گفت‌وگو با بازیگر بینوایان

هر کاری پیشنهاد شود قبول می‌کنم

هیو جکمن، بازیگر استرالیایی‌تبار سینما را بیشتر به دلیل ایفای نقش مرد گرگ‌نما با آن ناخن‌های بلند و تیز آهنی می‌شناسند، اما این بازیگر دوست دارد در نقش‌ها و فیلم‌های غیرمتعارف هم بازی کند.
کد خبر: ۵۴۸۱۰۲
هر کاری پیشنهاد شود قبول می‌کنم

تام هوپر، فیلمساز انگلیسی‌تبار سینما با ساخت نسخه موزیکال قصه درام و اجتماعی «بینوایان»، آرزوی قدیمی هیو جکمن را برآورده کرد.

این هنرمند متولد سال 1968 شهر سیدنی، کار بازیگری را از سال 1994 با حضور در کارهای تلویزیونی استرالیایی شروع کرد. در سال 1999 به جمع بازیگران سینمای کشور خود پیوست. او یک‌سال بعد راهی آمریکا شد و «مردان ایکس» را بازی کرد.

جکمن پس از این فیلم، در کارهایی همچون یکی شبیه تو، مارماهی، ون هلسینگ، چشمه، پرستیژ و استرالیا (محصول صنعت سینمای استرالیا) بازی کرد.

صدای خود را هم به انیمیشن‌هایی مثل خوشقدم (ساخته جورج میلر، فیلمساز استرالیایی) قرض داد و در قسمت‌های بعدی مردان ایکس هم ظاهر شد.

بینوایان اولین فیلم این بازیگر در سه سال اخیر است که روی پرده سینماها رفته است. جکمن در گفت‌وگوی اینترنتی درباره جنبه‌های مختلف کار بازیگری و نقش‌هایش صحبت می‌کند.

وقتی بازی در برخی نقش‌ها و فیلم‌ها را رد می‌کنید و آن فیلم‌ها تبدیل به یک کار موفق می‌شود، چه احساسی به شما دست می‌دهد؟

خب، طبیعی است ناراحت می‌شوم و می‌گویم ای‌کاش آن فیلم را بازی کرده بودم، اما برای رد‌کردن یک نقش یا فیلم، حتما دلایلی دارم که برای خودم قابل قبول است. به همین دلیل است که پس از ناراحتی اولیه ـ که یک واکنش طبیعی و در همه یکسان است ـ بسرعت با آن موضوع کنار می‌آیم و توجهم را به کارهای پیش‌رو معطوف می‌کنم. زمانی هست که بازی در نقشی را به این دلیل رد می‌کنم که می‌بینم برای بازی در آن هنوز جوان یا پیر هستم. یک وقت نقش خوب است، ولی فیلمنامه خوب نیست. یک وقت فیلمنامه و کارگردان خوب است، ولی نقش خوب نیست یا به درد من نمی‌خورد. بالاخره، همیشه یک عامل و دلیل وجود دارد که بشدت مرا از نزدیک‌شدن به آن منع می‌کند. در کنار آنها، زمان‌هایی هم وجود دارد که همه چیز خوب است و من تشخیص غلط داده‌ام و باید در آن نقش و فیلم بازی می‌کردم. در این حالت است که خیلی افسوس می‌خورم، ولی همه ما می‌دانیم افسوس خوردن در چنین مواقعی هیچ فایده‌ای ندارد. از این‌جور تجربه‌ها درس می‌گیرم که در آینده مشابه آن را تکرار نکنم.

تا به حال پیش آمده خودتان را نامزد بازی در نقشی کنید و از سازندگان آن بخواهید شما را انتخاب کنند؟

معمولا چنین اتفاقی نمی‌افتد، زیرا من و دیگر همکاران بازیگرم معمولا نمی‌دانیم کمپانی‌ها یا شرکت‌های فیلمسازی قصد تولید کدام فیلم را دارند. بعضی وقت‌ها از زبان فیلمسازان می‌شنویم که می‌خواهند این یا آن فیلم را بسازند و دوست دارند در آن از این یا آن بازیگر استفاده کنند، اما یک نکته جالب در رابطه با انتخاب من برای بازی در فیلم‌های سینمایی این است که چیزی مرموز و رازگونه در این انتخاب وجود دارد. الان که فکر می‌کنم، می‌بینم هیچ‌وقت مرا به صورت رسمی ـ‌ همان‌طور که بقیه بازیگران را دعوت به بازی در فیلمی می‌کنند ـ دعوت به همکاری نکرده‌اند! معمولا با من تماس گرفته می‌شود و همیشه سوال این است: «میل داری با ما همکاری کنی یا نه؟» اگر نقش و فیلمنامه خوب باشد، بلافاصله قبول می‌کنم و اهل معطل‌کردن طرف مقابل نیستم. اگر بازیگری بگوید برای قبول بازی در فیلم‌های سینمایی باید مدت زمان زیادی فکر کند، دارد دروغ می‌گوید. ما بازیگران دوست داریم در فیلم‌های سینمایی بازی کنیم. برای همین است که به ما می‌گویند بازیگر! من حتی دلم می‌خواست نقش جیمز باند را در سری جدید آن بازی کنم، ولی بخت با من یار نبود. تهیه‌کنندگان فیلم اصرار داشتند بازیگر این نقش انگلیسی‌تبار باشد و من استرالیایی‌تبار بودم.

