بارقه‌های امید در شهری که زنده است

چند خط برای کتاب «لهجه‌های غزه‌ای»

بارقه‌های امید در شهری که زنده است

۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۸

قدیم این‌طور بود که یکهو و بی‌هوا، پستچی سر می‌رسید و خط‌و‌خبر برایت می‌آورد و نامه به‌کنار، گرفتنِ بسته‌ای که هیچ خبر از ارسالش نداشتی، لذتی فوق‌‌العاده بود؛ اما این‌روزها شاید دیگر کسی منتظر پستچی نیست و قبلِ آمدنِ بسته،پیامک دریافت بسته درمبدا و ارسالش به آدرس شمادرنرم‌افزار «بله» دیگر مزه‌ آن هیجان را برده است.

خوشگلی دردسر داره!

گفتگوی طنز عقل کل نوجوانه با نوجوان ها

خوشگلی دردسر داره!

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۱

دختری به نام مهرانه از الیگودرز به من پیامک زده و پرسیده‌: «چند وقته درباره هر چیز کوچکی استرس می‌گیرم. اتفاقا به مشاور هم مراجعه کردم و گفته به دلیل تروماهای دوران کودکی توست. خواستم از شما بپرسم ریشه این مشکل من رو چی می‌دونین و چطوری از دستشون باید خلاص بشم؟»

سفر در زمان

قصه‌هایی درباره پیشگوهای عجیب تاریخ

سفر در زمان

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۳

در تاریخ که علم هنوز قله‌های اکنون را فتح نکرده و تکنولوژی با زندگی‌ها اخت نشده بود، پیش‌بینی یک قدرت به حساب می‌آمد و پیشگو یک ابرانسان که آدم‌ها گمان می‌کردند می‌توانند با این قدرت دنیا را به دست بگیرند و از زمان جلو بروند و کلید تمام مشکلات را در دست داشته باشند. اما این پیش‌بینی‌ها همیشه درست از آب درنمی‌آمد و گاهی گام‌برداشتن طبق این پیش‌بینی‌ها به فاجعه و ویرانی منجر می‌شد.

برای آینده آماده‌اید؟

معرفی چند پیش‌بینی اتفاق افتاده در سرزمین علم و هنر

برای آینده آماده‌اید؟

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۳

داشتم با خودم فکر می‌کردم آیا همه‌ ما علاقه داریم از آینده با‌خبر بشیم؟ مثلا فکر کنید یک ایمیل یا پاکت نامه به دست شما برسد و مشخص کند چند سال بعد در چه وضعی هستید. مثلا به شغل مورد علاقه‌تان رسیده‌اید، ماشینی که می‌خواستید را خریده‌اید، از بیماری نجات پیدا کرده‌اید و...؟

مصاحبه کاری

مصاحبه کاری

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۵

نشسته‌ام روی صندلی و سه‌جفت چشم زل زده‌اند بهم و براندازم می‌کنند. از آن نگاه‌ها که می‌خواهی آب بشوی فرو بروی توی زمین. یکی‌شان که نشسته است سمت چپ، ابرو بالا انداخته و منتظر جواب است و من نیم‌نگاهی می‌اندازم، تلخ می‌خندم و سرم را پایین می‌آورم. زبانم الکن شده‌، نمی‌دانم چطور جواب‌شان را بدهم چون با سؤال‌شان مشکل اساسی دارم.

بیا فالت بگیرُم!

کاوش مخفیانه در دنیای پیشگو-رمال‌ها!

بیا فالت بگیرُم!

۰۸ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۱

آیا تا به حال فکر کرده‌‌اید که چطور یک فنجان قهوه ترک می‌تواند شما را از حوادث آینده زندگی‌تان باخبر سازد؟ یا چطور می‌شود که شخصی تنها با دیدن کف دست، پیش‌بینی‌های عجیب و غریبی انجام دهد؟ یا شنیده باشید که بعضی‌ها می‌گویند فلانی با طلسم و جادو در زندگی ما مشکلاتی پیش‌آورده!؟

الو؟ یه فال برام میگیری؟

کاوش مخفیانه در دنیای پیشگوها!‍

الو؟ یه فال برام میگیری؟

۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۶

آیا تا به حال فکر کرده اید که چطور یک فنجان قهوه ترک می‌تواند شما را از حواث آیندتان باخبر سازد؟ یا چطور می‌شود که شخصی تنها با دیدن کف دستان شما برایتان پیش بینی‌های عجیب و غریبی انجام دهد؟ یا شنیده باشید که بعضی‌ها می‌گویند فلانی با طلسم و جادو در زندگی ما مشکلاتی پیش آورده! احتمالا با خود می‌گویید مگر الان هم کسی هست که به خرافات این چنینی اعتقادی داشته باشد؟ که در جوابتان باید بگویم، بله! بازار رمالی این روز‌ها بسیار داغ است و طرفداران زیادی هم دارد که در بین ان‌ها نوجوانان هم دیده می‌شوند. به همین دلیل، مخفیانه به دنیای آنها رفته ایم تا بیشتر آشنا شویم!

نقطه سر خط!

درباره پایان‌هایی مهم در طول تاریخ

نقطه سر خط!

۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۴

من همیشه برای خداحافظی‌کردن‌ها احترام زیادی قائل بوده‌ام. همان‌طوری که به‌جای شروع، همیشه ذهنم درگیر پایان‌بندی فیلم‌ها و کتاب‌ها و داستان‌هاست. پایان آدم‌ها هم همین‌طور! این‌که داستان، رسالت، خیر یا شر آدمی کجا تمام می‌شود، مهم است.

وین‌راه بی‌نهایت

درباره نگاه نسل جدید به پایان اتفاقات

وین‌راه بی‌نهایت

۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۶

اگر کمی قطار زندگی‌مان را به عقب برگردانیم و سال‌های طفولیت‌مان را کندوکاو کنیم، می‌بینیم ما با قصه بزرگ شدیم، قصه‌هایی که قبل از خواب در رختخواب خوانده می‌شد، قصه‌هایی که هر روز به تماشای کارتون‌هایش می‌نشستیم و قصه‌هایی که مامان‌هایمان سر هم می‌کردند تا بر لوح سفید جان‌مان نقش ببندد.

می‌ترسیدم که نکنه بمیرم!

گفت‌و‌گو با یکی از بازماندگان خودکشی

می‌ترسیدم که نکنه بمیرم!

۰۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۵

شاید برای اکثر آدم‌ها پیش آمده باشد که بگویند می‌خواهم پایان قصه خودم را، خودم انتخاب کنم!  یا اگر پایان زندگی‌ام دست من بود کدام راه را انتخاب می‌کردم؟ خیلی ترسناک و غمگین است که یک نفر بخواهد با دست خودش به قتل‌برسد و قاتل زندگی خودش باشد! قاتلی که پیوسته در دستان غول سیاه افسردگی بزرگ و بزرگ‌تر شده است تا با تمام توانش فرد را زمینگیر کرده و جانش را بستاند. و حالا ما با یک آمار ترسناکی از افسردگی در کره زمین مواجه هستیم!

قبلی۵بعدی