آنان گمانمیکنند باتوجه به تأکید حزبالله مبنی براینکه ازسلاح درمناسبات داخلی لبنان ودرروابط میان حزبالله و طیفها و گروهها استفاده نشود، میتوانند از این موضع بهرهبرداری کرده وحزبالله را واداربه تعامل درموضوع خلع سلاح کنند.
اما واقعیت این است که حزبالله فقط یک نسخه امنیتی- نظامی ندارد، بلکه تجربه حدود ۴۲ ساله، آن را به یک گروه مقتدر، باتجربه و برخوردار از راهحل تبدیل کرده است. این نخستینبار نیست که دشمنان حزبالله تلاش میکنند با ایجاد یک فتنه داخلی، بر قدرت نظامی این جنبش تأثیر بگذارند. حداقل تاکنون سه نوبت این صحنه تکرار شده است: یکبار پس از ترور رفیق حریری اتهاماتی متوجه بعضی از عناصر حزبالله گردید که بعدا معلوم شد این اتهامات وارد نبوده است. در آن زمان، فشار سنگینی به حزبالله وارد شد تا خلع سلاح شود. این ماجرا مربوط به حدود ۲۱ یا ۲۲ سال پیش است. بار دیگر نیز، بعد از جنگ ۳۳ روزه، فضایی ایجاد کردند تا حزبالله خلع سلاح شود که موفق نشدند.
بنابراین، حزبالله در این خصوص تجربه دارد و برای اداره سیاسی لبنان نیز راهحلهایی در اختیار دارد. این جنبش با اکثر گروهها و طیفهای لبنانی روابط دارد و حسن حزبالله مورد اجماع در داخل لبنان است. بعید میدانم فتنهانگیزان بتوانند شرایط داخلی لبنان را به سمت درگیری سوق دهند. ممکن است مداخله دوباره رژیمصهیونیستی را شاهد باشیم اما حزبالله برای هر دو پرونده-اعم از سیاسی و نظامی-راهحل دارد. راهحلش در پرونده سیاسی این است که به سمت تنش نرود و طرفهای مختلف را وارد بحث و گفتوگو کند تا به یک فرمول برای مدیریت آرامش داخلی لبنان برسند. این نسخه داخلی است اما اگر حزبالله با جنگ اسرائیل مواجه شود، همان تجربهای را که تاکنون در جنگها با اسرائیل داشته، تکرار خواهد کرد. حزبالله از تجربه و ورزیدگی خاصی برخوردار است و بسیار بعید است اسرائیلیها با امید به پیروزی وارد درگیری با حزبالله شوند. ممکن است با هدف ضربهزدن به حزبالله وارد سطحی از درگیری شوند که حزبالله نیز متقابلا پاسخ خواهد داد و اجازه نخواهد داد صحنه نبرد به سود اسرائیل رقم بخورد.
در راستای شکست اسرائیل درمقابل محور مقاومت، بحث تصرف غزه نیز موضوع آسانی نیست. از یک طرف، غزه با نزدیک به دو و نیم میلیون نفر جمعیت قرار است چه سرنوشتی پیدا کنند؟ آیا کشوری حاضر است بخشی از خاک خود را در اختیار این جمعیت قرار دهد؟ آیا مصریها حاضرند؟ اردنیها حاضرند؟ سعودیها حاضرند؟ کدام کشور آمادگی دارد برای درازمدت پذیرای دو و نیم میلیون جمعیت مهاجر باشد؟ این سؤال اول است که هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد.
مطلب دوم این است که اگر این دو و نیم میلیون نفر قرار باشد براساس طرح آقای نتانیاهو از شمال و مرکز به منطقه رفح و خانیونس گسیل شوند، اسرائیل چگونه میخواهد در درازمدت امکانات مورد نیاز برای اداره آنان را تأمین کند؟ این بار بسیار سنگینی بر دوش اسرائیل خواهد بود. نکته دیگر این است که اسرائیل ممکن است بگوید همان سیاست فعلی را ادامه میدهد، یعنی جمعیتهای فلسطینی را کوچ میدهد، آنان را تحت فشار و محاصره غذایی قرار میدهد تا به مرور و به تدریج این منطقه را ترک کنند و منطقه خالی شود. در این صورت، همین وضعیت فعلی برای اسرائیل ادامه پیدا میکند. اسرائیل در فضای انزوا به سر میبرد و حتی نزدیکترین دولتها به این رژیم نیز به دلیل فشارهایی که بر خودشان وارد شده، به دولت اسرائیل فشار میآورند.
بنابراین، اسرائیل در یک فضای بنبست حرکت میکند. اگر هم بگوید «بهطور موقت میجنگم تا مقاومت را ریشهکن کنم»، باید گفت دو سال برای چنین پروژهای در یک قطعه ۳۶۰ کیلومترمربعی کافی است. اگرقراربود مقاومت خلع سلاح شود، باید در این دو سال این اتفاق افتاده باشد. خود اسرائیلیها گفتهاند که کل اعضای حماس ۴۰ هزار نفر هستند. حالا اگر ادعای آنان درست باشد، با توجه به اینکه اسرائیل تاکنون بیش از ۶۰هزارنفر راکشته و حدود ۱۵هزار نفر نیز مفقود هستند، آمار رسمی تلفات از ۶۰ هزار فراتر رفته و حدود ۸۰ هزار کشته را شامل میشود. همچنین حدود ۶۰۰هزار نفر مجروح شدهاند. درمقابل،خود اسرائیلیها درطول دو سال گذشته دستکم ۵۶۰۰کشته و بیش از ۱۰هزارزخمی از نیروهای ارتششان داشتهاند.اگر مقاومت ریشهکنشدنی بود، پس از این همه کشتههای دو طرف، باید کار تمام شده باشد اما همچنان اسرائیلیها بهدنبال اسرای خود و نیروهای مقاومت هستند. به بیان دیگر، اسرائیل دچار سردرگمی شده و باید کسی به این رژیم کمک کند تا بتواند از این باتلاق خارج شود. آمریکاییها نیز، چه براساس یک جمعبندی و چه براساس یک شیطنت دیگر، بر کوچاندن جمعیت از غزه تأکید دارند، در حالی که هیچ جایی برای استقرار این افراد در نظر گرفته نشده است. به نظر میرسد آمریکاییها نیز علاقهای به حل این موضوع ندارند و در واقع چشم به افقهای دور دوختهاند تا بتوانند سواحل غزه را مانند سواحل میامی در آمریکا توسعه دهند؛ و این خود نشاندهنده بیمسئولیتی آمریکاییهاست.