با بازی در نقش مرد گرگ‌نما ( وولورین) در مجموعه اکشن کمیک استریپی ابرقهرمانانه مردان ایکس معروف شدید. طرفدار قصه‌های مصور هستید؟

وقتی بچه بودم، هیچ‌وقت قصه‌های مصور و کمیک استریپی را نمی‌خواندم. علاقه‌ای به مطالعه این جور کتاب‌ها نداشتم. زمانی هم که قرار شد در مردان ایکس بازی کنم، نتوانستم سراغ این کتاب‌ها بروم، زیرا برایان سینگر کارگردان فیلم ما را از خواندن آنها منع کرد. او نمی‌خواست ما بازیگران فیلم کتاب‌های مصور را بخوانیم، زیرا می‌ترسید و نگران‌آن بود که نگاه خاصی نسبت به شخصیت‌های کارتونی این قصه‌ها پیدا کنیم، اما برای من بسیار هیجان‌انگیز بود که متوجه شدم این قصه‌ها چقدر به درد بخور است و به کار من به عنوان یک بازیگر می‌آید. برای اولین بار بود که متوجه شدم تصاویر ارزش بیشتری از کلمات دارند و این تصویرها هستند که با خواننده کتاب صحبت می‌کنند و نه دیالوگ‌های آن. به کمک تصاویر این کتاب‌ها بود که توانستم حس و حال کلی صحنه‌های فیلم و حتی سکانس‌های اکشن هم از آنها کمک بگیرم. شخصیت مرد گرگ‌نما را بیشتر از هر چیز دیگری، ‌تصاویر نقاشی شده کتاب کمیک استریپی آن به من معرفی کرد.

ولی با پروژه بازی ویدئویی وولورین همکاری نکردید.

مرد گرگ‌نما را یک شخصیت سینمایی ارزیابی می‌کنم و با نسخه بازی ویدئویی آن همکاری نکردم، زیرا اعتقادی به این جور چیزها ندارم. تا به حال با پروژه‌ بازی‌های ویدئویی و کامپیوتری همکاری نکرده‌ام و امیدوارم هیچ‌وقت هم مجبور به انجام چنین کاری نشوم. صدایم را به شخصیت‌های این بازی‌ها قرض نخواهم داد. به اطلاع تهیه‌کنندگان نسخه سینمایی مردان ایکس و ولورین هم رساندم که تمایلی ندارم از صدای من در این نسخه‌ها برای بازی‌های کامپیوتری آن استفاده کنند.

زمان بازی در یک نقش تازه، ‌احساس ترس هم می‌کنید؟

اگر بگویم اصلا نمی‌ترسم دروغ گفته‌ام. ناشناخته‌هایی که در ابتدای کار پیش‌رویم قرار دارد، باعث یکسری دلهره می‌شود. ولی وقتی با نقش و شخصیت محوله خو گرفتم، کارها راحت‌تر می‌شود. احساس همیشگی‌ام این بوده وقتی به ترس اجازه خودنمایی می‌دهید، شبح آن همیشه همراه شما خواهد بود و هیچ‌وقت رهایتان نخواهد کرد. این موضوع فقط در ارتباط با بازیگری نیست و تمام جنبه‌های زندگی‌‌ام را در برمی‌گیرد. وحشتی از آن ندارم که به صورت آشکار درباره ترس‌هایم صحبت کنم. این مساله کمک می‌کند بتوانم با آنها کنار آمده و بر ترس‌هایم غلبه کنم.

چه حسی نسبت به بازیگری دارید؟

بازیگری چیزی است که خیلی دوستش دارم. برایم جالب است که در نقش آدم‌های مختلف بازی کنم و برای کاری که انجام می‌دهم به من احترام گذاشته شود. بازیگری یکی از چالش‌برانگیزترین کارهایی است که با آن روبه‌رو بوده‌ام. مهم‌ترین چیز در زندگی بازیگری و تلاش در این جهت است که نقش‌های محوله را بهتر و درست‌تر بازی کنم. همیشه امیدوارم کاری که انجام می‌دهم بتواند رضایت خاطر آدم‌های دور و برم را فراهم کند.

تعادل بین زندگی خانوادگی و بازیگری را چگونه حفظ می‌کنید؟

معمولا بعد از مدتی سرگردانی، به یک نتیجه مشخص و درست می‌رسید. به‌عنوان یک بازیگر، ناگزیرم این تعادل را برقرار کنم. اگر نتوانم این کار را انجام دهم، در هر دو بعد قضیه با مشکلات زیادی روبه‌رو خواهم شد، اما از زمانی که پدر شدم، اوضاع کاملا متفاوت شد و همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داد. صاحب فرزند شدن به شکلی اجتناب‌ناپذیر همه چیز را تغییر می‌دهد و چشم‌انداز شما از زندگی را دگرگون می‌کند. یک زمان بود که به دلیل بازی در فیلم‌ها و حضور در جلوی دوربین نمی‌توانستم بخوابم و حالا نعمت پدر بودن باعث بی‌خوابی‌ام می‌شود. حالا دیگر حتی ساده‌ترین چیزها هم در زندگی، به شکلی جذاب خشنودکننده است.

