می‌دانستیم شما مطالبمان را دوست دارید، ایمان داشتیم همه‌شان را می‌خوانید، مطمئن بودید درباره هر آنچه می‌نویسیم فکر می‌کنید؛ با این همه حق می‌دادیم به شما که گاهی حوصله نداشته باشید نظرتان را در قالب پیامک بفرستید، اما شما با صدها پیامکی که درباره یادداشت «امید»ها را فراموش نکنیم برایمان فرستادید شگفت‌زده‌مان کردید و امیدوار به این که نمی‌خواهید اعضای خنثی و بی تفاوت جامعه باشید و چشمتان را روی حوادث روز ببندید.
کد خبر: ۵۶۴۷۱۷
شما، ما را شگفت‌زده کردید

ما در آن یادداشت نوشتیم که انسان‌های فداکاری مانند امید عباسی در کشورمان کم نیستند. امید، همان آتش‌نشانی است که با گذاشتن ماسک خود بر صورت دختری 9 ساله در جهنم دود او را نجات داد و خودش براثر استنشاق بیش از حد دود به خواب مرگ رفت و پیش از آن، اعضای بدنش به چهار انسان دیگر زندگی بخشید.

ما در آن مطلب از وحید جمشیدی، سرباز فداکار و حسین امیدزاده، معلم فداکار هم گفتیم و تعداد کلمات محدود یادداشتمان اجازه نداد از خیلی‌های دیگر نام ببریم.

ما گفته بودیم امثال امیدها، حسین‌ها و وحیدها باید در حافظه اذهان عمومی ثبت شوند و داستان فداکاری‌هایشان برای نسل‌های بعد باقی‌بماند و از شما خواستیم نظرتان را در این‌باره در قالب پیامک برایمان بفرستید و شما ما را بی‌جواب نگذاشتید، صدها پیامک برایمان فرستادید و از پیشنهاد مان استقبال کردید.

حالا ما یادداشت امروز را به این دلیل می‌نویسیم که به مهربانی و احساس مسئولیت‌تان دست‌مریزاد بگوییم و به گوشتان برسانیم که همه پیامک‌هایتان را خوانده‌ایم، نشان به آن نشان که بعضی‌هایتان فقط نوشته‌اید «با موزه موافقم» یا «تصویرشان را بر دیوارها نقاشی کنید» یا «زنده باد» یا «حرف حق بود» یا «یاد دلاوران را زنده نگه دارید» و بعضی‌هایتان هم با نثری دلنشین نظرتان را شرح داده‌اید مثل عزیزی که نوشته است: «آنها لایق ابدی شدن هستند، سخت است که همه چیز را بگذاری و بگذری، خانواده‌ات را، نفست را و....، همیشه آرزو داشتم آتش‌نشان باشم.»

یا آن که گفته: «به از یاد رفتن‌ها فکر می‌کنم و آرزو دارم مهربانی و فداکاری تکثیر شود. با زنده نگه داشتن نامشان موافقم.» یا «ایده نقاشی کردن چهره این قهرمان‌ها بر دیوارهای شهر عالی‌است، کاش مدرسه‌ای هم به نام هر یک نامگذاری شود.»

یا «انصاف نیست نام امیدها و حسین‌ها و وحیدها در کتاب‌های درسی ثبت نشود و در موزه‌ای ماندگار نشوند.»

یا «در کتاب‌های درسی ما، سال‌ها داستانی خیالی از پسری به نام پطروس بود که وقتی دید سد سوراخ شده انگشتش را داخل سد گذاشت تا شهر را آب نبرد، در حالی که ما چنین اسطوره‌هایی در کشورمان داریم پس چرا داستان رشادت‌هایشان را در کتاب‌های درسی ننویسیم و به فرزندان این آب و خاک رشادت و از خود گذشتگی را درس ندهیم؟»

حرف‌های شما، امید دل ماست و پیامک‌هایتان آن‌قدر زیباست که گزینش چند تا از آنها برای این یادداشت دشوار است اما ما فقط جزئی کوچک از آنها را بازنویسی کردیم تا به شما بگوییم به یادتان هستیم،‌ از پاسخ‌هایتان سپاسگزاریم، نظرهایتان برایمان ارزشمند است و امیدواریم اشتیاق‌ شما برای ثبت‌نام این شهدا در کتاب‌های درسی، احداث موزه برای آنها و نقاشی کردن تصویرشان بر دیوارهای شهر به‌گوش مسئولان برسد.

مریم یوشی زاده - گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها