی مضاعف، حتی در جبهه به‌اصطلاح اصلاحات، ایجاد کرده است که به شکاف اجتماعی نیز دامن می‌زند.

منتقدان می‌گویند که با وجود تجربه‌های اوکراین و سوریه، چرا برخی هنوز مسیر اعتماد به آمریکا و غرب را برای ایران توصیه می‌کنند؟
این رویکرد ناشی از خودباختگی، عدم اعتمادبه‌نفس و ناتوانی در درک واقعیت ماکیاولیستی جهان است؛ جهانی که اقتدار کشورها بر پایه قدرت استوار است. این جریان، به‌جای اتکا به قدرت ملی، با تحریک احساسات مردم با طرح مشکلات معیشتی می‌کوشد برای خود جایگاهی اجتماعی کسب کند.

در بیانیه اخیر، چگونه با حذف نام آمریکا و اسرائیل و تأکید بر «ترک تخاصم» ازسوی ایران، در مسیر وارونه‌نمایی واقعیت‌ها گام برداشته است؟
در کل این بیانیه هیچ اشاره‌ای به آمریکا و اسرائیل نشده است و از ایران می‌خواهد ترک تخاصم کند، گویی ایران متخاصم است، یعنی چون آمریکا و اسرائیل قدرت دارند بنابراین تخاصم‌گرایی و نظام آپارتاید آنها طبیعی است اما ایران که از شرافت و منافع ملی خود دفاع می‌کند باید نرمالایز شود. این وارونه‌نمایی واقعیات، روایت تبلیغاتی همان آپاراتوس و نظام رسانه‌ای قدرت‌های بزرگ جهانی است که دوستان ما با لطایف‌الحیل همان منطق آنان را تکرار می‌کنند. این‌که ایران باید ترک تخاصم کند، روایتی‌ بسیار وارونه و فریب و دروغی بزرگ است. حتی اگر خوشبینانه فرض کنیم که صادرکنندگان این بیانیه از انگیزه ملی برخوردارند و خطراتی را احساس می‌کنند، نحوه طرح مسأله در شرایط فعلی، مناسب نیست و باید به شیوه‌ای دیگر بیان شود؛ نه این‌که به نحو آشکار به‌گونه‌ای که گویی به دشمن گرا می‌دهند. افزون بر این، طرح موضوعاتی چون تشکیل مجلس مؤسسان یا تغییر ساختار حکومت در شرایط کنونی به صلاح ملت و امنیت ملی ما نیست.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