قاب تلویزیون را دوست دارم
گفت‌وگوی حمید بناء با فرهاد دوانقی، نویسنده، مستندساز و مدرس رسانه درباره شش کتابی که به تازگی تألیف کرده است

قاب تلویزیون را دوست دارم

اصالتا آتش‌نشان است. حتی وقتی شیفت ندارد هم گوش‌هایش تیز است که وقتی زنگ هشدار ایستگاه می‌خورد، خودش را زودتر از بقیه به ماشین آتش‌نشانی برساند و راه بیفتد. خاطراتش از لحظات نفسگیری که دل به آتش زده تا یکی از شهروندان را نجات بدهد، آن‌قدر شنیدنی است که مطمئنا می‌شود از‌ آن یک کتاب مستند و روایی جذاب خلق کرد اما او قبل از این‌کار، علاقه‌اش به حوزه تصویر و مستندسازی را در قالب کتاب، ماندگار کرده است.
کد خبر: ۱۵۱۳۱۸۷
نویسنده فائزه صدر - قفسه کتاب
 
اصالتا آتش‌نشان است. حتی وقتی شیفت ندارد هم گوش‌هایش تیز است که وقتی زنگ هشدار ایستگاه می‌خورد، خودش را زودتر از بقیه به ماشین آتش‌نشانی برساند و راه بیفتد. خاطراتش از لحظات نفسگیری که دل به آتش زده تا یکی از شهروندان را نجات بدهد، آن‌قدر شنیدنی است که مطمئنا می‌شود از‌ آن یک کتاب مستند و روایی جذاب خلق کرد اما او قبل از این‌کار، علاقه‌اش به حوزه تصویر و مستندسازی را در قالب کتاب، ماندگار کرده است.

فرهاد دوانقی در میان خاطرات تلخ و شیرینش در مأموریت‌های سخت امداد و نجات، ظرافت‌های نور و تصویر را با کلماتش ثبت کرده است. در دفتر روزنامه، حمید بناء _که خود نویسنده و پژوهشگر است_ مقابل او نشست تا درباره شش جلد کتاب نوشته شده توسط او، گفت‌وگویی را شکل دهد. آنچه می‌خوانید، حاصل همین نشست است. 

در حوزه رسانه چه کرده‌اید و مسیر فعالیت فرهنگی وهنری در رسانه برای شما چطور آغاز شده است؟
فرهاد دوانقی هستم، متولد ۲۵ فروردین ۱۳۶۴. من پشت میز تدوین نشستم و رسانه را با تدوین شروع کردم. پیوند من با رسانه این‌طور رقم خورد. کار من از اواخر سال ۱۳۸۸ جدی‌تر شد. در دانشگاه رشته دیگری می‌خواندم و زمانی که فرمان همه‌جانبه جهاد فرهنگی حضرت آقا در نیمه اول ۱۳۸۹ اعلام شد، تصمیم گرفتم به صورت جدی و آکادمیک وارد چرخه رسانه شوم. به این اصل قائلم که اگرچه تجربه خوب است اما علم لازمه کار است. هرچه علمی باشد با تجربه ضریب می‌گیرد. آنچه از طریق علم کسب نشود، شاید سال‌ها زمان ببرد تا با تجربه به سطح علمی برسد. روحیه من این‌طور بوده که همواره باید هر چیزی را خودم یاد می‌گرفتم و این کار را برای من سخت می‌کرد و من کار سخت را انتخاب کرده بودم. در سال ۱۳۸۹ وارد دانشگاه شدم. مؤسسه شهید آوینی اولین دوره‌های فیلمسازی را برگزار می‌کردو من جزو اولین آموزشی‌های این مؤسسه‌ام. همچنین بازه زمانی کوتاهی در دفتر شهرری انجمن سینمای جوان بودم. سه حوزه آکادمیک را با هم دنبال کردم و همزمان در زمینه تولید نیز کار می‌کردم. همیشه اهل مطالعه بودم و در آن دوره مسیر مطالعه من تغییر کرد تا جایی‌که امروز به‌جرأت می‌توانم بگویم کتابی در حوزه رسانه نیست که من نخوانده باشم، مگر این‌که کتاب چند روز پیش منتشر شده باشد! کتاب‌های فنی مرتب چاپ‌نمی‌شود.درحوزه‌رسانه ماهی‌یک کتاب‌فنی نداریم.بیشتر کتاب‌هادرموضوع مستندقدیمی‌اند.چون‌اصول و استاندارد‌های سینما تغییر نمی‌کند. زحمات زیادی کشیده‌ام. اگر امروز دررسانه حرفی برای گفتن دارم، محصول آن دوران است. 
   
با رسانه تجربی مخالفم، رسانه علم و تخصص است
ایده نوشتن کتاب از کجا آمد؟ آیا این کار عرض ارادتی به حوزه رسانه بود یا در این بخش نیاز و کمبودی حس کردید و دست به قلم بردید؟

من وارد حوزه تدوین شدم و در دانشگاه کاردانی تدوین خواندم و بعد از آن دوره تغییر رشته دادم و کارگردانی حرفه‌‌ای سینما خواندم. با وقفه‌‌ای وارد دوره ارشد مدیریت رسانه شدم. سپس یک دوره تخصصی مدیریت رسانه بین‌المللی را در یونسکو گذراندم و سپس ارشد علوم شناختی خواندم. در این مدت همواره تدوین می‌کردم و سال‌ها تدوین، تصویربرداری و زیبایی‌شناسی هنر را تدریس کردم. در سال ۱۳۹۸ وارد عرصه تولید محتوا شدم.چون فضای مجازی کاملا شکل گرفته بود. سال‌ها در این حوزه تدریس داشتم و جزوات این رشته را تدوین کردم. در این سال‌ها تولید مستند، آیتم و برنامه نیز داشتم و از سال‌های ۹۸ به این سو در موضوع جریان‌سازی رسانه مطالعه کردم. بعد ازطی‌۱۶سال مسیر علمی و تجربی در سال۱۴۰۴ می‌توانم بگویم من برای این حوزه زحمت کشیده‌ام و دوست داشتم نتیجه حماتم ورود از یک نقطه‌ علمی به رسانه باشد. من با رسانه تجربی مخالفم و برای این عقیده دلایل زیادی دارم. از این جهت نگاهم را که می‌خواهد بگوید رسانه علم و تخصص است در کتابم آوردم. 
   
عموم کتاب‌های این حوزه ترجمه هستند و مستندسازی یاد نمی‌دهند
وضعیت تألیف و ترجمه در حوزه رسانه چطور است؟ آیا این بخش برای علاقه‌مندان و فعالان به اندازه کافی محتوای مکتوب دارد یا خیر؟

سینما و رسانه، وارداتی است. این علم در غرب شکل گرفته و حوزه بومی ما نیست. از این رو عموم کتاب‌های موجود ترجمه است. قدیمی‌ترین کتاب درحوزه مستند‌سازی «کارگردانی مستند» است. کتابی سفید‌رنگ که نشر ساقی سال‌هاست آن را چاپ می‌کند. در سال ۱۳۹۱ این کتاب را خریدم اما این کتاب ایراداتی دارد از جمله آن که تنها ۵ یا ۶ فصلش به درد ما می‌خورد و باقی کتاب وارد جزئیات بروکراتیک مستندسازی در کشوری دیگر می‌شود، از جمله نحوه اخذ مجوز و قوانین و... . اولین چاپ این کتاب در سال ۱۳۷۵ به بازار آمد. آقای ده‌نمکی در اظهاراتی می‌گویند: «افتخار من این است که فیلمسازی را از کتاب کارگردانی مستند یاد گرفته‌ام.»
کتاب دیگری از نشر ساقی با عنوان «فیلمنامه مستند» مرتبا تجدید چاپ می‌شود و تقریبا همان ویژگی‌هایی را که گفته شد دارد. این کار‌ها ترجمه و همگی قدیمی هستند. در سال ۱۳۹۸ این نشر، از کتاب «مستند خلاق» رونمایی کرد که به نظر من در این حوزه یکی از کتاب‌های عالی است. مستند خلاق کتاب قصه نیست و کاربردی نگاشته شده است به‌طوری که هر‌بار فعال این عرصه با چالش روبه‌رو شود می‌تواند کتاب را باز کند و مشکلش را برطرف نماید. آن‌قدر که این کتاب تنها کتاب سیمی کتابخانه من بود، مرتب مورد مراجعه بود و ورق می‌خورد.تمامی این کتاب‌ها ترجمه هستند و ایرادی که دارند این است که به شما مستند‌سازی یاد نمی‌دهند. تیتر‌وار تعاریف این حوزه را به گوش خواننده می‌رسانند؛ این‌که مستند چیست و...  . در سال‌هایی که این کتاب‌ها را خواندم و در کنار آن کار تولید انجام می‌دادم، خودم هم می‌نوشتم و دریافت‌ها، داشته‌ها و تجربیاتم در این کار را مکتوب می‌کردم. در سال ۱۳۹۵ می‌خواستم مستند «وقتی زن‌ها مهربان‌تر می‌شوند» را تولید کنم. می‌خواستم بدانم چه کسی درباره پژوهش درست در مستند نظر داده و به دنبال کتاب‌هایی در موضوع پژوهش برای سینما بودم ولی در این حوزه اثری نداشتیم و همین خلاء من را به سمت نوشتن کتاب هل داد. من کارم را انجام می‌دادم ولی اگر یک نفر دیگر از مسیری متفاوت می‌خواست وارد این حوزه شود، چه کاری باید انجام می‌داد؟ من تلاش داشتم آموزش بدهم و در دوره‌های مختلفی تدریس کرده بودم. ۱۵ سال در دانشگاه درس خواندم و به موازات آن هر دوره آموزشی در هر جایی برگزارمی شد، شرکت می‌کردم و این جزو افتخارات من است که بدون توجه به سطح علمی دوره پای درس و بحث هر استادی نشسته‌ام. دو سال پیش در دوره‌‌ای شرکت کردم. استاد دوره تا من را دید تعجب کرد و گفت تو چرا شرکت کرده ای؟! شرکت در این دوره‌ها برای من حسن داشت و داشته‌هایم را سر خط می‌آورد. همین برای من بسیار مهم است. 
   
هر آنچه در اختیار روایت نیست و به پیشرفت اثر کمک نمی‌کند، اضافه است

به سراغ کتاب‌های‌تان برویم. اولین ایده کتاب در ذهن شما چگونه شکل گرفت و در این سال‌ها چه تولیداتی داشتید؟
کتاب‌های من همزمان تهیه شده‌اند. چون همه ازنظر موضوعی باهم مرتبط هستند. «چراغ افکار» در موضوع تولید محتواست. «معجزه شناسایی» مخاطب‌شناسی است.«معماری رویا» تدوین است. «هنر نگاه» تصویر‌‌برداری و «پشت صحنه برنامه‌سازی تلویزیون» همان‌طور که از نامش پیداست، درباره برنامه‌سازی تلویزیون است. «آموخته‌های گام‌به‌گام مستند‌سازی از مبتدی تا پیشرفته» نیز ششمین عنوان کتاب است.اگر کسی این شش کتاب را بخواند، نمی‌تواند بگوید من قادر به تولید نیستم. این کتاب‌ها، کتاب کار است و یک کلمه اضافه در خود ندارند. به طور مثال من حدود ۲۰۰ صفحه از نوشته‌هایم را از کتاب چراغ افکار حذف کردم. بعد از نهایی‌شدن متن کار، کتاب را می‌خواندم و درباره بخش‌ها از خودم می‌پرسیدم اگر خواننده این پاراگراف را نخواند و نداند چه می‌شود؟! در روایت‌نویسی تکنیکی وجود دارد که می‌گوید هر آنچه در اختیار روایت نیست و به پیشرفت داستان کمکی نمی‌کند، اضافه است. من همان تکنیک را در این کتاب‌ها پیاده کردم.  معمولا وقتی کتاب می‌خوانیم از مطالب مهم نکته‌برداری می‌کنیم. به‌عنوان نویسنده می‌گویم محال است چیزی در این کتاب‌ها باشد که به کار مخاطب و فعال حوزه رسانه نیاید.تمامی این کار‌ها در تایم‌لاین زمانی اتفاق افتاده است. گذراندن دوره‌ها، درس خواندن، مطالعه و تولید شروع این راه بود. من همزمان با درس خواندن و ساختن کارهایم، یادداشت هم بر‌می‌داشتم و درباره تولید محتوا، تدوین یا فیلمبرداری و... می‌نوشتم. در تولید مرتبا به مشکلاتی بر‌می‌خوردم که باید از میان برداشته می‌شد، پس درباره آن و راه حل‌هایی که امتحان کرده بودم و مسیری که نتیجه داده بود، می‌نوشتم. حتی به این می‌رسیدم که باید از قبل چه می‌دانستم که به مشکل بر نخورم. 
متأسفانه ما منابع خوب و قابل دسترس نداریم و در این کار پوست آدم کنده می‌شود. کار ما به نوک‌زدن مرغ در باغچه می‌ماند. آن‌قدر باید بگردیم تا بالاخره دانه‌‌ای پیدا شود. نمی‌گویم چیزی نیست ولی پراکنده است. شاید از کتابی که می‌خریم و می‌خوانیم تنها یک فصلش به‌درد‌بخور باشد یا پیش می‌آید گاهی کتابی تهیه کنیم و متوجه شویم تکرار مطالب یک کتاب دیگر است! متأسفانه محتواهای ارزشمند درباره رسانه در فکر و ذهن اهالی این حوزه رسوب کرده ولی نگاشته و کتاب نشده است. سؤالاتی ایجاد شده و به جواب‌هایی رسیده‌اند اما آنها را ننوشته‌اند.من در کتابفروشی‌ها می‌چرخم و چون چشمم به جلد کتاب‌های این حوزه عادت دارد، تا کتابی جدید به بازار آمده باشد به سرعت می‌فهمم. البته جدیدا برای جلد کتاب‌ها طرح نو می‌زنند و حتی اسم اثر را عوض می‌کنند اما کتاب همان است. من کتاب‌ها را ورق می‌زنم و اگر کتاب جدیدی آمده باشد می‌خرم تا معلوماتم در این حوزه همیشه به‌روز باشد. سعی کرده‌ام در این شش اثر معضل پراکندگی محتوا در حوزه رسانه را حل کنم، با نگاه تدریس بنویسم و تجربه‌ام را به معلومات این عرصه اضافه کنم. شش کتاب من این خاصیت را دارند. 
   
کتاب «پشت صحنه برنامه‌سازی تلویزیون» را نوشتم تا بگویم من این‌کار را بلدم
این کتاب‌ها چطور و با چه ترتیبی به تهیه مستند کمک می‌کنند؟

عکاسی پایه تصویربرداری است و عکاسان خوب هیچ‌وقت تصویر‌بردار نمی‌شوند. عکاس خوب، عکاس می‌ماند. قاب‌هایی که یک عکاس می‌بندد هیچ‌وقت از عهده تصویر‌بردار بر‌نمی‌آید. در عکاسی، یک برگ درخت با بیننده حرف می‌زند ولی در فیلمبرداری باید یک دقیقه از آن برگ فیلم گرفته شود تا منظور را برساند و حرفش را بزند. تخصص عکاس این است که حرفش را در یک شات بزند. آنها چشمان تیز و قاب‌بندی‌های دقیق دارند. چون فرصت آنها فقط یک شات است. ما فیلم آموزشی کم نداریم ولی اتفاقی که باید بیفتد رخ نمی‌دهد و همه به کلاس‌های آموزشی می‌روند تا آنجا یاد بگیرند.
در کتاب «هنر نگاه» می‌خواهم بگویم تصویربرداری، اصول این کار، زیبایی‌شناسی، قاب‌بندی و در نهایت امکاناتی که تصویر‌‌برداری به شما می‌دهد چیست؟ حرکات ابتدایی و تکنیکال و آنچه امروز مورد استفاده است آموزش داده می‌شود. سبک‌ها معرفی می‌شوند و در یک کتاب تصویر‌‌برداری را یاد می‌دهیم. 
در کتاب «آموزش مستند» به شکل‌‌گیری ایده مستند پرداخته‌ام و بحث درباره چگونگی پرورش ایده است. 
انواع مستند معرفی شده و می‌فهمیم ایده ما براساس کدام ساختار مستند قابل پرورش است؛ این‌که باید چه روایتی داشته باشد و چطور تولید شود. این کتاب درباره برنامه‌ریزی برای تولید است و توجه مخاطب را به سبک‌های مستند‌سازی جلب کرده، درحالی‌که کتاب «هنر نگاه» تکنیک و ابزار است. این کتاب‌ها هرکدام یک حلقه از زنجیر هستند. شاید شما هیچ وقت تصویر‌‌برداری کارتان را انجام ندهید ولی باید تمامی تکنیک‌ها و ابزار‌های این کار را بشناسید تا بتوانید با تصویر‌بردارتان تعامل کنید. بسیاری از کارگردانان موفق هیچ‌وقت پشت دوربین نایستاده‌اند اما می‌دانند پشت دوربین چه باید کرد؟
در ‌هالیوود تهیه‌کننده، کارگردان کارش را انتخاب می‌کند. کارگردان بازیگرانش را انتخاب می‌کند و نظر بازیگر نقش اول در انتخاب مدیر فیلمبرداری مؤثر است. این‌کار به‌قول ما‌ها باند‌بازی و نان قرض‌دادن به هم نیست. 
بازیگر اندازه نما را در کار فیلمبردار می‌شناسد و می‌داند چقدر در حرکت آزاد است. تصویربرداری کاری حرفه‌‌ای است و تعاریف استانداردی دارد. بازیگر با انتخاب برند تصویر‌بردار، نگران کار خودش نیست. این ادبیات در کار حرفه‌‌ای وجود دارد. من به‌دلیل گستردگی مخاطب و ارزشمند‌بودن، قاب تلویزیون را دوست دارم. کتاب برنامه‌سازی تلویزیون براین اساس نوشته شد که بگویم من این‌کار را بلدم و می‌توانم برنامه تلویزیونی طراحی کنم، برای این‌که به تلویزیون راه پیدا کنم. ما در این حوزه کتابی نداریم. یک کتاب قدیمی با عنوان «تولید برنامه تلویزیونی» از میلرسون منتشر شده که اثری قدیمی است، آن‌قدر قدیمی که در چاپ‌های اولیه فونت اثر ماشین تایپی است و در کتاب از لامپ‌های تنگستن صحبت می‌شود.
هدف من از نوشتن برنامه‌سازی تلویزیون این بود که بگویم من این کار را بلدم، حتی مقدمه اثر را خطاب به آقای جلیلی قرار داده‌ام و خود را نیروی متخصص معرفی کرده‌ام و تقاضا کرده‌ام از نیروهای متخصص استفاده شود، چون من به‌عنوان یک نیروی متخصص به تلویزیون راه ندارم. 

فرصت بسیاری از آموزش‌ها  در دانشگاه فراهم نمی‌شود
دوانقی در مورد داستان انتخاب نام کتاب تدوین با عنوان «معماری رویا» می‌گوید: تعبیر شهید آوینی از تدوین این است که تدوین، معماری سینما است. او می‌گوید شما آجر‌ها و متریال‌های مختلف را می‌آورید و معماری به‌نام تدوینگر آنها را کنار هم می‌چیند و ساختمان فیلم را درست می‌کند. اسم کتاب را از تعبیر شهید آوینی گرفته‌ام. رویا انتزاع چیزی در ذهن ماست که با مابه ازای تصویر تعریف و با تدوین به تصویر کشیده می‌شود. کتاب معماری رویا به خواننده یاد می‌دهد که نماها کنار هم چه معنی‌ای می‌دهند؟
وی ادامه می‌دهد: محمد گذرآبادی کتاب ترجمه‌‌ای با نام «تدوین تداومی و تدوین غیر‌تداومی» دارد که توسط انتشارات صداوسیما منتشر شده و کتابی قدیمی و از کتب پایه است. تدوین با نرم‌افزار را می‌توان در عرض ۵ ساعت یاد گرفت چون کار با نرم‌افزار کار سختی نیست. آنچه مهم است تصمیم گرفتن درباره سبک تدوین است. معماری رویا، تولید به‌عنوان نوعی خروجی فکر‌شده و اجرای کاری روایت‌گونه را به شما می‌آموزد. 
دوانقی تصریح می‌کند: من در دانشگاه تدوین خوانده‌ام اما یک واحد نرم‌افزار نگذرانده‌ام. اعتقاد من بر این است که دانشگاه چیزی به دانشجو یاد نمی‌دهد ولی نکته مثبت تحصیلات آکادمیک این است که دانشجو را در این مسیر راه می‌اندازد و تمام داشته‌هایش را سر خط می‌کند. حداقل بعد از دانشگاه می‌دانیم چه نمی‌دانیم و باید از کجا شروع کنیم. دانشگاه به‌خوبی به من آموخت که چه‌چیزی را باید بلد باشم. شاید آن را به من یاد ندهد ولی من را متوجه نیازم در این کار خواهد کرد. فرصت بسیاری از آموزش‌ها در دانشگاه فراهم نمی‌شود. تمام تحصیل، مطالعه، تجربه و تدریس من در این شش کتاب است. از این رو می‌گویم اگر بخواهید زیر مطالب مهم کتاب خط بکشید، کل کتاب را از صدر تا ذیل باید‌ هایلایت کنید.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