تحرکات اخیر عربستان در پیوند دادن داعش با منافقین و برخی اقدامات در داخل برای زیر سوال بردن امام خمینی(ره) از طریق انتشار فایل صوتی آیت‌الله منتظری نشان می‌دهد که این بار قرار است دشمنان این انقلاب و نظام با تطهیر چهره منافقین، ذهن جوانان ایرانی را منحرف کرده و عرصه را برای نفوذ عناصر منافق در حوزه‌های مختلف کشور باز کرده و اهداف براندازانه خویش را پی بگیرند.
کد خبر: ۹۳۵۸۰۲

در همین ارتباط با «مسعود رضایی»، کارشناس مسائل سیاسی و کارشناس تاریخ معاصر ایران، گفت‌وگو کرده‌ایم. متن این مصاحبه را پیش رو دارید.

در ابتدا در مورد فعالیت‌های منافقین بگویید؛ این گروهک به دنبال چه فعالیت‌ها و اهدافی بوده و هستند؟

سازمان مجاهدین خلق که در ادبیات سیاسی ما به درستی به عنوان سازمان منافقین مطرح شده‌اند از همان ابتدای انقلاب با برخورداری از پشتوانه کار تشکیلاتی خود در دوران قبل از انقلاب و تشدید آن در شرایط جدید می‌خواستند این انقلاب را به نفع خودشان مصادره کنند. آنها به این ترتیب منظور قبل از پیروزی انقلاب، خانه‌های تیمی خود را شکل داده و در شرایطی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) مسیر براندازی رژیم پهلوی و دستیابی به پیروزی نهایی را طی می‌کرد، به جذب نیرو از بین طیف جوان با شعارهای جوان‌پسندانه پرداختند.

با همین رویکرد بود که اینها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و از همان روز 22 بهمن جمع‌آوری اسلحه و مهمات را به عنوان یکی از مهم‌ترین کارها در دستور کار خود قرار دادند و بنابراین مقادیر قابل توجهی تسلیحات را از پادگان‌ها و مراکز شهربانی ربودند و در خانه‌های تیمی انبار و به لحاظ تسلیحاتی، خود را قوی کردند. کار دیگری که سازمان منافقین در دستور کار خود قرار داد، نفوذ در مراکز سیاسی و اطلاعاتی کشور بود. در آن شرایط برخی افراد این سازمان با پنهان داشتن وابستگی خود به آن یا با اعلام جدایی از سازمان مجاهدین، تلاش داشتند خود را انقلابی و معتقد به انقلاب نشان دهند و به این ترتیب با توجه به سابقه کار تشکیلاتی توانستند در جاهای مختلف نفوذ کنند. در آن برهه رهبران سازمان کاملا به این نکته توجه داشتند که این نیروها تحت عنوان مجاهدین خلق نباشند بلکه به عنوان نیروهای مومن، مسلمان، انقلابی و پیرو خط امام به فعالیت بپردازند.

آیا سازمان منافقین صرفا از طریق کارهای تشکیلاتی و سازمانی برای رسیدن به اهداف خود تلاش می‌کرد یا فعالیت‌های سیاسی را هم در دستور کار خود داشت؟

سازمان منافقین در آن زمان کارهای تشکیلاتی و سیاسی را به طور همزمان دنبال می‌کرد. به عنوان نمونه در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مسعود رجوی داوطلب حضور در این انتخابات شد، اما نکته جالب این بود که سازمان منافقین و او به عنوان مسئول این سازمان اصلا به قانون اساسی رای نداده بودند، بنابراین صلاحیت او برای حضور در این انتخابات تائید نشد، زیرا طبیعی است کسی که به قانون اساسی یک نظام رای نداده، نمی‌تواند رئیس‌جمهور آن کشور و نظام شود.

به نظر من این تلاش مسعود رجوی و سازمان منافقین برای حضور در انتخابات یک کار حساب شده و سیاسی بود. مسلما مسئولان سازمان آن‌قدر اطلاعات سیاسی داشتند که بدانند در هیچ نظام و کشوری ممکن نیست کسی که به قانون اساسی رای نداده و اعلام وفاداری به آن نکرده، بتواند رئیس‌جمهور آن نظام و کشور شود. بنابراین هدف آنها از این کار تبلیغات و شانتاژ سیاسی برای مظلوم‌نمایی بود تا بتوانند هرچه بیشتر به فریب افکار عمومی بپردازند و بویژه با تأثیرگذاری بر احساسات و عواطف جوانان، توجه این طیف پرشور و حرارت را به سمت خودشان معطوف سازند.

آنها همچنین سعی کردند به بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت نزدیک شوند و این در حالی بود که بنی صدر هم با توجه به ویژگی‌های فکری و فردی خود احساس می‌کرد می‌تواند از سازمان منافقین به عنوان بازوی قدرت نظامی خود بهره بگیرد. براساس این احساس نیاز دو‌طرفه بود که اینها به یکدیگر نزدیک شدند و اهداف مشترکی را در دنبال کردند.

اهداف بنی صدر و منافقین از این نزدیک شدن به هم چه بود؟

سرنگونی نظام مبتنی بر ولایت فقیه، حذف امام و نیروهای انقلابی از صحنه و به دست گرفتن قدرت از طریق کودتای نرم از مهم‌ترین اهداف مشترک بنی‌صدر و منافقین برای نزدیک شدن به هم بود، اما وقتی از این طریق به اهداف خود دست پیدا نکردند، سازمان منافقین به عنوان بازوی نظامی بنی‌صدر شورش مسلحانه خود را در 30 خرداد سال 60 آغاز کرد، البته با مقاومت جدی مردم در دفاع از نظام اسلامی، امام و انقلاب روبه‌رو شدند و از همین زمان بود که این سازمان با بهره‌گیری از نیروهای سازمان داده شده در خانه‌های تیمی، عملیات تروریستی بسیار گسترده‌ای را شروع کرد که باید از آن به عنوان تروریسم کور و وحشیانه یاد کرد. در ابتدا آنها سعی کردند با بهره‌گیری از عوامل نفوذی خود در نهادهای مختلف، ضربات سنگینی به بخش سیاسی کشور وارد کنند. به طوری که در 7 تیر 60 یکی از عوامل نفوذی آنها با بمب‌گذاری در محل دفتر حزب جمهوری اسلامی و در جلسه‌ای که مسئولان کشوری حضور داشتند، باعث شهادت بیش از 70 نفر از مسئولان درجه یک نظام شد. طبعا این ضربه بسیار سنگین بود و اگرچه آنها فکر می‌کردند با این ضربه‌ها می‌توانند نظام را از پا بیندازند، اما با حضور امام و مردم چنین نشد. بعد از این قضیه، بمب‌گذاری دیگری در دفتر نخست‌وزیری انجام گرفت که آقایان رجایی و باهنر، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر وقت به شهادت رسیدند، اما باز هم منافقین به اهداف خود نرسیدند.

اما گذشته از تعدادی عملیات که متوجه مسئولان کشور بود، سازمان منافقین موج گسترده‌ای از عملیات‌های تروریستی را در جهت کشتن مردم عادی و ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه به راه انداخت. این موج ترور به قدری گسترده بود که مردم عادی صبح که از منزل خود خارج می‌شدند، مطمئن نبودند که شب به خانه باز خواهند گشت.

اگر بخواهیم ذهن جوان‌ها را نسبت به منافقین روشن کنیم باید بگوییم که این گروهک تروریستی، در واقع داعشی‌های ایرانی بودند که در دهه 60 در شهرهای مختلف ایران حضور داشتند و به هر نحو ممکن عملیات‌های تروریستی خود را به انجام می‌رساندند به طوری که حداقل رقم بیان شده در مورد شهدای این گونه اقدامات 12 هزار نفر است، البته تا حدود 30 هزار نفر نیز گفته شده، اما با وجود این مسائل، از آنجا که مردم به دلیل اعتقاد و اعتماد به حضرت امام و نظام جمهوری اسلامی در برابر تمامی این وحشیگری‌ها مقاومت کردند و به مقابله با منافقین پرداختند، بالاخره سازمان منافقین فهمید که نمی‌تواند از این طریق به جایی برسد و بنابراین رهبران سازمان با توجه به مذاکراتی که با دشمنان ایران داشتند تصمیم گرفتند نیروهای باقی مانده خود را از ایران خارج کنند و اول به اروپا و سپس به عراق انتقال دهند. به این ترتیب سازمان منافقین در ادامه مسیر خیانت به ایران و ایرانیان،‌ همکاری با ارتش بعثی صدام را در حمله به خاک ایران آغاز کرد.

در اواخر جنگ چه شد که منافقین تصور کردند می‌توانند رویاهای تعبیرنشدنی خود را در قالب یک عملیات پیاده کنند؟

در دوره پایان جنگ هم که ارتش بعثی با به‌کارگیری انواع و اقسام سلاح‌های مدرن دریافتی از بلوک شرق و غرب، حملات سنگین خود را از اوایل سال 67 به خطوط دفاعی ما آغاز کرد و البته ضربات سنگینی را هم به یگان‌های دفاعی ما وارد آورد، منافقین که احساس می‌کردند موقعیت مناسبی برای ادامه اقدامات خیانتکارانه خود در اختیار دارند،‌ در مرداد این سال و در شرایطی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفته بود، با برخورداری از حمایت آتش توپخانه و بمباران‌های هوایی ارتش بعثی خطوط دفاعی ایران را در مرز قصرشیرین شکستند و با در اختیار داشتن انبوهی از سلاح‌های سنگین و خودروهای زرهی و توپ و تانک به سمت کرمانشاه شروع به پیشروی کردند تا در مرحله بعد به خیال خود به تهران برسند و حکومت را قبضه کنند، البته با مقاومت دلیرانه نیروهای بسیجی و سپاهی و ارتشی، بسرعت راه بر آنها بسته شد و در تنگه چارزبر در حد فاصل اسلام‌آباد به کرمانشاه تار و مار شدند.

اما در همین زمان از آنجا که نیروهای تشکیلاتی منافقین در داخل شهرها و حتی زندان‌ها حضور داشتند، با اطلاع از حمله نیروهای نظامی سازمان به داخل کشور، فعال می‌شوند و قصد داشتند هنگام رسیدن این نیروها به هر شهر، به آنها بپیوندند و بخصوص در تهران دست به عملیات و شورش بزنند تا راه را برای استقرار سازمان منافقین در پایتخت هموار سازند. به این ترتیب باید گفت نیروهای سازمان منافقین در این زمان و شرایط ویژه، چه آنها که در خطوط مرزی و سوار بر خودروهای زرهی در حال حمله به داخل کشور بودند و چه آنها که اعضای شبکه و تشکیلات این سازمان در درون‌شهرها و زندان‌ها به حساب می‌آمدند،‌ به صورت یک کل واحد درآمدند که هدف کاملا مشترکی را دنبال می‌کردند و هر یک از آنها به مقتضای حال و شرایط خود، اقداماتی را انجام می‌دادند.

بنابراین هنگامی که این وضعیت جدید به وجود آمد، حضرت امام دستور بررسی مجدد وضعیت زندانیان منافق را دادند و فرمودند، آنهایی که با سازمان منافقین به عنوان یک نیروی مسلح و مهاجم، اعلام همبستگی می‌کنند، به عنوان نیروهای محارب به اشد مجازات برسند چون حکم آنها با حکم نیروهای مهاجم مسلح یکی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها