طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۱۲۰۶۹
بغض شیرین برای فرهاد یا بغض...

جام جم : دارند پرتقال رنگ می‌کنند

سابق بر این که امکانات کمتر بود، بعضی‌ها در خصوص استفاده غیرمجاز از رنگ، تا جایی پیش رفته بودند که یا اطرافیان خود و دیگران را رنگ می‌کردند، یا گاهی گنجشک را رنگ می‌کردند، به جای قناری به خلق‌الله قالب می‌کردند.

بالاخره شیطان همیشه، راهکارهایی برای گول زدن بعضی ها دارد. اول خودش آنها را رنگ می کند و نفس آنها را رنگ شیطانی می زند؛ سپس آنها را وامی دارد تا در گام بعدی، اقدام به رنگ کردن دیگران کنند. امان از وقتی که به قول مولانا، بی رنگی اسیر رنگ گردد. بیخود نبود که حافظ هم خودش را غلام آن کسی می دانست که ز هرچه رنگ تعلق پذیرد، آزاد است.

خبر وارده: «رئیس اتحادیه باغداران گفت: «اکنون برخی پرتقال را با روش های بخصوصی رنگ و وارد بازارمی کنند که توصیه می شود مردم این نوع پرتقال را نخرند.» ـ به نقل از جراید همیشه در صحنه

جل الخالق!... ببین این بعضی ها چه کارها که نمی کنند. واقعاً هیچ فکر کرده اند که دارند کی را رنگ می کنند؟... حالا شاید بپرسید که چه جوری رنگ می کنند؟ سؤال فلسفی عمیقی مطرح کردید.

راستش، ما که خودمان بلد نیستیم، اما از همین جناب رئیس اتحادیه باغداران که سؤال کردیم، ایشان زیر گوش ما یواشکی گفت: «ببین... اینها بر می دارند پرتقال ها را با عملیات فرآوری و افزایش دما در اتاق های خاصی، رنگ آمیزی می کنند و باعث افزایش اسید آن می شوند که برای دستگاه گوارشی انسان بسیار خطرناک است.»

ملاحظه می فرمایید که چطور این بعضی ها با سلامت همنوعان خود بازی می کنند که شاید بتوانند خریدار را گول بزنند، بلکه بتوانند پول بیشتری از او بگیرند که در حقیقت به آن «پول زور» باید گفته شود که شد. طوری که فرمودند، ظاهراً پرتقال های سالم که در خم رنگرزی نیفتاده است، یا سبزرنگ است یا نیمی از آنها سبز و نیمی دیگرشان زرد است و پرتقالی که به صورت یکدست زرد باشد، نخریدش که خود لامصبش است. رنگ شده است. رنگی نشوید.

از روی دست خیام:

در میوه فروشی محل رفتم دوش

دیدم دو هزار میوه، پررنگ و نقوش

یک وقت بگفت پرتقالی به خروش:

کو میوه خر و میوه خور و میوه فروش؟

بسته پیشنهادی: از آنجا که همه آحاد بشری پرتقال خر و پرتقال خور هستند و حقیر و دیگر عزیزان و بزرگواران نیز از این قاعده جهانی فراشمول مستثنا نمی باشیم فلذاست برما واجب است که در این زمینه فراگیر، رهنمودهایی چند داشته باشیم:

1ـ میوه فروش های خودجوش: خود عزیزان میوه فروش سر کوچه ها و خیابان ها که هم رابطه خوبی با در و همسایه دارند و هم از تخصص بیشتری در کشف و شناسایی پرتقال های رنگ شده از رنگ نشده برخوردارند، به هنگام تحویل بار از میدان بار، هوشیار باشند و پرتقال رنگی برای مغازه شان نخرند که آدم کاسب حبیب خداست. پرتقال رنگی پیدا کردند، زنگ بزنند تعزیرات یا از 118 شماره 110 را بگیرند و به آنها اطلاع دهند.

2ـ نصب تابلو: هر میوه فروشی یک تابلو خوانایی در مغازه خود نصب العین سازد که روی آن خیلی درشت و درست نوشته شده باشد: «لطفاً رنگی نشوید!»... ملت، گوشی دستشان می آید.

3ـ دعوت از شیمیدان ها: اتحادیه باغداران از دانشمندان علم شیمی بخواهد که روشی را برای کشف و شناسایی و خنثی سازی پرتقال های رنگی ابداع یا اکتشاف کنند. مثل کاغذ تورنسل معروف که قادر است میزان بازی یا اسیدی بودن مواد را با تغییر رنگ تشخیص دهد. این تغییر رنگ مفید است. چون نه سیاسی است و نه از سر فرصت طلبی. بلکه به نفع مردم است. حالا چه جوری یک همچین چیزی کشف کنند، خود بهتر می دانند. بنده اگر می دانستم که شیمیدان بودم، نه چیچیدان!

4ـ هشدار دوستانه: روی سخن با آن بعضی هایی است که پرتقال رنگ می کنند. اینها غافل هستند که در حقیقت دارند نامه اعمال خودشان را رنگ می کنند؛ منتها سیاه یکدست!... اینجا دیگر، مشکی رنگ عشق نیست، رنگ جهنم است. حالا هی در خفا پرتقال رنگ کنید!

شرق: آزمایشگاه و سونوگرافی «فارس» افتتاح شد

«کودک انتخابات مجلس برای اصلاح‌طلبان نارس متولد می‌شود.»

این جواب آزمایشگاه نیست. این تحلیل «فارس» است از وضعیت سیاسی اصلاح‌طلبان.

سونوگرافی فارس:

- شیفت شب سونوگرافی «فارس» (تحلیلگر سابق): آقا و خانم اصلاح‌طلب‌پور، بفرمایید. این هم بچه‌تان. خانم اصلاح‌طلب‌پور: وای خانوم. بچه‌مون‌رو. آقای اصلاح‌طلب‌پور: چی میگی زن. اینکه اصلا شبیه بچه نیست. مسوول شیفت شب سونوگرافی «فارس»: احسنت. دقیقا. این بچه ناقصه. ببینید. دست و پا داره می‌زنه ولی دست و پا نداره. به آینده چشم دوخته ولی چشم نداره. قلبش برای مجلس می‌تپه ولی قلب نداره. می‌خواد سری توی سرها دربیاره ولی سرش به تنش زیادی می‌کنه و بوی قرمه‌سبزی میده. دوست دارید بچه‌تون ناقص به دنیا بیاد؟ یا دوست دارید شبیه اصولگراها کامل و عاقل و بالغ و زیبا و ناز به دنیا بیاد؟ یا ببخشید می‌خواید عقب‌افتاده‌شه؟

آقای اصلاح‌طلب‌پور: شما چی میگی؟

مسوول شیفت شب سونوگرافی فارس: پیشنهاد من اینه که بچه‌رو بندازید. خودتون هم به سرپرستی عموی اصولگراتون دربیاید. باشه گلم؟

کمیسیون پزشکی «فارس»

- آقای دکتر آقای دکتر... همین الان از سونوگرافی «فارس» میام. کودک انتخابات مجلس برای من نارَس به‌دنیا می‌آید چه کنم؟

- صبر کن برسه عزیزم.

: آقای دکتر انتخابات مجلسم ناقص است؟ یا نارس است؟

- جفتشان یکی است. باید مثل نارس‌های دیگر بگذاریمش توی دستگاه عزیزم.

- آیا از توی دستگاه کودک انتخابات مجلسم کامل به دنیا خواهد آمد؟

- حتما عزیزم.

آزمایشگاه فارس ‌

- ای دوست، سلام. اینجا آزمایشگاه فارس است؟

- با سلام و تبریک به شما بله.

- ‌ای دوست، ممنون. آیا فقط سونوگرافی می‌گیرید؟ یا آزمایش خون هم می‌گیرید؟

- بله. می‌گیریم. لطفا بفرمایید توی آن اتاق تا بیایند خونتان را بگیرند بکنند توی شیشه.

-‌ای دوست،‌ رو چشمم. به‌خاطر آلودگی هوا مشکل تنفس دارم. آیا آزمایش‌های هوایی فضایی هم می‌گیرید؟

- بله. بفرمایید توی آن یکی اتاق. الان می‌آیند نفستان را هم می‌گیرند... که البته ببینند وضعیت تنفسی‌تان چیست.

