حکیم، تنها در اوج

حکیم، تنها در اوج

۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۷

حکیم فرزند یازدهم خانواده بود و پاک مشخص که پدر و مادرش قصد رقابت با آرسنال را داشته‌اند. آن روز‌ها که حکیم طفلی خرد بود پدرش عکاس‌باشی آورده بود که یک عکس یادگاری بگیرند، قاب کنند بزنند سینه دیوار و نسل اندر نسل انگشت سبابه را روی نوک بینی یکی از آن ۱۳ نفر نشانه بروند و بگویند عجب روزگاری داشتیم.

بسی رنج می‌برد در آن سال سی

در رابطه با تغییرات زبان فارسی در طول زمان

بسی رنج می‌برد در آن سال سی

۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۱

‌ آنهایی که غریب و دور از وطن زندگی می‌کنند، گاهی‌اوقات آرزو‌های کوچک عجیبی دارند. مثلا شاید کسی در یک عصر بارانی خیابان‌های برلین را گز کند و در سرش بگوید ای‌کاش یک‌در‌میان اسمم را درست تلفظ می‌کردند؛ یا کسی در پاریس که به‌گمان خیلی‌ها شهر عشق و شعر است، دلش لک زده باشد برای لهجه شیرازی خصوصا وقتی که روی شانه‌‌اش می‌زدند و با مهربانی می‌گفتند: کجایی کاکو؟!

از دلستر بار تا هالووین ایرانی

درباره رابطه میان سنت های اجتماعی و فرهنگ با رصد مصادیق وایرالی

از دلستر بار تا هالووین ایرانی

۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۸

ما در نوجوانه هر سال به بهانه‌ شب یلدا دنبال حرف تازه‌ای می‌گردیم که درمورد این سنت اجتماعی بزنیم. حرفی که کلیشه‌ای نباشد یا از آن زیاد حرفی گفته نشده باشد یا زیاد شنیده نشده باشد.امسال امابه جای فرهنگ شب یلدای خودمان،رفتیم سراغ فرهنگ‌های غیرخودی.فرهنگ‌هایی که به وسیله‌ کنش‌هایی جمعی درحال تکثیر شدن است.

شب یلدای لندنی!

گپ و گفت با داریوش صحرایی، صاحب یک قنادی ایرانی در لندن

شب یلدای لندنی!

۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۶

درحالی که ممکن است این شب‌ها به دلیل یک اتفاق ساده، بعضی خانواده‌ها از رفتن یا برگزاری شب یلدا منصرف شوند، کیلومتر‌ها و چه بسا یک قاره دورتر کسانی هستند که حتی با وجود غربت و شرایطی سخت‌تر آداب و رسوم و فرهنگ اصیل خودشان را فراموش نکرده‌اند و آن را گرامی می‌دارند.

دیگر...

دیگر...

۲۹ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۳

بچه‌ که بودم، همه‌چیز شگفت‌انگیزی عجیب و غریبی داشت. شب یلدا واقعا طولانی‌ترین شب سال بود و آدم‌ها مثل شخصیت قصه‌های مادربزرگم، یا سیاه بودند یا سفید! فال حافظ برایم سخت‌ترین متن دنیا بود و فهمیدنش شکستن شاخ غول.

یک چهارچوب گریز

یک چهارچوب گریز

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۷

من همیشه رهبر خرده‌انقلاب‌های شکست‌خورده علیه قانون‌های بی‌معنی مدرسه بودم که توسط یک عده ترسو به واگذاری تمامی تعهدات و نرمش‌های مدیر و معاون منجر می‌شد و دست از پا درازتر باید کوتاه‌تر هم می‌آمدیم تا اولیایمان را جلوی چشم‌مان نیاورند. یعنی همیشه با قوانین دست‌ب‌ یقه بودم و از خط و خطوط‌شان می‌زدم بیرون‌.

آقایان دادگاهی سینما و تلویزیون!

مرور بازیگرانی که در فیلم‌های مختلفی به‌دنبال عدالت هستند

آقایان دادگاهی سینما و تلویزیون!

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۰

باید از حق نگذریم در روزگاری که اکثر فیلم‌های کمدی تبدیل به یک گیشه صرفا فروشنده و بی‌محتوا شده‌اند، فیلم‌هایی با محوریت اجتماعی و درام توانسته‌اند مجدد جای خودشان را در دل مردم باز کنند.

قاعده‌های شگفت‌آور

قاعده‌های شگفت‌آور

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۰

ما آدم‌ها موجودات عجیبی هستیم، خودمان برای خودمان قانون وضع می‌کنیم تا قابل کنترل باشیم و بتوانیم در کنار هم زندگی کنیم. اساسا از زمانی که جوامع هر چند کوچک شکل گرفت و تمدن‌هایی ظاهر شدند قوانینی برای هر منطقه و سرزمینی وجود داشت که مردم باید آنها را رعایت می‌کردند.

حکیم و در گرانبها

حکیم و در گرانبها

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۹

دیگر خسته شده‌ام جناب شیخ. از این درس خواندن که آب و نان در نمی‌آید. بلکه بدتر آب و نان آدم کشیده می‌شود! بهتر است سراغ کسب و کاری بروم. صندوق طلایی، بازار ارز شاهی، خرید و فروش قاطری چیزی! ته درس خواندن چیست؟ جز حسرت و بی‌پولی؟!

دورهمی کتابی کارتونیست‌ها در کتابخانه و موزه ملی ملک

دورهمی کتابی کارتونیست‌ها در کتابخانه و موزه ملی ملک

۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۲

کتابخانه و موزه ملی ملک درادامه برگزاری برنامه‌های متنوع فرهنگی وهنری به مناسبت سی‌و‌دومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، به برگزاری رویداد کارتونیست‌ها با حضور جمعی ازهنرمندان این حوزه در تالار هزارداستان این مجموعه در پایتخت اقدام کرد.

۱بعدی