کریستوفر نولان در سه‌گانه بتمنی خود، به سراغ بخش تلخ و تاریخ شخصیت‌های ابرقهرمان رفت و نوع تازه‌ای از فیلم‌های کمیک استریپی را ارائه داد. شما موافق این کار او ـ که جنجال زیادی هم به پا کرد ـ‌ هستید؟

قبل از این که او این کار مهم و جذاب را در شوالیه تاریکی انجام دهد، مردان ایکس در سال 2000 آن را انجام داد. ایده انجام این کار را برایان سینگر در این فیلم و در ارتباط با شخصیت مرد گرگ‌نما ارائه داد. نولان هم در فیلم خود این نظریه را تصدیق کرد و آن را گسترش داد. به این ترتیب، انجام این کار به نام وی ثبت شد. احساسم این است که تماشاگران سینما می‌خواستند چنین چیزی را روی پرده سینما و در ارتباط با فیلم‌های ابرقهرمانانه و کمیک استریپی ببینند. برای آنها جذابیت خیلی زیادی دارد که به جای تماشای قهرمان‌بازی‌های ابرقهرمان‌های به‌ظاهر شکست‌ناپذیر، شاهد ترس‌‌ها، شک‌ها، نبردهای سخت درونی روحی ـ روانی، ضعف‌ها و نااستواری آنها باشند.

تحصیل در مدرسه درام برایتان مفید بود؟

وقتی درسم را در این محل تمام کردم، به خودم گفتم حالا می‌روم و هر کاری را که پیشنهاد شود قبول می‌کنم. باید کار کنم. علتش هم این است که در این مکان، انواع و اقسام چیزها را به ما یاد دادند و از نمایش‌های ویلیام شکسپیر گرفته تا مهارت‌های سیرک و آوازخوانی، ما در این مدرسه هر نوع کاری را انجام دادیم و یاد گرفتیم. مهم‌ترین چیزی که به ما آموختند این بود که از بازی در نقش‌های مختلف و متفاوت ـ از ساده‌ترین آنها گرفته تا سخت‌ترین‌شان ـ‌ نترسیم و دل به دریا زده و آنها را بازی و تجربه کنیم.

برنامه آینده‌تان چیست؟

از بازی در قسمت دوم وولورین تازه فارغ‌ شده‌ام. این فیلم کمیک استریپی را دوست دارم. حال و هوای قشنگی دارد. دارم خودم را آماده بازی در درام اجتماعی «زندانیان» می‌کنم که کاملا متفاوت از وولورین است. همیشه دوست داشته‌ام متفاوت کار کنم.

یک ژان والژان تازه

بازی در نقش ژان والژان برای هیو جکمن به صورت همزمان جذاب و هیجان‌انگیز و بسیار سخت بود. قبل از او بازیگران زیادی این نقش را در فیلم‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی و صحنه تئاتر بازی کرده بودند و نوعی پیشداوری در ارتباط با آن وجود داشت.

اما این بازیگر می‌گوید زمان بازی در این نقش تاریخی، تلقی خود را از وی به نمایش بگذارد و خیلی به ژان والژان‌های قبلی دنیای هنر فکر نکند. «بینوایان» اولین فیلم تاریخی هیو جکمن است که در نقش یک شخصیت مطرح و شناخته شده ایفای نقش می‌کند.

قبل از آن، وی در فیلم‌های مستقل و غیرمتعارفی مثل استرالیا، چشمه و پرستیژ با فیلمسازان مستقلی مثل باز لورمن، برادران داچوفسکی و کریستوفر نولان کار کرده بود. اما بینوایان با تمام این فیلم‌ها فرق داشت و انرژی ویژه‌ای را از این بازیگر می‌طلبید.

جکمن به این نکته مهم اشاره می‌کند که پس از بازی در نقش ژان والژان در بینوایان جدید سینما، تلقی و دید او از بازیگری دگرگون شده است. تام هوپر کارگردان فیلم، سال قبل درام شرح‌حال‌گونه «سخنرانی پادشاه» را روی پرده سینماها داشت.

جکمن بینوایان را هم فیلمی شرح‌حال‌گونه ارزیابی می‌کند که هر تماشاگر سینما در هر نقطه‌ای در جهان، می‌تواند با شخصیت اصلی آن احساس همذات‌پنداری کند.

بینوایان هیو جکمن با هزینه‌ای 61 میلیون دلاری تهیه شده‌ که برای فیلمی با این حجم و اندازه رقم پایینی به حساب می‌آید.

این فیلم که همزمان با شروع سال جدید میلادی روی پرده سینماهای آمریکای شمالی رفت، طی 17 روز اول نمایش عمومی خود حدود 120 میلیون دلار فروش کرده است.

منبع: movies
مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها