شیرین مثل فـارسی

شیرین مثل فـارسی

۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۸

زبان فارسی از مسائلی است که خیلی از ما‌ روی آن غیرت داریم. با خودمان تعارف هم نداریم، زبانی داریم به‌شدت جذاب و موزون که قند و شکر از آن می‌ریزد. کدام زبان است که در هر شکل و شمایلی معنی دهد؟

به من نگو خداحافظ

درباره آخرین بارهای زندگی

به من نگو خداحافظ

۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۲

(کاش می‌دونستم اون آخرین بار بود) این حسرتی است که خیلی از ما در موقعیت‌های مختلف در زندگی به دوش می‌کشیم؛ این‌که در لحظاتی که آخرین بار بود سیر نگاه نکردیم، سیر لذت نبردیم، با تمام وجودمان قدر و ارزش آن لحظات را ندانستیم.حالا که در آخرین روزهای۱۴۰۳ قرار‌داریم،تصمیم گرفتیم سراغ آخرین بارهای زندگی برویم؛ آخرین بارهایی که خودمان هم نفهمیدیم آخرین بار است.

ماهی یا ماهیگیری؟

ماهی یا ماهیگیری؟

۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۹

این روزها، با توجه به همزمانی عید نوروز، ماه مبارک رمضان و روز احسان و نیکوکاری، خیلی از افراد جامعه به فکر کمک به همنوعان خود هستند اما موضوع کمک به دیگران، مثل خیلی دیگر از مسائل زندگی، ابعاد و نظرات متفاوت و متعددی دارد.

از الف اقامه تـا نون نوجوان

از الف اقامه تـا نون نوجوان

۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۶

اولین باری که متوجه این تفاوت شدم، وقتی بود که پدرم از دوست‌های بچگی‌اش می‌گفت. رفقایی که خیلی‌هایشان را در مسجد پیدا کرده بود‌؛ از فوتبال دسته‌جمعی پسرهای مسجد تا چراغانی تمام کوچه‌های محله به‌مناسبت فرارسیدن نیمه شعبان. به‌مناسبت روز تأسیس کانون مساجد، به سراغ بررسی نقش مسجد در زندگی نوجوان امروزی رفته‌ایم.

شاخه جدا افتاده

درباره قصه‌ درخت‌ها و آدم‌ها به مناسبت روز درختکاری

شاخه جدا افتاده

۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۸

علم آدم را به چه جاها که نمی‌کشاند. اگر ده سال پیش برای آدم‌ها می‌خواندی «من درخت می‌شوم، تو درخت می‌شوی و من به چشم‌های بی‌قرار تو قول می‌دهم، ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب؛ ما دوباره سبز می‌شویم!» طرف یک لبخند تحویلتان می‌داد.

دست‌و‌دلباز

دست‌و‌دلباز

۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۲

مردی ثروتمند بود که باغ‌های بزرگی داشت و برای چیدن میوه‌های باغ مجبور بود کارگرهای بیشتری استخدام کند. کارگزارش را پی کارگر فرستاد و او چند کارگر با خودش آورد.

فرآیند خلق یک ارزش

درباره بایدها‌ و ‌نباید‌های مسیر کارآفرینی

فرآیند خلق یک ارزش

۰۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۴

یادم می‌‌آید وقتی نوجوان‌تر بودم (‌چون طبق تعاریف جدید، هنوز نوجوان به‌حساب می‌آیم) آرزو داشتم که یک شرکت تولید‌کننده لوازم آرایشی داشته باشم. حتی از بین دوستانم، وکیل و حسابدار شرکتم را هم انتخاب کرده بودم و هر‌شب یک محصول جدید را به خط تولیداتم اضافه می‌کردم (البته در خواب). القصه که کلی ایده و قصه چیده بودم اما اصولا وقتی از آن حرف می‌زدم، پر‌و‌بالم قیچی می‌شد، چون کسی مرا جدی نمی‌گرفت.

عکاسی، یک نگاه جدید به دنیا

گفت‌وگو با احمد ناطقی، عکاسی که از دوران نوجوانی، دوربین به دست گرفت

عکاسی، یک نگاه جدید به دنیا

۰۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۱

من به عنوان یک نویسنده فکر می‌کنم عکاس‌ها نیز روایت‌کننده قصه‌های زیادی هستند. چراکه آنها مانند نویسنده‌ها سعی می‌کنند لحظات مهم را پیدا کنند و در آن لحظه، دوربین‌شان نقش قلم را بازی می‌کند و اتفاق‌ها را ثبت و ضبط می‌کند. در این گفت‌وگو به سراغ یکی از عکاس‌هایی رفته‌ایم که از زمان نوجوانی دوربین به دست گرفته و حداقل در کشورمان، کمتر کسی است که او را نشناسد. در این صفحه با احمد ناطقی به گفت‌وگو درباره زمان نوجوانی‌اش پرداخته‌ایم؛

سال‌ها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد

۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۶

قبل‌تر‌ها هم مثل حالا چنل‌های تلگرامی روزمره‌نویسی روی بورس بود. هر کسی چنلی داشت‌‌؛ آدا هم همین‌طور. آدا دوست مجازی من بود. هر دو نوجوان بودیم ولی بین باورهای‌مان دنیایی فاصله بود. شبی که آدا حال خوشی نداشت را به خاطر دارم. درست یادم است چقدر ناخوش احوال بود‌؛ ولی این که چه اتفاقی افتاده بود را نه. درد او درد خودم بود.

حال پویانمایی، خوب است!

گپ‌وگفت با مهدی جعفری، تهیه‌کننده پویانمایی افسانه سپهر

حال پویانمایی، خوب است!

۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۲

پویانمایی «افسانه سپهر» یکی از آثار برجسته‌ای است که با ترکیب داستان‌های شاهنامه فردوسی و مفاهیمی همچون ظهور منجی و پیروزی نیکی بر بدی، توانسته اثری فرهنگی و معنوی به حساب آورده شود. این پویانمایی با داستانی ساده و روان، مخاطب را همراه خود می‌سازد و نویسنده با استفاده از نمادهای فرهنگی ایران، همچون یوز ایرانی و هفت پهلوان، جذابیت خاصی به داستان بخشیده است.

قبلی۲بعدی