-‌ای دوست، تشکر. راستش مزه دهانم هم عوض نمی‌شود و مدت‌هاست تلخ است. آیا آزمایش می‌گیرید؟

- بله. بفرمایید اتاق آن‌وری الان می‌آیند دهانت را تست می‌کنند.

-‌ای دوست، دوستت دارم.

- این بیمار خطرناکه. سریع بستریش کنید.

- ‌ای دوست، به قول شاعر، من را ببند به تختت، می‌خواهم ترکت کنم.

سیاست روز: بغض شیرین برای فرهاد یا بغض...

بغض کرده ام چون این پدر صلواتی را خیلی دوست داشتم! هر جا که بودم فرهاد را با خود بردم و حدود ۱۵ سال در کنار او بودم.

جمله فوق از کیست؟

الف) شیرین دختر پادشاه ارمنستان

ب) شیرین دختر همسایه دست چپ فرهاد

ج) شیرین دختر خاله فرهاد

د) حاج آقا علی فتح الله زاده

علی مطهری: مثلا در هر کشوری در یک جا اعتراض پیدا می‌شود که مثلاً تقلب شده است.

با توجه به این اظهارات کدام یک از گزینه‌های زیر مصداق بارز براندازی نرم و رمز آشوب‌ها و فتنه هاست؟

الف) مثلا در هر کشوری

ب) مثلا تقلب شده

ج) اعتراض پیدا می شود

د) علی مطهری

کدام یک از اخبار زیر شیرین تر و هیجان‌انگیزتر است؟

الف) قیمت گربه پرشین به هفت میلیون تومان رسید.

ب) ساک ورزشی عابد زاده به سرقت رفت.

ج) بالاخره به هر جان کندنی که بود سریال "کلاه پهلوی" هم تمام شد.

د) خودروهای پراید از شنبه هفته آینده شماره گذاری نمی شوند.

عبارت فلسفی زیر از کیست؟

کاهش خروج خودروهای فرسوده و وجود خودروهایی با مصرف بالا عملاً سبب می‌شود که آلودگی هوا افزایش یابد.

الف) جالینوس

ب) افلاطون

ج) ملاصدرا

د) سردار اسکندر مومنی

تهران امروز : فوتبال آمریکایی!

اگر احیانا یک نفر آمریکایی به شما پیشنهاد داد که با هم فوتبال بزنید حواس‌تان باشد که جوگیر نشوید!گیرم شما که چند ترمی به کلاس مکالمه زبان رفته‌اید، از صحبت کردن با او کلی کیف کرده‌باشید؛گیرم پنجاه و شش دقیقه در لیگ دسته‌سه فوتبال بازی کرده‌باشید(و بخواهید بعد از این پز بازی کردن با تیم خارجی را هم بدهید.)توجه داشته باشید که قضیه جور دیگریست. فوتبال شما با فوتبال آن آمریکایی تومنی صنار توفیر دارد.همان پشت‌پازدن ناقابلی که در فوتبال شما باعث اخطار و احیانا اخراج شما می‌شود در فوتبال آنها جزءتکنیک‌های برتر این ورزش است!

مشکل از اینجا شروع می‌شود که در زبان آنها «فوتبال» به «فوتبال آمریکایی» اطلاق می‌شود و آنها از ورزشی که ما با نام فوتبالش می‌شناسیم با عنوان «ساکر» یاد می‌کنند. فوتبال آمریکایی با فوتبال ما فرق دارد و تعریف و قوانین متفاوتی دارد.عین تعاریف‌ متفاوت آنها از:دموکراسی،تروریسم، مذاکره،صداقت،احترام متقابل و...

آمریکایی‌ها در طول تاریخ هیچ‌گاه نتوانستند فوتبال غیرآمریکایی(!)را درک کنند و به همین علت فوتبال در آمریکا هیچ‌گاه محبوبیت در خوری پیدا نکرد. در فوتبال آمریکایی،بازیکن مالک توپ می‌بایست با تمام قوا به طرف دروازه حریف حمله می‌کرد و در این میان هر جنبنده‌ای را که رو در رویش قرا می‌گرفت مثل بولدوزر درو می‌کرد، لذا آمریکایی‌ها که به این نوع فوتبال عادت کرده بودند، نمی‌دانستند چرا در «ساکر» داور با کوچک‌ترین برخورد بازیکنان، سوسول بازی در‌می‌آورد و بازی را متوقف می‌کند.فوتبال از نظر آنها ملغمه‌ای از زیر دو خم،چودان سوکی،فن کمر، هوک راست، بارانداز و پریدن روی حریف بود که البته گاه در آن توپ و شوت و پرتاب هم لحاظ می‌شد!

دنیا هیچ‌گاه با «فوتبال آمریکایی» کنار نیامد.این عدم استقبال تنها به خاطر خشونت این ورزش نبود(ورزش‌های رزمی نیز چندان ورزش‌های لطیفی نیستند)مشکل اینجا بود که کسی به غیر از خود آمریکایی‌ها از مقررات پیچیده این بازی سر در نمی‌آوردند!(وقتی در یک بازی فقط یکی از دو طرف مقررات وضع کند و آن را تفسیر کند بدیهی است می‌تواند تیم حریف را -هرقدر هم قوی باشد- ظرف سه‌سوت بپیچاند!)

فانتزی پایانی!:

تجسم کنید با دعوت آمریکا و برای بازی فوتبال، تیمی از ما به اتفاق «جواد خیابانی» به آمریکا رفته باشد.«جواد خیابانی» در محل گزارشگرها قرار بگیرد و بگوید: «امیدوارم شیربچه‌های ما هرچه زودتر وارد زمین بشوند و بازی شروع بشود.البته از اینجا که من نگاه می‌کنم فعلا خبری از زمین بازی نیست!»بعد بچه‌های ما در برابر هیاهوی گوشخراش تماشاگران آمریکایی از رخت‌کن وارد زمین بازی شوند و در کمال تعجب با زمینی درندشت و متفاوت، توپی شبیه خربزه و یازده غول زره‌پوش دو متری روبه‌رو شوند که آماده‌اند تا برای رسیدن به گل، دک و دنده حریف را آسفالت کنند!

کیهان: بوق آزاد (گفت و شنود)

گفت: سناتور «رابرت منندز» رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا گفته است؛ ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای است!

گفتم: غلط زیادی کرده. دیگه چی؟!

گفت: همین سناتور گفته است در ایران برای آزادی بیان و حقوق بشر احترامی قائل نیستند.

گفتم:انداختن بمب اتمی در هیروشیما و ناکازاکی، راه‌اندازی 25 جنگ خانمانسوز طی 30 سال گذشته، زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب، سوزاندن زنده‌زنده اعضای فرقه دیویدیان در آتش، شلیک موشک به هواپیمای مسافربری، قتل‌عام مردم عراق و افغانستان و فلسطین و مصر و اخیرا افشای جاسوسی از سران و مردم در اروپا و آسیا و... نشانه احترام به آزادی و حقوق بشر است؟!

گفت: چه عرض کنم؛ گفته است آزادی واقعی فقط در آمریکا وجود دارد.

گفتم: یارو دوزاری قورت داده بود، تا صبح بوق آزاد می‌زد!

حمایت: جایزه بقراط و فوتبال!

ما تا همین چند وقت قبل فکر می کردیم سقراط و بقراط با هم داداش دو قلو هستند! آقا چرا می خندید؟ ندانستن که عیب نیست، نفهمیدن عیب است! دیروز ما متوجه شدیم که سقراط فیلسوف( بدون هر گونه ریش پرفسوری) بوده و بقراط پزشک و هیچ صنمی هم با هم نداشتند و فقط تقریباً با یکدیگر هم عصر بودند چه بسا اگر با هم همکار بودند عین آقایان «م» و «ر» خرخره یکدیگر را می جویدند.( نگران نباشید ما با اسطوره های وطنی شوخی نداریم؛ منظورمان مسی و رونالدو است!) باز هم خدا پدر مخابرات را بیامرزد که با همین اینترنت ذغالی و گازوئیلی کلی به اطلاعات ما اضافه می کند. بگذریم ...  دیروز که در حال تحقیقات مجازی در خصوص اصل و نسب این بزرگواران بودیم، یکهو متوجه شدیم جایزه ای هم به نام پدر علم پزشکی یعنی حضرت بقراط اختراع شده است که مختص حوزه سلامت در کشور می باشد! «دبیرخانه جایزه سال بقراط که با همت سازمان نظام پزشکی تشکیل شده است، همزمان با همایش ملی سلامت، به نهادها، سازمان ها و ارگان هایی که در حوزه سلامت خدمات ارزنده ای ایفا کرده اند، با طی فرآیند ارزیابی، نسبت به اهدای جایزه سال بقراط اقدام می کند.» ( به نقل از جراید سالم و قبراق)

امسال هم این جایزه پس از طی فرآیند(!) به برگزیدگان اعطا شد. اما ما متوجه نشدیم این وسط چطور امسال این جایزه به حضرات مدیران تیم های سرخابی پایتخت هم رسید. البته شوالیه فتح الله زاده که سرحال و قبراق است ولی چندی قبل جناب رویانیان فرموده بودند ۳۴ سال و ۸ ماه خدمت کردم اما 2 ساله در پرسپولیس پیر شدم و از این فوتبال بیمار شدم! 

سوال دیگری مطرح است که چطور فوتبالی همه اش حرص زدن و خون جگر خوردن است و فوروارد دروازه 7 متری را از دو قدمی به داخل باقالی ها شوت می کند، به مدیرش بابت خدمات ارزنده در حوزه سلامت جایزه بقراط اعطا می شود!؟ اینکه چطور سایر مدیران فوتبالی و بازیکنان ما از این جایزه بی نصیب ماندند، جای عجب است. البته پیشنهاد می شود جایزه «آدام اسمیت» پدر علم اقتصاد دنیا، به دوستان بابت مدیریت شایسته مالی بر هزینه های جاری باشگاه ها یا جایزه «عبید زاکانی یا گل آقا» بابت جملات نغز و پیش بینی های دوستان در خصوص کسب عنوان در جام باشگاه های آسیا و ... اعطا شود!

قدس: مش غضنفر و اعتبارات ورزشی روستاها

سین. ترش - آخِرِ هفته پیش که دو روز تعطیلی دُنبالسَرِ هَمدِگه آمَد، دستِ عیالُ بِچه هام رِ گیریفتُمُ کِلّه کِردِم سمتِ قِله یِ قومایِ عیالُم.

صُبِ جُمه که اونجه از خواب وَرخواستِمُ صُبحانَمایِ خوردِم، بِچّه هایِ قومِما گفتن وَخِزِن بِرِم زِمین ورزشیِ قِلَما تا یَک فوتفالی بِزِنِمُ حال کُنِم. با خودُم گفتُم یَره دَمِشا گَرُم که بِرِیِ خودِشا زِمین ورزشیَم دِرَن. خُلِصه وَرخواستِم کِلّه کِردِم اونجه یُ هَموجور که داشتُم مِرفتُم، بِچّه یِ قومِما داد زد که یَرِگه! کُجه دِری مِری؟ گفتُم خب دِرُم مُرُم سمتِ زِمینِ ورزشیتا. گفتِگ پَخمه! زِمین ورزشیما هَمیه دِگه. وَرگِشتُم نِگا کِردُم دیدُم یَک زِمینِ خاکیِ خُردویِ که چاردِنه خِشت ایوَر اووَرِش گذیشتن بِجای تیر دروازه. واچُرتیدُمُ گفتُم ایقذَر مُگُفتی زِمین ورزشی دِرِن، هَمیه؟ گفتِگ ها دِگه. تازه قبلَنا ما تو میلانایِ قِلَما فوتفال بازی مِکِردِم، ولی ایقذَر بِچّه ها رفتن زیرِ چَرخایِ موتورُ ایقذَر هَمسِده ها گیریفتن توپّامایِ پَره کِردنُ ایقذَر نَنه باباهاما دِلنگونِ مَسئولایِ قِلَما رِفتن تا بِلَخِره مسئولایِ ورزشیِ استان، با صدتا مِنَّت ای زِمین رِ در اختیارِما گُذیشتن که توش ورزش کُنِم!

حالا مویِ مَش غضنفر موندُم بِرِیچی بایِست یَک شهر عینِ مِشَد صَدتا اِستَلخُ مجموعه آبی با بوجّه های ورزشی دِشته بِشه ولی یَک عالَم روستایُ قِله، هَم یَک خُردویَم بوجّه ورزش نصیبِشا نَره یُ هیچّه امکاناتِ ورزشی نِدِشته بِشَن؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها