تاریخ نخستین گروگانگیری در ایران روشن نیست. در اسناد بسیار قدیمی ایران هم سخن از گروگان گرفتن افرادی آمده است.
کد خبر: ۵۹۶۲۵۷
10 سال؛ 10 گروگانگیری

از سوی دیگر در یک سال تعداد زیادی گروگانگیری در کشور صورت می‌گیرد که برخی از آنها اصلا رسانه‌ای نمی‌شود. اما با این حال در سال‌های اخیر گروگانگیری‌هایی بوده که توانسته افکار عمومی را بشدت به سمت خود جلب کند. در این فهرست تلاش شده ده گروگانگیری مهم ایران در ده سال اخیر مورد واکاوی قرار گیرد. گروگانگیری‌هایی که اکثرا در تهران اتفاق افتاد، اما ظاهرا از نظر کمی سایر شهرها بیش از تهران با این پدیده روبه‌رو است. ذکر این نکته ضروری است که سه مورد پایانی این فهرست از نظر حقوقی به آدم‌ربایی بیشتر شباهت دارد تا گروگانگیری، اما به دلیل اهمیت خود در این فهرست گنجانده شده‌ است.

1- درگیری خونین پلیس با گروگانگیران

هجدهم فروردین 1381 است. پنج روز از سیزده بدر گذشته و خانواده‌ای که در ویلای خود در محمودیه (منطقه‌ای در شمال تهران) ساکن هستند، خیالشان از این راحت است که نحوست سیزدهم فروردین را به در کردند، غافل از این که مامور جعلی پست و پسرش نحسی را به خانه آنها خواهند آورد. جواد و مانی چهارده ساله (که پسر گروگانگیر بود) به خانه وارد شدند و یک زن و دو دختر را به گروگان گرفتند. آنها خانواده یک کارخانه‌دار ثروتمند به نام عبدالله بودند. مدتی بعد عبدالله هم با پسرش به خانه آمد. او پس از مدتی که در بند گروگانگیران بود راضی شد که در ازای 20‌میلیون تومان خانواده را آزاد کند. همه چیز خوب پیش می‌رفت که بهاره، دختر کوچک خانواده در آشپزخانه پلیس را در جریان قرار داد. نیم ساعت بعد خانه در محاصره پلیس بود. مذاکره ادامه داشت و به جای خوبی هم رسیده بود، اما مدتی بعد ظاهرا به دستور سردار طلایی، ناگهان حمله پلیس به خانه آغاز شد. در جریان این تیراندازی و خشونت بود که مریم، دختر بزرگ‌تر خانواده از ناحیه نخاع دچار آسیب و به طور دائم فلج شد. یکی از اعضای پلیس هم در جریان این درگیری کشته شد. البته دو گروگانگیر هم دستگیر شدند. بعدها در جریان رسیدگی قضایی به این پرونده ماجراهای مختلفی رخ داد. از محاکمه فرزند گروگانگیر در دادگاه اطفال گرفته تا صدور حکم محاربه و اعدام برای پدر گروگانگیر، اما آنچه در نهایت به عنوان حکم قضایی تائید شد 20 سال حبس برای متهم شماره یک این گروگانگیری بود که 11 سال آن تا به حال تمام شده است. (به نقل از روزنامه همشهری، شماره 3327)

2- مذاکره شجاعانه رئیس‌پلیس

دو سال بعد دو سارق مسلح وارد یک طلافروشی در منطقه نظام‌آباد تهران و به طور مشخص خیابان مدنی شدند. صاحب مغازه طلافروشی در برابر خواسته آنان که تخلیه مغازه از طلا و تحویل به سارقان بود، مقاومت کرد. کمی بعد آنان با شلیک گلوله‌ای مغازه‌دار را به قتل رساندند. با شنیدن صدای گلوله گشت پلیس و مردم به سمت طلافروشی رفتند، اما با تهدید سلاح این سارقان مواجه شدند. یکی از سارقان فرار کرد، اما دیگری که مردم را به دنبال خود می‌دید به یک مدرسه رفت. ساعت کار مدرسه پایان یافته بود و فقط چهار نفر در مدرسه بودند. این چهار نفر به دست وی به گروگان گرفته شدند. کمی بعد پلیس به صحنه جرم رسید. سردار رجب‌زاده و سردار طلایی به عنوان فرماندهان وقت نیروی انتظامی هم وارد ماجرا شدند. کمی بعد سردار طلایی خواهان مذاکره بدون سلاح با گروگانگیر شد. او ابتدا قبول نمی‌کرد، اما پس از مدتی پذیرفت و بعد از 200 دقیقه مذاکره، خود را تسلیم پلیس کرد. گروگانگیر مدرسه نظام‌آباد دو سال بعد و پس از طی مراحل تحقیق و بازپرسی و مراحل دادگاه به جرم قتل مرد جواهرفروش به اعدام محکوم شد و حکم او در سال 1385 اجرا شد. او در اظهارات خود گفته بود به دلیل مشکلات مالی دست به چنین کاری زده است، اما این گفته‌ها هیچ تاثیری در سرنوشت او نداشت. (جام‌جم آنلاین، شماره خبر 100004179588، روزنامه ایران، شماره 3493)

3- ختم غائله با بیهوشی مجرم

یک سال بعد و در حالی که جامعه در تب و تاب خبرهای انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 است، جوانی در حدود بیست ساله وارد مدرسه تاریخی رازی در شمال شهر تهران می‌شود و 50 دانش‌آموز را به گروگان می‌گیرد. مدیر مدرسه و چند دانش‌آموز خبر این حادثه را به پلیس می‌دهند و کمی بعد نیروهای یگان ویژه منطقه را محاصره می‌کنند. از این به بعد است که پروژه اقناع گروگانگیر آغاز می‌شود. گفته می‌شود که مدتی با او صحبت شده است. او یکی از اعضای سابق نیروی انتظامی بوده و گفته که به دلیل اختلافاتی که با مسئولان خود داشته، چنین کاری را انجام داده است. مسئولان نیروی انتظامی این ادعا را رد کردند و گفتند او مشکلات خانوادگی داشته است. شاید از همین بابت هم بوده که تلاش کردند با تلفن همراه با او ارتباط برقرار کنند و مادر گروگانگیر را پشت خط بیاورند تا او بتواند این فرد را کمی آرام کند. این اتفاق هم افتاد و او کمی بعد تشنج کرد و بی‌هوش شد. دانش‌آموزان و مدیر مدرسه با استفاده از این موقعیت گروگانگیر را تحویل پلیس دادند و به این ترتیب بدون هیچ خونریزی ماجرا به پایان رسید. البته برخی گفتند که گروگانگیر قبل از تشنج لیوان آبی را خورده و احتمال داشته که در آن لیوان آب ماده بی‌هوش کننده ریخته شده باشد. ماجرای گروگانگیری مدرسه رازی البته همین جا تمام نشد و سه سال بعد در جای دیگری سر باز کرد. (آفتاب نیوز، کد خبر 3249)

4- اقناع موفقیت‌آمیز گروگانگیر

شهران، منطقه‌ای از تهران است که نسبت به مناطق مرکزی خلوت‌تر است، اما این خلوتی و آرامش در شهریور 1385 وجود نداشت. وقتی که مردی با یک سلاح کلاشینکف به خانه خانواده همسر خود رفت و پنج عضو از این خانواده را به گروگان گرفت. همسر، فرزند، مادر همسر، برادر زن و همسر او این پنج گروگان بودند. این مرد بعد از دستگیری گفت به دلیل قهر طولانی همسرش دست به چنین کاری زده است. او گفت که ابتدا قصد داشته آنها را بکشد ولی بعد قصد گروگانگیری کرده است. او با سلاح خود به این خانه رفت و شروع به شلیک هوایی کرد. پلیس که نسبت به این ماجرا حساس شد، وارد منطقه شد اما مرد عصبانی به شلیک هوایی خود ادامه داد و حتی یک نارنجک دستی را هم در حیاط منزل پرتاب کرد. در جریان همین پرتاب نارنجک بود که همسر و فرزند او توانستند از این مهلکه فرار کنند که البته چنین مساله‌ای باعث عصبانیت بیشتر او بود. باز هم این سردار طلایی بود که تلاش کرد این گروگانگیری را با آرامش پایان دهد. این‌گونه بود که او به پشت در آپارتمان رفت و چهار ساعت با متهم گفت‌وگو کرد. او ابتدا زیر بار نمی‌رفت و حتی لحظه به لحظه عصبانی‌تر می‌شد، اما در نهایت وقتی خواست به گروگان‌های خود شلیک کند با سخن سردار طلایی روبه‌رو شد که اگر می‌خواهی آنان را بزنی؛ مرا بزن. در این هنگام او در آغوش طلایی خلع‌سلاح شده بود و به این ترتیب ماجرای یک گروگانگیری دیگر هم در تهران ختم به خیر شد. (روزنامه همشهری، شماره 4080)

5- گروگانگیری برای دیدار با مسئولان کشور

چند ماه بعد از این حادثه بود که باز هم یک مدرسه هدف یک گروگانگیر دیگر قرار گرفت. مردی که از یکی از شهرستان‌های کشور به قصد حل یک مشکل خود به تهران آمده بود، چون مشکل خود را حل نشده دید به یک مدرسه راهنمایی پسرانه در خیابان ولی‌عصر تهران وارد شد و 90 دانش‌آموز را به گروگان گرفت. او یک سلاح و چند نارنجک با خود داشت. پلیس بلافاصله به محل آمد، ولی سرکلانتر که فرمانده میدان بود نیازی به حضور یگان ویژه ندید و خود به مذاکره با این گروگانگیر پرداخت. او توانست با راهکارهای پلیسی و البته روان‌شناسانه اکثر گروگان‌ها را در یک مرحله آزاد کند. بعد از این بود که پلیس دست به دامان دختر کوچک پدر شد که در این گروگانگیری همراه او بود. با روی آوردن به چنین مسائل عاطفی این فرد سرانجام 12 دانش‌آموز دیگر را هم آزاد کرد و به این ترتیب به غائله‌ای که خود آغازگر آن بود پایان داد. ظاهرا بین دو تا پنج گلوله هم در جریان این گروگانگیری شلیک شده بود، اما هیچ اتفاق بدی رخ نداد و گروگانگیری بدون هیچ مساله‌ای پایان یافت. نکته قابل‌توجه در این گروگانگیری خواسته‌های فرد گروگانگیر بود. او که ظاهرا برای حل مشکل خود به تهران آمده بود باعث شد دو قاضی دادسرا برای حل این مشکل به محل ماجرا بیایند، اما او می‌گفت می‌خواهد با مقامات بلندپایه نظام دیدار کند؛ موضوعی که سرانجام نتوانست به آن برسد. (خبرگزاری فارس، کد خبر 8509060365)

6- پایان خوش بزرگ‌ترین گروگانگیری کشور

کمتر از یک سال بعد، این بار یک دانشگاه، شاهد گروگانگیری بود؛ مردی که سه سال قبل از این در مدرسه رازی تهران عده‌ای را گروگان گرفته بود به تالار ابن سینای دانشگاه علوم پزشکی تهران رفت و حاضران را به گروگان گرفت. گفته می‌شد که در آن هنگام به دلیل برگزاری یک جشنواره در تالار ابن‌سینا، حدود 560 نفر در این تالار بودند. مرد گروگانگیر با یک ساک به داخل سالن رفته، صورت خود را پوشانده و بعد از آن با شلیک یک تیر هوایی راه خروج را برای حاضران سد کرده بود. مدتی بعد پلیس تالار را محاصره کرد. مرد گروگانگیر به گفته برخی شاهدان با عصبانیت سخنرانی می‌کرد و از نیروی انتظامی دل پری داشت. صحبت کردن با او ادامه یافت تا این‌که خود او کمی بعد قطعات اسلحه‌اش را بین حاضران تقسیم و خودش را به پلیس تسلیم کرد. پس از بازداشت مشخص شد او همان فرد گروگانگیر سه سال قبل است. گفته شد که او به دلیل نداشتن تعادل روحی و روانی دست به این کارها زده است. او از یکی از شهرستان‌های کشور که محل اقامتش بوده فرار کرده و خود را به تهران رسانده بود. او البته در بازجویی‌ها بیماری خود را انکار کرده بود؛ اما چنین حادثه‌ای فقر کشور در بانک اطلاعات جامع برای مجرمان خطرناک و نیز شیوه‌های مدرن برای نگهداری و مراقبت از این افراد را آشکار کرد. گروگانگیری تالار ابن سینا که بزرگترین گروگانگیری کشور (با استناد به داده‌های موجود است) می‌توانست پایان تلخ‌تری داشته باشد، اما صد شکر که چنین نشد. (روزنامه اعتماد، شماره 1473)

7- جنایت و مکافات!

خرداد یک سال بعد یک آدم‌ربایی تروریستی در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد. قرار بود عده‌ای از اشرار آن منطقه از جمله برادر عبدالمالک ریگی، رئیس گروه تروریستی موسوم به جندالله به ایران تحویل داده شوند، اما کمی قبل از این حادثه اشرار به یک پاسگاه مرزی در سراوان حمله کردند و 16 عضو نیروی انتظامی و سرباز این نیرو را دستگیر و به پاکستان منتقل کردند. در آن هنگام دستگاه انتظامی و امنیتی و دیپلماسی کشور به صرافت افتادند تا این مساله را حل کنند؛ اما ظاهرا با کارشکنی دولت پاکستان و البته قساوت تروریست‌ها این ماجرا به سرانجام نرسید و در نهایت اعلام شد تمام گروگان‌ها به شهادت رسیده‌اند. این موضوع باعث واکنش شدید افکار عمومی در ایران شد، تا جایی که قرار شد برای این موضوع کمیته پیگیری شکل گیرد و البته کمی بعد، عامل این حمله و گروگانگیری هم به هلاکت رسید. پس از این حادثه مسائل مختلفی درباره ریشه‌های آن و چرایی نجات ندادن گروگان‌ها مطرح شد. برخی مسئولان کشور غفلت اعضای پاسگاه مرزی و اعتماد بیجای آنان به برخی افراد را دلیل اصلی دانستند و برخی کارشناسان هم گفتند عقبه پاسگاه‌های مرزی خالی است و امکان پشتیبانی آنان در این شرایط بسیار سخت است. هر چه بود چنین جنایتی در کنار جنایاتی چون تاسوکی در کارنامه ریگی و گروهش ثبت شد. چنین بود که مردم سیستان و بلوچستان در هنگام هلاکتش نفسی کشیدند و به جشن پرداختند. (خبرگزاری دانشجو، کد خبر 72080، بولتن‌نیوز کد خبر 7154 و جام‌جم آنلاین، کد خبر 100951649273)

8- آدم‌ربایی از نوع چینی

باز هم خرداد؛ این بار در سال 1391. ایران آماده برگزاری یک اجلاس بسیار مهم می‌شود؛ بزرگ‌ترین اجلاس بین‌المللی بعد از انقلاب اسلامی با حضور سران بیش از یکصد کشور جهان. همه تدابیر امنیتی اندیشیده شده، اما ناگهان تماسی از یک شرکت بازرگانی چینی همه چیز را به‌هم می‌ریزد. یک تاجر چینی در تهران ربوده شده است. این اتفاق می‌توانست خوراک تبلیغی خوبی برای رسانه‌های بیگانه شود تا تهران را شهری ناامن جلوه دهند. از این‌رو تیم‌های پلیس، بسرعت وارد عمل شدند. روایتی غیررسمی از آن روزها می‌گوید ماموران پلیس آگاهی تهران حتی در هنگام خوابشان هم سلاح را از خود دور نمی‌کردند تا آمادگی خود را حفظ کنند. پس از مدتی پلیس می‌فهمد که یک زندانی اعدامی فراری از یک زندان در کرمان به همراه برادرش مسبب این حادثه بوده است. کار به محله‌ای در کرج می‌کشد. گروگانگیران تا می‌بینند پلیس محل آنان را فهمیده است تفنگ را بر سر مرد چینی می‌گذارند. شرایط کاملا حساسی پیش آمده است. اگر تا آن زمان پلیس با یک آدم‌ربایی روبه‌رو بوده، حالا ماجرا به یک گروگانگیری تمام عیار تبدیل شده است. اقدامات روانی روی دو گروگانگیر جواب نداد و سرانجام هنگامی که ماموران پلیس دیدند این دو واقعا قصد حمله به این بازرگان بی‌گناه را دارند، با شلیک دو گلوله این دو گروگانگیر را از پا درآوردند و به یک مساله دیپلماتیک در تهران پایان دادند. (روزنامه ایران، شماره 5094)

9- طلافروش در دام گروگانگیران

اما باز هم در خرداد امسال و درست سه روز بعد از انتخابات ماموران پلیس در استان گلستان در جریان یک آدم‌ربایی قرار گرفتند. ماجرا این بود که فرزند یک طلافروش به‌دست 14 عضو یک باند ربوده می‌شود. پلیس ابتدا سعی می‌کند رد آدم‌ربایان را بزند که موفق به چنین کاری می‌شود، اما با یافتن محل اختفای این افراد متوجه نقل مکان آنها می‌شود. باز هم مکان دیگر این افراد شناسایی می‌شود و سرانجام با کمک نیروهای ویژه رهایی گروگان، این کودک پس از 20 روز به آغوش خانواده خود بازمی‌گردد؛ پسری که قرار بود با دادن مبالغی میلیاردی از سوی خانواده آزاد شود. (ایسنا، کد خبر 92041508718) بد نیست یادی هم از باند قطاع‌الطریق اصفهان و شیراز شود که با راهزنی و ربودن اتباع بیگانه بخصوص افغان‌ها اقدام به اخاذی از خانواده آنان می‌کردند؛ اما در فروردین سال 1390، این باند هم متلاشی شد و حدود 50 گروگان که در شرایط بدی نگهداری می‌شدند آزاد شدند. (عصر ایران، کد خبر 162857)

10- آخرین گروگانگیری در تهران

آخرین گروگانگیری مهم تهران در سال‌های اخیر حادثه شرکت واحد بود. ظاهرا یک کارمند ناراضی و اخراجی این شرکت با خانواده خود برای این‌که بتواند مسئولان را متقاعد بازگشت به‌کار کند به این شرکت مراجعه می‌کند. درخواست او مورد موافقت واقع نمی‌شود و او با گروگان گرفتن مدیر کمیته انضباطی شرکت به دفتر مدیرعامل می‌رود و در آنجا او و دو مهمانش را هم گروگان می‌گیرد. مدتی بعد که پلیس به محل حادثه می‌آید یکی از گروگان‌ها آزاد می‌شود و کمی بعد هم با اقدامات روانی یک گروگان دیگر از اتاق خارج می‌شود. گروگانگیر خواسته‌ای را به‌طور مشخص اعلام نکرده، اما ظاهرا همان مشکل شغلی را دارد. سردار ساجدی‌نیا، فرمانده پلیس تهران به مذاکره با او می‌‌پردازد و در حالی که او مشغول مذاکره است تیمی از ماموران ویژه با استفاده از غفلت گروگانگیر او را دستگیر می‌کنند. پس از این حادثه بسیاری با گذر از خود ماجرا و حواشی آن به ریشه‌یابی مساله در حوادث اقتصادی و اجتماعی و البته نقد عملکرد مسئولان در عدم اطلاع‌رسانی یا اطلاع‌رسانی نادرست رئیس گروگان گرفته شده شرکت واحد و نیز نقد عملکرد رئیس پلیس تهران در مذاکره پرخطر با گروگانگیر مسلح می‌پردازند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها