پشت این طرح، سه بازیگر اصلی دیده میشوند: آمریکا، معمار فشارها با تحریمهای هدفمند، مشروط کردن کمکهای نظامی به ارتش لبنان و لابیگری در نهادهای بینالمللی. فرانسه، باتکیه بر روابط تاریخی و نقش میانجی، در پی محدودسازی توان نظامی حزبالله و تثبیت نفوذ خود درشرق مدیترانه است ودرآخر اسرائیل که این خلع سلاح را پیششرط امنیت مرزهای شمالی وبخشی ازراهبرد مهارمنطقهای میبیند.درکنارآنها،سازمانملل وبرخی کشورهایعربی نیز بهعنوان پشتیبان مالی و سیاسی، به پیشبرد این مسیر کمک میکنند. این فشارها، برخلاف ظاهرشان که با شعار «تقویت دولت مرکزی» و «انحصار سلاح در دست ارتش» مطرح میشود، درواقع بخشی ازپروژهای بزرگتر است؛ پروژه بازطراحی نظم امنیتی منطقه به نفع محور غربی_عبری_عربی. در این پروژه، کشور لبنان باید به دولتی شکستخورده و بدون توان بازدارندگی و استقلال در تصمیمات امنیتی تبدیل شود.این طرح که در جلسه دولت مطرح شد، با مخالفت جریانهای شیعی ومتحدان حزبالله روبهروگردیدوازسوی آنان«تسلیم دربرابرفشارآمریکاییواسرائیلی»توصیفشد.شکافمیان صفبندیهای داخلی و خارجی، آینده این پروژه را به صحنهای برای آزمون توازن قوا در لبنان و فراتر از آن بدل میکند.
ایالات متحده؛ طراح نقشه راه
در آوریل ۲۰۲۵، آمریکا با اعزام مگان اورتاگوس، نماینده ویژه خاورمیانه به بیروت، فشار خود را برای خلع سلاح حزبالله شدت بخشید. اورتاگوس در دیدار با مقامات ارشد لبنانی، ضمن تأکید بر لزوم واگذاری کنترل تسلیحات به ارتش لبنان، هشدار داد که روند خلع سلاح باید تسریع شود. این لحن تند و دستوری اما با مخالفتهایی جدی در لبنان روبهرو شد و سرانجام اورتاگوس از سمت خود برکنار شد.تابستان همان سال، تام باراک بهعنوان نماینده جدید آمریکا برای تحقق این هدف طرحی چهارمرحلهای ارائه کرد: تعهد رسمی برای خلع سلاح حزبالله ظرف ۱۵ روز، توقف حملات اسرائیل و عقبنشینی گامبهگام نیروهای آن، آزادی زندانیان لبنانی و برگزاری کنفرانس بینالمللی اقتصادی برای بازسازی لبنان با مشارکت آمریکا، فرانسه، عربستان و قطر. این طرح در دولت لبنان به بحث گذاشته شد، اما نمایندگان حزبالله با ترک جلسه واکنش نشان دادند و اجرای این طرح را تسلیم در برابر فشارهای بیگانه دانستند. شیخ نعیم قاسم، دبیرکل حزبالله در سخنرانی همزمان با این جلسه این فشارها را محکوم کرد و طرح را تسلیم در برابر منافع اسرائیل خواند.دولت جدید لبنان که با حمایت آمریکا و متحدان لبنانی آن شکلگرفته، میداند خلع سلاح حزبالله میتواند شکافهای داخلی را عمیقتر کند، اما در برابر فشارهای دیپلماتیک واشنگتن تسلیم شده است. پشت پرده این فشارها، تلاش آمریکا برای شکلدهی نظم جدید امنیتی در منطقه، بهویژه پس از تغییرات سیاسی در سوریه، قرار دارد؛ هدفی که امنیت اسرائیل در اولویت آن است.
فرانسه و ائتلاف عربی؛ بازی قدرت پشت نقاب بازسازی لبنان
درواکنش به تصمیم بیسابقه دولت لبنان برای آغازمسیر خلع سلاح حزبالله تاپایان سال جاری،فرانسه این گام را «تاریخی» و «شجاعانه» و نشانهای از اراده قوی دولت برای تحقق حاکمیت ملی، بازسازی و ثبات قلمداد کرده است.
وزارت خارجه فرانسه قول داده که همراه شرکای اروپایی، آمریکایی و منطقهای، نقش نظارتی و حمایتی خود را در این روند تقویت کند؛ بهویژه در زمینه پشتیبانی از ارتش لبنان، تقویت یونیفل و اجرای قطعنامه ۱۷۰۱.فرانسه اکنون به دنبال بازپسگیری نقش سنتی و استعمارگونه خود در سوریه و لبنان است، اما آمریکا دیگر اجازه دخالت مستقیم این کشور در منطقه شامات را نمیدهد. حالا فرانسه سعی میکند از طریق همکاری با آمریکا برای ایجاد صلح و ثبات در این منطقه، نفوذ خود را حفظ کند. در سطح عملی، فرانسه و آمریکا در قالب مکانیسم سهجانبهای با مشارکت یونیفل و ارتش لبنان، تلاش میکنند آتشبس را تثبیت و طرح گامبهگامی برای کنترل کامل سلاحهاپیش ببرند. این مکانیسم، آشکارا شکستخورده است زیرا اسرائیل بارها از طرق مختلف آتشبس را نقض کرده و حتی از برخی مناطق جنوب لبنان خارج نشده است. با این حال، فرانسه هیچگاه درباره این موضوع موضع صریحی نگرفته و فقط از رژیم صهیونیستی درخواست کرده به این قرارداد پایبند باشد؛ درحالیکه این نیروها مقابل حزبالله و حتی ارتش لبنان چنین موضعگیری ندارند.همچنین کشورهای عربی حوزه خلیجفارس مانند عربستان سعودی، امارات و قطر، مواضع حمایتی خود را از طرح لبنان برای بازپسگیری کنترل سلاح ابراز کردهاند؛ اقدامی هماهنگ با تلاشهای دیپلماتیک غربی. از سوی دیگر، منابع عربی این تلاشها را بهعنوان همافزایی میان لبنان، اعراب و فرانسه توصیف کردهاند؛ گامی برای بهبود مشروعیت دولت لبنان، ایجاد تعادل سیاسی داخلی و کاهش نفوذ گروههای مسلح غیردولتی. دولت لبنان با حمایت این طبقهبندی جدید از سطوح قدرت، قصد دارد ارتش را بهعنوان تنها تصمیمگیرنده در حوزه جنگوصلح تقویت کند.در همین راستا، قطر تأمین سوخت و حقوق ارتش را برعهده گرفته و عربستان سعودی از نمایندگان مخالف حزبالله مانند سمیر جعجع حمایت میکند تا بتوانند راه را برای اجرای دستورات آمریکادر غرب آسیا هموار کنند.
اقدامات اسرائیل؛ فشار چندلایه برای خلع سلاح حزبالله
اسرائیل راهبردی چندلایه برای تضعیف و نهایتا خلع سلاح حزبالله دنبال میکند. در بعد نظامی و اطلاعاتی با استفاده از حملات موشکی به مناطق مختلف لبنان، ترورهای متعدد رهبران حزب، تشدید گشتهای هوایی، هدفگیری مداوم مواضع مرزی و آمادهسازی برای عملیات زمینی محدود، درپی آن است تا حزبالله رابه پذیرش روند خلع سلاح وادار کند؛ روندی که با حمایت کامل آمریکا و هماهنگی با فشارهای دیپلماتیک غربی و عربی پیش برده میشود.همچنین بهتازگی آویخای ادرعی، سخنگوی عربزبان رژیم صهیونیستی، حزبالله را مقصرحادثه انفجار بیروت مطرح و ادعا میکرد اسرائیل هیچ نقشی در این حادثه نداشته وهمواره کنار مردم لبنان میایستد و اقداماتشان در راستای منافع آنهاست! این ادعاهای پوچ با واکنش حزبالله روبهروشدوازدولت درخواست کرد به دور از بازیهای سیاسی نتیجه تحقیقات در این رابطه را اعلام کند.
مثلث توطئه
تصویب طرح خلع سلاح درلبنان، بیش از آن که حاصل اجماع داخلی باشد، نتیجه فشارهای مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای خارجی است. ایالات متحده، فرانسه و اسرائیل هر یک با ابزارهای خاص خود از تحریم و تهدید گرفته تا دیپلماسی و نفوذ امنیتی در شکلگیری این تصمیم نقش داشتند. بااینحال، سکوت دیپلماتیک دولت لبنان در برابر این مداخلات، اکنون با واکنش تند افکار عمومی مواجه شده است.در همین فضای پرتنش، اظهارات وزیر امور خارجه لبنان علیه ایران، موجی از انتقاد را برانگیخته است. او در موضعی آشکار، از وزیر خارجه ایران خواسته در امور لبنان دخالت نکند؛ درحالیکه در برابر دخالت آشکار واشنگتن، پاریس و تلآویو سکوت اختیار کرده بود. این تناقض، نهتنها مشروعیت دیپلماسی رسمی لبنان را زیر سؤال برده، بلکه شکاف میان دولت و جامعه را نیز عمیقتر کرده است.
برای ایران، حفظ موقعیت حزبالله در لبنان یک اولویت راهبردی است. مقاومت درلبنان نقطه تعادل در معادله بازدارندگی منطقهای محسوب میشود. ازدستدادن این نقطه، میتواند ایران رادر برابر موج جدیدی از درگیریهای مستقیم با اسرائیل و حتی آمریکا قراردهد، درشرایطی که منطقه بیش ازهر زمان دیگری درآستانه بازتعریف خطوط قرمز امنیتی قرار دارد.
در نهایت، لبنان در تقاطع فشارهای خارجی و تنشهای داخلی ایستاده است. اجرای خلع سلاح بدون اجماع واقعی و بدون درنظر گرفتن موازنه منطقهای، نهتنها ثبات را تضمین نمیکند، بلکه میتواند کشور را به میدان جدیدی از رقابتهای نیابتی بدل کند رقابتی که این بار، با واکنش مستقیم مردم همراه است.