اگر به تاریخ ادبیات خودمان (ایرانزمین) نگاه کنیم، سعدی شیرازی و عطار نیشابوری و بعضا چهرههای شاخص فرهنگی و ادبی دیگر هم سفرنامه نوشتهاند اما بهگونهای حرفهایتر و همراه با آموزههای اجتماعی، اخلاقی و... امروز که عکس و فیلم و رسانهها و دیگر ابزارها و کانالهای ارتباطی پا به عرصه وجود گذاشته و دهها و صدها بیننده و شنونده در اقصی نقاط دنیا مخاطب آنها هستند، روایت تصویری و صوتی خاطرات یا ارسال گزارش مستقیم از لحظه به لحظه سفر، از آسانترین کارهاست! اما در گذشته فقط «قلم» و «کاغذ» و داشتن دانشی حداقلی، این اتفاق را امکانپذیر میساخت و گزارش یا خاطراتی ثبت میشد که هم گوینده و نویسنده را راضی میکرد، هم مخاطبان در جریان آن قرار میگرفتند.
در یک «سفرنامه» طبیعتا نگاشتهها، تجربهها، خاطرات و دیدهها و شنیدهها همگی شخصی هستند. یعنی قبل از ورق زدن اولین صفحات یا خواندن نخستین سطرهای متن، در باطن خواننده باید یک تمایل و رغبت برای مطالعه سفرنامه شکل بگیرد یا گرفته باشد. به تعبیر دیگر این علاقه و تصمیم در او وجود داشته باشد که سفرنامهای را بخواند و وقت برای مطالعه آن بگذارد. بنابراین مهم است که نویسنده یا راوی چه کسی باشد. مورد بعدی که اهمیتش از اولی_ حتی شاید جدیتر و بیشتر هم باشد_ موقعیت جغرافیایی سفر یعنی نقطه و سرزمینی است که نویسنده یا راوی مدتی را در آنجا سپری کرده و اصطلاحا تلخ و شیرینش را میخواهد با دیگران به اشتراک بگذارد، آنها را به سفر به فلان منطقه، شهر یا کشور ترغیب و تشویق کند یا برعکس، آنها را از سفر به محل مذکور بر حذر بدارد.
روزهایی که گذشت، سفری زیارتی و پرجاذبه در غرب آسیا یا همین خاورمیانه جریان داشت که نه فقط از ایران و دیگر کشورهای مسلمان بلکه از سایر سرزمینها، شهروندانی علاقهمند، باانگیزه و پرشمار را به خود جذب کرده بود؛ رویدادی معنادار در اربعین شهادت سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) در کربلا واقع در کشور عراق؛ سفری که تقارن زمانیاش با فصل تابستان_ بهویژه امسال که گرمای هوا در منطقه اوج گرفته بود_ هم حوصله و طاقت جانانه میخواست و میطلبد، هم عشق! اما نکته جالبش اینجاست که هر سال بر تعداد زائران و مسافران افزوده میشود و کار به جایی رسیده که دولت سرزمین میزبان باید از ماهها قبل برای این سفر زیارتی میلیونی، فکر و تدبیر و برنامهریزی اصولی داشته باشد.
همه زائران کربلا در ایام اربعین حسینی، خاطراتی را در شبکه ذهنی و زبانی خودشان ثبت میکنند و پای حرف هر کدام از آنها که بنشینی، یک سینه سخن گرم برای گفتن دارند.
از لحظه عزیمت از روستا و شهر و دیارشان گرفته تا زمانی که به حرم مطهر مولا اباعبدالله(ع)، مولا امیرالمومنین علی(ع) و دیگر عتبات عالیات در سرزمین عراق مشرف میشوند، علاوه بر این جلسات ذکر و دعا، دیدار با دوستان و آشنایانی که بهصورت اتفاقی و در کشور همسایه به وقوع میپیوندد و مجموعهای از رخدادها در طول سفر، هرکدامشان میتوانند روایتهایی تصویری یا متنی باشند اما شاید فقط تعدادی معدود از مسافران کربلا برای ثبت و ضبط خاطرات خود انگیزه و اقدام داشته باشند، زیرا تهیه گزارش دیدنی و جذاب (تصویری) یا نوشتن سفرنامه خواندنی بهطور جامع و مانع، با پیوست همه مشاهدات و احساسات و نکتهپردازیهای دقیق شاید از عهده همگان برنیاید.
اینجاست که صدای ظرفیتی خوب و با رنگ و بویی تازه به نام سفرنامه یا سفرواژه، ویدئوهای کوتاه (مناسب فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) بهگوش میرسد و یک وادی تقریبا جدید خودش را نشان میدهد البته خاطرهنگاری و سفرنامهنویسی در ادبیات گذشته ما ایرانیان، ردپایی محکم و تأثیری قوی داشته است.
حالا و اساسا هر قالب دیگری که در حوزه رسانه، سینما و ادبیات بتواند این رویداد اعتقادی و مردمی_ در عین حال اندیشهمحور و همراه با سیاحت و خاطرههای شیرین_ را روایت و تبیین کند، قابل توجه است و به تعبیری، در بهروزسانی هنر ایرانی نقل خاطره، سفرنامهنویسی و مستندسازی میتواند ایفای نقش کند.
بیتردید اندیشهای مردمی با بن مایه دینی و اعتقادی، ماهیت این جریان فرهنگی را شکل داده و سالی یکبار، جمعیتی فرامرزی از نگاهها، باورها و فرهنگهای مختلف را گردهم میآورد که خود این اتفاق، عظیم و خاص است و قطعا بخشی از هنر و ادبیات زمانه ما را به سمت خود معطوف میسازد.