گفت‌وگو با «پوپک صابری» به مناسبت روز پدر و درگذشت پدرش

دختر «گل آقا»: پدرم همه مردم را «شاد» می‌خواست

پدرم با اشتغال زنان مشکلی ندارد

مصاحبه با دختر و همسر سردار مرتضی طلایی

چه کسی است که سردار مرتضی طلایی را با آن لهجه شیرین اصفهانی‌اش نشناسد؟ او زمانی فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ بود. دخترش می‌گوید: «پدرم یکی از موفق‌ترین مدیران نیروی انتظامی بود که امنیت همراه با حرمت را برای مردم آورد». مرضیه طلایی در ادامه این مصاحبه، زندگی پر فراز و نشیب خانواده را در پاسخ به سوالاتی روایت کرده است.
کد خبر: ۷۲۶۰۸۶
مصاحبه با دختر و همسر سردار مرتضی طلایی

جام جم سرا به نقل از ایران: خانواده آقای طلایی این روزها چه می‌کنند؟

پدرم سه دختر دارد. خواهر بزرگترم در رشته روان شناسی مدرک کارشناسی گرفته و دارای یک فرزند دختر است. خودم تا دو سال پیش تهران زندگی می‌کردم. اما به علت برخی از مشکلاتی که در پایان‌نامه‌ام داشتم به اصفهان برگشتم و همراه همسر و دخترم در اصفهان زندگی می‌کنم. کارشناسی ارشد تصویرسازی هستم و در دانشگاه اصفهان تدریس می‌کنم. تصمیم دارم در دوره دکترا در رشته پ‍ژوهش و هنر ادامه تحصیل دهم. خواهر کوچکترم نیز لیسانس حسابداری گرفته و صاحب یک دوقلو شده، فعلاً فعالیت بیرون از خانه ندارد. اما علاقه زیادی به موسیقی و هنر دارد. گیتار می‌زند و نقاشی می‌کند.

پس علایق دخترها کمی ‌با هم متفاوت است؟
بله علایق ما کاملاً متفاوت است.

خصوصیات رفتاری دخترها چطور؟
خب ویژگی‌های پدر و مادر را به ارث برده‌ایم. مثلاً محکم بودن و مقاومت در برابر مشکلات را از پدر به ارث برده ایم و صبوری را از مادر یاد گرفتیم. مادرم در خانه نماد عشق و صبوری است. فردی که در طول این سالها آرامش را برای ما فراهم کرد.

کدام یک از دخترها شبیه پدر و کدام یک شبیه مادر هستند؟
خواهر بزرگترم بسیار شبیه مادر است اما من خیلی از خصوصیات اخلاقیم به پدرم رفته است.

مادر به ما نمی‌گفت که پدر مأموریت است و ما هم مفهوم شب‌های عملیات و فرمانده عملیات را نمی‌فهمیدیم. تصور ما از پلیس، فردی بود که سر چهارراه‌ها حضور داشت

پس شما هم اهل سیاست هستید؟
خیر. فقط مسائل سیاسی را دنبال می‌کنم. اما درگیر مباحث سیاسی نیستم و یا در حزب خاصی فعالیت ندارم. بیشتر دنبال هنر هستم. حوادث و سیاست را کمتر دنبال می‌کنم چون با خلقیاتم اصلاً هماهنگی ندارد. ما دخترهای آقای طلایی بیشتر به دنبال آرامش در زندگی هستیم. خودم را در هنر غرق کرده‌ام تا از این دنیای پرهیاهو کمی‌ دور شوم.خوشبختانه پدر هم این موضوع را می‌داند و اصلاً درباره مباحث کاریش در خانه حرف نمی‌زند. البته یکی از ویژگی‌های خوب پدر این است که کمتر درباره سیاست و مباحث کاری در خانه حرف می‌زند. مگر اینکه برای ما شبهه‌ای ایجاد شود یا سؤالی داشته باشیم. پدر هم درباره آن موضوع توضیح مختصری می‌دهد. اصلاً اهل توضیح زیاد و یا باز کردن مسأله نیست.

خانم طلایی شما این روزها چه می‌کنید؟
آقای طلایی در این سالها به خاطر شغلش خیلی جابه جا می‌شد و فرصت نداشتم که روی کاری متمرکز شوم. تقریباً همه کارهای خانه با من بود. سه فرزند داشتم. خیلی از وقت‌ها که آقای طلایی نبود هم باید نقش پدر را برایشان بازی می‌کردم و هم نقش مادر. هم اکنون بیشتر وقتم را با نوه‌هایم می‌گذرانم. در حال کمک به دخترم برای بزرگ کردن دوقلوهایش هستم.4 نوه دارم که همگی آنان دختر هستند. درحقیقت جمع ما یک جمع دخترانه است. شاید این هم به خاطر علاقمندی من و همسرم به دختر باشد.

خانم طلایی از مراسم خواستگاری و آشنایی خودتان با آقای طلایی بگویید؟
یکی از اقوام آقای طلایی همسایه خواهرم بودند و من هم به خانه خواهر بسیار می‌رفتم. خانواده آقای طلایی آن زمان می‌خواستند برای پسرشان همسری اختیار کنند. همان زمان همسایه خواهرم مرا به خانواده آقای طلایی معرفی کرد.14 سال داشتم و به خاطر شناختی که از خانواده ما داشتند به خواستگاریم آمدند. ما هم پرس و جو کردیم و دیدیم که خانواده محترم و با آبرویی هستند و البته به این نتیجه هم رسیدیم که خود آقای طلایی مردی مذهبی و بسیار خوب است. خلاصه مراسم عقد و عروسی را برگزار کردیم و وارد زندگی مشترک شدیم و بعد از آن هم بلافاصله به جبهه رفت.

حالا واقعاً همسر خوبی بود؟
الان برای این حرف‌ها دیر است. اما دور از شوخی بسیار خوب بود و از این انتخاب راضی هستم.

چند وقتی جبهه بودند؟
برادر اول آقای طلایی جبهه بودند و وقتی از جنگ برگشتند. آقای طلایی رفت. او مدام در حال رفت و آمد بود و یک مقطع طولانی مدت در جبهه حضور داشت. همان دوره هم دچار مجروحیت شدیدی شد که در بیمارستان بستری شد.

به عنوان دختر آقای طلایی بفرمایید زمانی که در خانه پدر زندگی می‌کردید آیا شاهد اختلاف نظر بین پدر و مادر بودید؟
یک موضوع را جدی بگویم همه زندگی‌های زناشویی دچار مشکل و سوءتفاهم است.دو نفر که از ابتدا با هم زندگی می‌کنند خصوصیات اخلاقی متفاوتی دارند و خب پدر و مادر من هم دارای خصوصیات اخلاقی خاص و البته متفاوت هستند. اگر زن و شوهری بگوید همه روزهای زندگیم خوب و خوش است مطمئن باشید دروغ می‌گوید. چون چنین چیزی امکان ندارد و مشکلاتی پیش می‌آید. اما موضوعی که وجود دارد نوع مدیریت این مشکلات است که پدر و مادرم این مشکلات را مدیریت می‌کردند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که فرزندانشان از نوع مشکل با خبر شوند. هر موضوعی که برای ما گفته می‌شد مشترک و هر تصمیمی ‌که گرفته می‌شد هم مشترک بود. جلوی ما بحث و گفت و گویی مطرح نمی‌شد. ممکن است بحثی هم باشد اما ما نمی‌دیدیم. بزرگتر که شدیم و خودمان ازدواج کردیم فهمیدیم برخی وقت‌ها سکوت پدر و مادر بی دلیل نبود چرا که خودمان هم حالا در زندگیمان سکوت معنادار انجام می‌دهیم.

خانم طلایی حرف‌های دخترتان را تأیید می‌کنید؟
بله درست است. مشکلات در زندگی وجود دارد اما سعی کردیم با تفاهم حل کنیم. من و همسرم درونگرا بودیم و سعی می‌کردیم بین خودمان مسائل را حل کنیم.

از تلخ‌ترین خاطره ای که با همسرتان داشتید برای ما بگوید که هنوز هم در ذهنتان مانده است ؟
تلخ‌ترین اتفاق مجروح شدن آقای طلایی بود. 15 سال داشتم و برایم این موضوع خیلی سخت بود. آن زمان به ما گفتند امکان بچه دار شدن وجود ندارد و دکترها شرایط جسمی ‌او را بد ارزیابی کردند. نذر کردیم که 10 شب عاشورا در خانه مان مراسم روضه خوانی برگزار کنیم. ما حاجتمان را گرفتیم و حالا این نذر 12 سال است که ادا می‌شود.

و شیرین‌ترین خاطره؟
ازدواجم با آقای طلایی.
بنابراین مهمترین برهه‌ای هم که کنار همسرتان بودید همان دوران مجروحیت بود؟
بله همان دوران بود.

شما چطور خانم طلایی به عنوان دختر خانواده کدام دوره برای فرزندان آقای طلایی سخت بود؟
دورانی که پدرم در نیروی انتظامی ‌بود. خیلی وقت‌ها ما تنها بودیم. تقریباً با خواهرانم در یک رده سنی هستیم. شب‌ها پدر خانه نبود. آن زمان سخت ترین دوره زندگی ما بود. مادر به ما نمی‌گفت که پدر مأموریت است و ما هم مفهوم شب‌های عملیات و فرمانده عملیات را نمی‌فهمیدیم. تصور ما از پلیس، فردی بود که سر چهارراه‌ها حضور داشت. مادرم همیشه در حال آرام کردن فضای خانه بود. پدر به خاطر شغلش شاید هفته‌ها در خانه حضور نداشت و تمام مسئولیت‌ها با مادر بود و ما هم پدر را کمتر می‌دیدیم.

آقای طلایی یک زمان هم رئیس پلیس تهران بود و حالا در شورای شهر مشغول هستند. شما به عنوان دختر آقای طلایی دوست دارید پدر در کدام شغل باشد؟
درست است وقتی پدرم در نیروی انتظامی ‌بود ما شرایط سختی داشتیم اما در آن شغل کمتر دچار حاشیه می‌شدند. بعضی وقتها با خودم فکر می‌کنم چقدر خوب بود پدر در نیروی انتظامی‌ می‌ماند. کار سیاسی خانواده افراد را زیر ذره‌بین می‌برد و برای فرد سیاسی حاشیه‌ها بسیار است. ما هم دختر هستیم. وقتی حرف و یا حاشیه برای پدر ایجاد می‌شود خیلی ناراحت می‌شویم. پدرم زمانی که فرد نظامی ‌بود به نظرم یک نظامی‌ مهربان بود ما اصلاً حس نمی‌کردیم که بابا نظامی‌ هستند همه افراد نگاهشان به پدرم مثبت بود. واقعاً سختی کشید که در کار نظامی‌ موفق باشد خیلی سعی کرد که در پلیس فعالیت‌های فرهنگی انجام دهد و امنیت افراد را با آرامش فراهم کند و ما خوشحال بودیم که مردم امنیت دارند و از پدرم هم راضی هستند. الان در شورای شهر چون مردم در ارتباط مستقیم با پدر نیستند و تمام تصمیم‌گیریها گروهی است. برخی وقتها مردم فکر می‌کنند این تصمیم پدر است و دربرابر تصمیم گروهی واکنش نشان می‌دهند. پدرم خیلی وقتها تصمیمات شورا را اعلام می‌کند و مردم نسبت به پدرم خشمگین و یا خوشحال می‌شوند.

با این حاشیه‌ها چه می‌کنید؟
برخی وقتها ناراحت می‌شویم اما چه باید کرد.

فکر می‌کنید پدر در شورای شهر موفق‌تر بود یا در نیروی انتظامی‌؟
در هر دو موفق بودند اما در نیروی انتظامی ‌به خاطر ارتباط مستقیم با مردم موفق‌تر
بودند.

به نظر شما اکنون مردم همان احساس امنیتی که در زمان آقای طلایی داشتند را دارند؟
حس خودم این است دوران فرماندهی پدرم مردم رضایت بیشتری داشتند.

چرا؟
چون پدرم همیشه نگاه فرهنگی به موضوعات دارد و اعتقاد دارد باید موضوعات ریشه‌ای حل شود.

به نظر می‌رسد سه دختر آقای طلایی حضور فعالی در جامعه دارند. شما چقدر به فعالیت‌ زنان در جامعه اهمیت می‌دهید؟
همیشه معتقدم زنان باید استقلال داشته باشند و حداقل در جامعه امروز به چند دلیل خانم‌ها باید کار کنند. زندگی آنقدر سخت شده که دیگر یک نفر به تنهایی از پس مخارج آن برنمی‌آید. و مهمترین مسأله این است که زن به خاطر مسائل درونی خودش هم که شده باید بیرون برود و کار کند چون نیاز به استقلال و گفت و گو دارد.

این طرز تفکر بین همه زنان خانواده‌ وجود دارد؟
بله.

پدرتان هم همین اعتقاد را دارد؟
پدرم همیشه دوست داشت که دخترانش زودتر ازدواج کنند و بعد با همسرانشان درباره ادامه تحصیل و کار تصمیم گیری کنند. ما دخترها 19 یا 20 ساله بودیم که ازدواج کردیم و خب ادامه تحصیل هم دادیم. ضمن این‌که من شاغل هم هستم. بابا همیشه به دخترهای فامیل و همینطور ما توصیه می‌کنند که اگر کار به زندگی زناشویی آسیب نمی‌زند خانم‌ها بهتر است کار کنند. من هم این نظر پدر را قبول دارم. خودم شاهد هستم که خیلی از خانم‌ها به خاطر کار آسیب جدی به زندگیشان می‌زنند. خودم موافق کار مداوم و اداری زنان نیستم.

چند وقت پیش آقای طلایی درباره تفکیک جنسیتی و کار با زنان مطلقه اظهارنظری داشتند. نظر شما درباره این اظهارنظر پدرتان چیست؟
حاشیه بسیار غلطی درست شد. پدرم اصلاً این دیدگاه را ندارد و قصدش هم این حرف نبود. خبرنگار متأسفانه بخش‌هایی از مصاحبه را حذف کرد. حذف اشکال ندارد اما به شرطی که به بدنه آسیب نزند اما متأسفانه بخش‌هایی حذف شد که متن کلاً حاشیه‌ساز شد.

اگر پدر من معتقد به کار بیرون یک زن نباشد اولین کسی که باید محروم کند دخترش است. به جرأت می‌گویم که پدرم این دیدگاه را ندارد. پدرم می‌خواسته حساسیت زنانه را مطرح کند. نیت پدرم بد نبود. اگر چیزی بد است اول باید از خانواده خودمان آغاز کنیم. همه زنان باید امنیت داشته باشند. زن مطلقه و غیره مطلقه نداریم


اگر پدر من معتقد به کار بیرون یک زن نباشد اولین کسی که باید محروم کند دخترش است. به جرأت می‌گویم که پدرم این دیدگاه را ندارد. وقتی یک نفر خودش پاک است و اهدافی هم در سر دارد باید به آن هدفش فکر کند. پدرم می‌خواسته حساسیت زنانه را مطرح کند. گرچه من معتقدم باید در این باره از خودش سؤال شود اما نیت پدرم بد نبود. اگر چیزی بد است اول باید از خانواده خودمان آغاز کنیم. به نظرم همه زنان باید امنیت داشته باشند. زن مطلقه و غیره مطلقه نداریم. یک موضوع دیگری هم بگویم اگر پدرم قرار بود تفکیک جنسیتی کند همان زمان که در نیروی انتظامی ‌بود این کار را انجام می‌داد. توجه کنید تصمیمات شورا گروهی است.

این موضوع در فامیل و دوستانتان هم بازخوردی داشت؟
بله همه فامیل زنگ می‌زدند و از من می‌خواستند تا توضیح دهم چون همه فکر پدرم را می‌شناختند. دلم می‌سوزد که چرا برخی‌ها ندانسته برای پدرم حاشیه درست می‌کنند.همه کسانی که پست مدیریتی می‌گیرند یک روز می‌آیند و بعد از مدتی هم می‌روند.پدر من هم روزی می‌رود اما بهتر است به جنبه‌های مثبت آقای طلایی نگاه شود.

خانم طلایی واکنش شما چه بود؟
چه واکنشی نشان دهم. آقای طلایی از صبح زود تا آخر شب بیرون از خانه هستند و همکاران خانم هم دارند. همسرم مزاح کرده بود و خبرنگاری آن را منتشر کرد.

خب از این حاشیه‌ها بگذریم. خانم طلایی همسر شما اهل آشپزی هستند؟
فقط املت‌های صبح جمعه.

بهترین غذایی که درست می‌کنند املت است؟
خیر، کله پاچه.

آشپزی آقای طلایی رضایت بخش است؟
کاری نمی‌کند. فقط دو قلم غذا درست می‌کند.

اهل کار در خانه هستند؟
بله اگر فرصت کنند.

بهترین ویژگی اخلاقی آقای طلایی چیست؟
مؤمن، مهربان و راستگو هستند. (هدی هاشمی)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۵
حمید كلباسی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۸
۱
۰
می گویند هر پدری كه یك دختر داشته باشد یك در بهشت به رویش باز میشود . سردار طلایی كه 3 دختر و 4 نوه دختر دارد ، همه 7 در بهشت به روی ایشان باز شده و نیازی به باز شدن درهای دیگر ندارند!
نیكو
United States
۰۰:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
۱
۱
واقعا در دوران اقای طلائی امنیت و ارامش و احترام بیشتری وجود داشت
حبیب
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۹
۰
۰
سلام طلایی عاقبتت طلایی برای تمامی خدماتی كه برای نظام انجام داده ای شهركرد رحمانی
محمدی
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۳
۱
۰
سلام
مسلما بیشتر شهروندان تهرانی لبخند همیشگی آقای طلایی در دوران تصدی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ را از یاد نخواهند برد، ایشان جزو معدود فرماندهانی بودند كه هر زمان در هر نقطه از تهران مشكلی پیش می آمد در صحنه حاضر شده و موضوع را از نزدیك رصد كرده و وارد عمل می شدند، بدون شك افراد زیادی نظیر خانواده ما دوست دارند در سایت مصاحبه ای هم با خود آقای طلایی داشته باشید و ایشان از علایق ، توانمندیها، دوستان هم خدمتی و خاطراتشان صحبت كنند، لذا خواهشمندم در صورت امكان بزودی این مصاحبه صورت گیرد. ممنون و سپاسگزار
دوست
Kazakhstan
۱۵:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۲
۱
۰
برای ایشلن آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون میكنم .

نیازمندی ها