همین چند ماه پیش با یکی از دوستانم همراه شدم تا برای مادربزرگش خانه‌ای پیدا کنیم، خانه خودش در یکی از محله‌‌های تاریخی تهران بود که بی میل فروخته بودش و احتمالا تا الان کوبیده شده است! خانه‌های زیادی را گشتیم، هیچ‌کدام را نمی‌پسندید، می‌گفت اینها «بهار خواب» ندارند، حالا ما هِی توضیح می‌دادیم که مادرِ من! در ساختمان سازی امروز، چیزی به نام «بهار خواب» اصلا وجود ندارد، ‏اما مگر می‌شود کسی را که طعم شیرین آرامش در بهارخواب و هوای سکرآور بهار را چشیده است به این راحتی راضی کرد.
کد خبر: ۸۹۰۷۸۵
بهار خوابِ ما

بهارخواب‌ها معمولا رو به حیاط خانه ساخته می‌شدند و چشم‌اندازش حوض آبی رنگ و شمعدانی‌هایی بود که به تعبیر مادربزرگ با سپیده صبح، آدم را از رختخواب جدا می‌کرد و روز را به او هدیه می‌داد؛ روزی که با تلاش و برکت همراه بود.

خاطره پیدا کردن خانه جدید برای مادربزرگ را گفتم تا آن را به سه نکته پیوند بزنم؛ نخست سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی که در گذشته وجود داشته و در بسیاری از موارد یا به دست فراموشی سپرده شده یا با وجود علاقه مردم، فراهم آمدن آن در زندگی مدرن و پرشتاب امروز و با شرایط اقتصادی موجود در عمل امکان پذیر نیست و دیگری نکته جالبی که رضا امیرخانی نویسنده کشورمان در صفحات پیش رو به آن اشاره می‌کند، او می‌گوید دوست دارد کسی شهردار شهرش باشد که خانه مادربزرگش در همین شهر باشد دلایل زیادی هم دارد که باید خودتان در گفت‌وگوی ما با این داستان نویس بخوانید.

اما نکته سوم این که باور دارم اگر کلیت یک روزنامه و رسانه را به ساختمان و بنایی مستحکم تشبیه کنیم که زندگی با ابعاد و وجوه مختلف در آن نُمود می‌یابد، مسئولیتی که ما در صفحه‌های فرهنگ و هنر به عهده داریم، همان بخش آرامش بخش خانه است، بهارخواب، حوض آبی رنگ و شمعدانی‌هایی که روح زندگی در آنها جریان دارد، ما سعی کرده ایم همیشه زیبایی‌های زندگی ایرانی و اسلامی را یادآوری کنیم و نسبت به نابودی سنت‌های خوب و فرهنگ اصیل مان واکنش نشان دهیم، حال در سینما باشد یا در تئاتر، کتابی خلق شود یا مجسمه و نقشی بر بومی جان بگیرد، ما از آوای دوست، زندگی، زیبایی و اصیل بودن می‌نویسیم.

بهارتان فرخنده، دل تان شاد

سینا علی‌محمدی / دبیر گروه فرهنگ‌و‌هنر - ضمیمه نوروزی جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها