با احمد معظمی، کارگردان سریال «جاده چالوس»

علاقه‌ای به سیاه‌نمایی ندارم

احمد معظمی به عنوان یکی از کارگردان‌های فعال مجموعه « شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» ، شهره است.
کد خبر: ۷۴۴۲۰۴
علاقه‌ای به سیاه‌نمایی ندارم

او تاکنون 120 اپیزود از این مجموعه را ساخته و در اولین تجربه سریال‌سازی مجموعه جاده چالوس را بر اساس فیلمنامه‌ای از شعله شریعتی جلوی دوربین برده که این روزها از شبکه تهران پخش می‌‌شود. این سریال با این‌که جدی است،‌ رگه‌های طنز دارد و در مجموع معظمی تلاش کرده ‌ این سریال را شیرین در بیاورد. سریال جاده چالوس به موضوعاتی چون ارتباط و احترام بین اعضای خانواده، ساده زندگی کردن، مشورت و... می‌پردازد. با معظمی درباره این سریال به گفت‌وگو نشستیم.

آقای معظمی شما بیش از صد اپیزود از سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را کارگردانی کردید و ضمن این‌که چند تله‌فیلم هم ساخته‌اید. چه شد که در نخستین تجربه سریال‌سازی دست‌ روی فیلمنامه جاده چالوس گذاشتید؟ در واقع این فیلمنامه چه ویژگی‌هایی داشت که کارگردانی آن را قبول کردید؟

همان‌طور که گفتید 120 قسمت از سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد را به مدت پنج سال کار کردم و در فواصل این سال‌ها هم حدود 20 تله‌فیلم ساختم که فیلم «ساعت به وقت صفر» با بازی سعید راد عنوان بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر را کسب کرد. در طول این سال‌ها پیشنهادهایی برای ساخت سریال داشتم، اما بعد از مطالعه فیلمنامه آنها احساس کردم نساختن آنها بهتر از کار کردنشان است.

تا این‌که طرح اولیه سریال جاده چالوس به دستم رسید و از طرف علیرضا داوری تهیه‌کننده سریال پیشنهاد کارگردانی این سریال به من شد. بعد از توافقات اولیه از ایده مجموعه جاده چالوس خوشم آمد. این سریال قصه‌ای را تعریف می‌کرد که درباره روابط بین اعضای یک خانواده است و موضوع اصلی این بود که در شرایط خوب و بد اعضای خانواده در کنار هم باشند، ضمن این‌که نام مجموعه هم خیلی زیبا انتخاب شده بود.

از دیگر ویژگی‌های این سریال کار کردن با یک تیم حرفه‌ای بود که از تهیه‌کننده گرفته تا بقیه اعضا همه بدقت چیده شده بودند. داوری تهیه‌کننده این سریال از تهیه‌کنندگان حرفه‌ای است و درباره کار نظرات خوبی داشت و با یکدیگر گپ می‌زدیم. خوشبختانه با این‌که چند قسمت از این سریال پخش شده، اما توانسته نظر مردم را جلب کند. در واقع جاده چالوس بیننده خودش را پیدا کرده است.

قسمت اول سریال جاده چالوس با سکانس کابوس احمد زرین (بیژن امکانیان) شروع می‌شود که در این سکانس او لباس راه‌راه پوشیده که اصلا مرسوم نیست زندانی‌ها چنین لباسی بپوشند و لباس او را در تن دالتون‌های کارتون لوک‌خوشانس دیده‌ایم، اما در کنار او ماموران پلیس که او را دستگیر کردند، لباس‌های مرسوم پلیس را پوشیده بودند. به نظرتان این سکانس در ذهن مخاطب دوگانگی ایجاد نکرده که سریال فانتزی است یا جدی؟

ما درباره کابوس حرف می‌زنیم و این‌که شخصیت اصلی قصه در خواب می‌بیند که به زندان افتاده است. ما می‌توانیم در فضای فانتزی و خواب و رویا با افراد شوخی کنیم، اما با مامور پلیس نمی‌توان شوخی کرد. اگر این کار هم مرسوم بود و ما می‌توانستیم با ماموران هم شوخی کنیم، من این کار را انجام نمی‌دادم. ضمن این‌که به نظرم این سکانس به هیچ وجه دوگانگی ایجاد نکرده و اتفاقا ما کلیشه‌ها را شکستیم، کلیشه‌هایی که مخاطب عادت به دیدن آنها کرده است.

خب می‌توانستید برای این‌که سکانس کابوس را فانتزی‌تر کنید، مامورها را حذف کنید و بیژن امکانیان را با همین لباس‌های راه‌راه در فضای زندان نشان دهید؟

متاسفانه خیلی از مردم به دیدن تصاویر و شخصیت‌های کلیشه‌ای عادت کرده‌اند، اما من نمی‌خواستم تعدادی تصاویر تکراری را به مخاطب نشان بدهم. به همین دلیل از بیژن امکانیان بازیگر نقش احمد زرین گرفته تا علی‌رام نورایی ایفاگر نقش مساوات که پنج گریم متفاوت دارد، همه بازی‌هایشان متفاوت از کارهای قبلی‌شان است و از نشان دادن کلیشه‌ها پرهیز کردیم.

درباره سکانس کابوس هم باید بگویم که در این باره با مجید علی‌اسلام، طراح صحنه سریال که کارهای زیادی با آقای میرباقری انجام داده، صحبت کردیم و در نهایت به توافق رسیدیم که این سکانس فانتزی باشد. چه ایرادی دارد که در این کابوس احمد زرین با لباس راه‌راه نشان داده شود که کارتونی هم باشد. ما از ابتدا می‌خواستیم این سریال را با یک سکانس فانتزی آغاز کنیم و بعد وارد داستان اصلی شویم.

اتفاقا به من پیشنهاد شد برای ماموران هم یک لباسی طراحی شود که نزدیک به لباس احمد زرین باشد، اما من زیر بار نرفتم؛ چون نمی‌خواستم تغییری در پوشش ماموران نیروی انتظامی ایجاد کنم. در مجموع لباس احمد در کنار ماموران به هیچ وجه منافاتی با هم ندارد. سریال جاده چالوس یک سریال جدی است که رگه‌های طنز دارد. در فیلم‌های روز دنیا هم کلیشه‌ها شکسته می‌شود و ما نباید در ذهنمان به ساختار کلاسیک فکر کنیم. باید شهامت تغییر دادن و شکستن کلیشه‌ها را داشته باشیم.

پس در راستای شکستن این کلیشه‌ها پسر خانواده را باهوش‌تر از وکیل شرکت احمد نشان دادید؟ چون در صحنه‌ای که مساوات با گریم هندی وارد شرکت می‌شود، امیر پسر احمد (محسن افشانی) خطاب به وکیل شرکت می‌گوید چرا شما متوجه نشدید که این آدم برایتان فیلم بازی می‌کند؟

اتفاقا صحبت‌هایی که میان پسر احمد و وکیل رد و بدل می‌شود، دو پهلوست و وکیل هم در جواب او می‌گوید من هم کمی شک کردم، اما بعد شکم برطرف شد. ما در این سریال لحظات شیرین را شکل دادیم که مخاطب فقط بیننده یک قصه جدی نباشد و از دیدن سریال لذت ببرد.

قرار نیست همه چیز سر جای خودش باشد یا همه در شغل‌ و سمت‌شان آدم‌های باهوش و دقیق باشند. همه آدم‌ها اشتباه می‌کنند. از سوی دیگر قرار نیست درباره مو به موی شخصیت‌های قصه و باورهایشان حرف بزنیم. به نظرم اصلا چیز عجیب و غریبی نیست.

فکر نمی‌کنید شاید مرز بین طنز و جدی خیلی از هم جدا نشده و همین مساله منجر به تضادها شده است؟

نه، اتفاقا این سریال جدی است و در بخش‌های مختلف قصه رگه‌های طنز و شیرین در کنار هم قرار داده شده است. ما باید سعی کنیم سریال‌های ما به سمت کارهای متفاوت برود و ذائقه مخاطب هم تغییر کند. تا چه زمان سریال‌هایی کار کنیم که پوشش ایرانی‌ها را شلخته و نامرتب نشان بدهیم یا شهر تهران را کثیف به تصویر بکشیم. به نظرم همه چیز باید شیک باشد. به همین دلیل اگر نگاه هم کرده باشید آبدارچی شرکت را هم خیلی مرتب نشان دادم. من از این‌که سیاه‌نمایی کنم، متنفر هستم و همیشه از این مساله فرار می‌کنم.

به نظرتان این شیک بودن باعث نشده از نشان دادن واقعیات فاصله بگیرید؟ به عنوان مثال آبدارچی این شرکت مرتب به دنبال آماده کردن دم‌نوش است که در واقعیت همه آبدارچی‌‌ها این‌طور نیستند؟

نه، اصلا این‌طور نیست که ما از واقعیات فاصله گرفته باشیم. پرهیز از سیاه‌نمایی منافاتی با شیک بودن ندارد. اتفاقا ما فرهنگسازی هم می‌کنیم که بهتر است همه چیز منظم و درست باشد. در این سریال ما به مساله دم‌نوش‌ها و تغذیه مناسب هم پرداخته‌ایم و حتی به نحوه پخت غذا هم اهمیت دادیم و مرتب درباره فواید دم‌نوش‌ها حرف می‌زنیم تا این سریال غیر از وجه سرگرم‌کننده برای مخاطبان وجه آموزش مسائل تعذیه هم داشته باشد. تمام این صحبت‌ها در قالب دیالوگ‌ها و روابط بین شخصیت‌ها در آمده است.

از دیگر مفاهیمی که در سریال جاده ‌چالوس به آن اشاره شده، مشورت کردن، توسل، احترام به بزرگ‌ترها و اشتغال است. به همین دلیل در قالب شخصیت‌پردازی‌ها سعی کردیم به همه این موارد توجه کنیم. البته سازنده هر اثری دیدگاه خودش را درباره شخصیت‌پردازی دارد و از آن دفاع می‌کند. ما هم با توجه به قصه‌ای که داشتیم، در این سریال زندگی ایرانی را به تصویر کشیدیم.

علاوه بر آن ساخت کارهای آپارتمانی سختی‌های خاص خودش را دارد، اما ما از بخشی از قصه به فضای خارج از تهران رفتیم و فضای روابط بین آدم‌ها را گرم نشان دادیم. مردم چقدر بیننده کارهای تلخ باشند و این نوع آثار را تحمل کنند؟ بهتر است گاهی هم به تماشای کارهای شیرین و مفرح بنشینند.

در یک اثر داستانی و واقعی شخصیت‌ها برای بینندگان باورپذیرتر می‌شوند. در قسمت اول این سریال نزدیک به 14 تا 15 شخصیت را معرفی کردیم، بدون آن‌که بیننده را خسته کنیم. از شخصیت‌های خانواده احمد و محبوبه گرفته تا طلبکارها و کارمندان شرکت احمد در قسمت اول معرفی شدند، اما نحوه پرداخت به این شخصیت‌ها به‌گونه‌ای بود که هر کدام با یک قصه‌ای وارد فضای کار شدند. در مجموع من آدمی نیستم که به سریال آب بسته باشم.

تیتراژ پایانی این سریال ایده جالبی دارد و بینندگان شاهد تصویر رضا یزدانی هستند که در یک خانه چوبی مشغول خواندن است و... درباره تیتراژ توضیح بدهید؟

متفاوت و جذاب بودن یک سریال خیلی مهم است که شامل ساختار و محتوا می‌شود. مجموعه جاده چالوس اولین سریالی است که تیتراژ پایانی با تصویر خواننده نشان داده می‌شود. در واقع تیتراژ فیلمنامه دارد و حرکت خواننده در خانه و بیرون آمدنش قصه دارد. نمونه چنین اتفاقی را در کارهای ایرانی ندیدیم.

علاقه‌مند بودم این سریال به لحاظ ساختار، محتوا، بازی‌ها، انتخاب بازیگران و... برای مخاطبان جذاب باشد به همین دلیل مدام به دنبال اتفاقات نو در سریال بودم. هر یک از شخصیت‌های داستان شناسنامه دارند. مخاطب دوست دارد تصاویری که می‌بیند زیبا باشد، به همین دلیل ما در بخشی از قصه که فضای تعمیرگاه را نشان می‌دهیم یک فضای مرتب را به تصویر کشیدیم که کارگرها بدون آن که دست‌هایشان روغنی باشد یا مخاطب صدای چکش بشنود و... بیننده شاهد یک جای تمیز و مرتب باشد. یا در دادگاه‌ها نشان می‌دهیم که 500 مراجعه کننده در راهروهاست. اگر چنین چیزی در واقعیت هم باشد، من احمد معظمی نشان نخواهم داد، چون از نشان دادن سیاهی‌ها لذت نمی‌برم.

درباره انتخاب بازیگران بویژه برای نقش‌های احمد و محبوبه (امکانیان و گودرزی) و علی رام‌نورایی توضیح بدهید. بویژه نورایی که همیشه کارهای اکشن انجام داده و نمونه نقش مساوات را بازی نکرده بود و در این سریال هم پنج گریم متفاوت دارد؟

بیژن امکانیان برای این سریال زحمت کشید. به یاد ندارم روزی را که او به صحنه می‌آمد در حالی‌که از شب قبل سکانس‌هایش را تمرین نکرده بود. خانم گودرزی هم همین طور بود. برای نقش مساوات نامزدهای دیگری هم غیر از نورایی داشتیم و سراغ‌شان هم رفتیم. با برخی به لحاظ مالی و فیلمنامه به توافق نرسیدیم و با بعضی‌ها نتوانستم به نتیجه مشترک برسم. تا این‌که احساس کردم نورایی برای ایفای نقش مساوات بهترین گزینه است. گرچه او در کارهای اکشن بازی‌کرده است، اما از قبل شناخت خوبی درباره بازی‌اش داشتم و می‌دانستم قابلیت‌های زیادی دارد. وقتی وارد مذاکره شدیم، او بشدت برای این نقش انرژی گذاشت. اعتقاد دارم جزو بازیگران توانمندی است که نقش را درست جلو می‌برد و آن را برای بیننده باورپذیر می‌کند.

ورود مساوات از قسمت دوم به سریال باعث جذابیت بیشتر به فضای سریال جاده چالوس شد و مردم هم خیلی خوب استقبال کردند.

شخصاً به بازی بازیگران خیلی حساس هستم و طبق چیزی که می‌خواهم باید بازی کنند. همه بازی‌ها از فیلتر من عبور کرد. در این سریال سیروس گرجستانی هم بازی خوبی دارد. البته او جزو بازیگرانی است که خیلی دوست دارد در کارش از بداهه استفاده کند، اما من جلوی بداهه‌های او را گرفتم تا مردم شاهد یک بازی متفاوت از او باشند. ‌علاوه بر آن فضای فنی همچون تصویربرداری، نورپردازی، تدوین، صداگذاری، ساخت موسیقی و خوانندگی تیتراژ این سریال هم بر اساس خود داستان است و چیزی خارج از کار نیست و همه چیز در خدمت فضای قصه است. وقتی بهنود یخچالی موسیقی این سریال را ساخت به من گفت که برای این کار، موسیقی یک اثر جدی را ساخته است و من هم به او گفتم که انتظارم از او همین بوده است که خوشبختانه برداشت درستی از کار داشت، چون این سریال یک کار جدی است که فقط رگه‌های طنز دارد.

فاطمه عودباشی ‌/ جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها