گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح چهارشنبه

نه به آن حمایت، نه به این شکایت؟!

گزیده سرمقاله روزنامه‌های صبح شنبه

کی‌اف‌سی، کادیلاک و یک فیلم تقلبی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ایران و تیم جدید امنیتی اوباما»،«بودجه انبساطی ۹۲»،«انتفاضه سوم فلسطین»،«ولایت‌پذیری بی‌بصیرت ولایت‌پذیری بابصیرت»،«باز هم عصبانیت صهیونیست‌ها!»،«کی‌اف‌سی، کادیلاک و یک فیلم تقلبی»،«لغو روادید با 60 کشور دنیا یا سخت تر شدن روادید؟»،«توسعه‌ای بزرگ به نام مخالف غیر برانداز» ،«پرسش کلیدی»،«آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!» و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۴۵۶۷۵
کی‌اف‌سی، کادیلاک و یک فیلم تقلبی

کیهان:ایران و تیم جدید امنیتی اوباما

«ایران و تیم جدید امنیتی اوباما»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛نگاه باراک اوباما در دوره دوم ریاست جمهوری خود به ایران، نگاه کسی است که درصدد است بالاخره در مواجهه با ایران «دستاوردی» داشته باشد. او البته نمی خواهد با ایران به «توافق» برسد، می خواهد ایران را وادار به عقب نشینی کند. کما اینکه وقتی در باره موضوع هسته ای ایران صحبت می کرد گفت: «ما نمی خواهیم ایران را مهار کنیم بلکه می خواهیم ایران متوقف شود.» او معتقد است از آنجا که علم را نمی توان بمباران کرد باید پیش از دستیابی ایران به علم کامل هسته ای آن را متوقف نمود.

باراک اوباما با استفاده از تیمی از سناتورها شامل جان کری، چاک هیگل و جو بایدن سعی می کند تصویری از یک دولت علاقه مند به توافق به طرف مقابل ارائه کند و در همان حال در متن ادبیاتی که طراحی کرده، تهدید به تداوم فشار وجود دارد. یک نمونه آن مباحثی است که تیم اوباما درباره مذاکرات آلماتی یک به راه انداخته اند. آمریکایی ها با استفاده از رسانه های متنوع خود تلاش کردند تا نشست 1+5 در آلماتی را یک فرصت استثنایی و هدیه ای به ایران معرفی نمایند. خانم اشتون هم در مواجهه های رسانه ای خود وانمود کرد فضا برای رسیدن به توافق مهیاست و در نهایت پس از مذاکرات انجام شده، گفت: «1+5 آمادگی خود را برای برداشتن بخشی از تحریم ها اعلام کرده است و اینک منتظریم تا ایران در مذاکرات آلماتی 2گام متقابلی را برای رسیدن به توافق بردارد.» این در حالی است که هدیه 1+5 صرفا اعلام رفع تحریم در حوزه طلاست و حال آن که ایران در این حوزه مشکل چندانی ندارد. همزمان با اعلام رفع تحریم در این موضوع، تیم های مذاکره کننده بر تداوم تحریم ها در حوزه انرژی و مناسبات بانکی تاکید کرده اند.

با این وجود غرب از ایران می خواهد که در آلماتی 2 چند اقدام که اساسی اند را انجام دهد: 1- برنامه هسته ای فردو را متوقف کند 2- سوخت تولید شده 20 درصد خود را به خارج منتقل کند 3- تولید سوخت 20 درصد را متوقف گرداند 4- امکان بازرسی سرزده از تاسیسات هسته ای و غیرهسته ای را به ماموران آژانس بدهد. با این وصف کاملا پیداست که آنان دنبال توافق نیستند بلکه دنبال تحمیل خواسته های خود هستند و گمان می کنند اگر یک فرصت تبلیغاتی- مبنی بر موفقیت در کاهش تحریم ها- را در اختیار ایران قرار دهند، جمهوری اسلامی از مسیر هسته ای خود که کاملا با حقوق تصریح شده در NPT تطابق دارد، بازمی گردد.

گفته می شود که در دوره جدید، کری، هیگل، بایدن و اوباما محور اصلی تصمیم گیری در آمریکا بوده و نگاه آنان به سایر نهادها غلبه پیدا می کند. از این منظر گفته می شود از آنجا که شورای امنیت ملی(NSC) تنها در صورت اجماع می تواند رأی صادر نماید در این دوره با توجه به هماهنگی چهارعنصر اصلی شورا- رئیس جمهور، معاون اول، وزیر خارجه و وزیر دفاع- تصمیمات مهم عمدتا در شورای امنیت ملی گرفته شده و نقش کنگره به نسبت دوره اول که میان وزارت خارجه و دفاع و نیز میان وزیر خارجه و رئیس جمهور اختلاف وجود داشت، کمتر می شود. این تحلیل اگر درست باشد، بیان کننده آن است که «امنیتی» دیدن تحولات بین المللی و بخصوص تحولات منطقه ما در نگاه دولتمردان و تیم سناتور آمریکا باقی می ماند ولی علی الاصول «عملگرایانه تر» خواهد بود.

یک نگاه دیگر به تیم سناتورهای آمریکا این است که با توجه به نگاه عمدتا امنیتی چهار عنصر اصلی تصمیم گیر در NSC، ایران در دوره دوم اوباما باید در انتظار تداوم و افزایش تحریم ها بماند چرا که هر چند تیم جدید، علی الظاهر از راه حل های مبتنی بر گفت وگو حرف می زنند ولی در عمل برای رسیدن به هدف که تسلیم شدن مسالمت آمیز ایران است، حداکثر کردن فشار را مد نظر قرار می دهند.

 یک استدلال قوی پشت این تحلیل قرار دارد، استدلال این است که تا زمانی که فضای ذهنی مقامات آمریکا نسبت به ایران به حالت منطقی (logic) درنیاید و به این نتیجه نرسند که خصومت با ایران برای آمریکا نتیجه ای در بر نخواهد داشت، تغییری در مسایل میان آمریکا و ایران روی نمی دهد. در شرایط عدم تعادل روانی، مقامات آمریکا از هر حزب و جناحی که باشند در متن یک برنامه (context) که دشمنی با ایران است ایفای نقش می نمایند. بر همین اساس درست در زمانی که کاخ سفید در ظاهر از مذاکره با ایران حرف می زد، همسر اوباما یک فیلم ضد ایرانی که ارزش هنری آنهم بسیار پایین بود را پرده برداری و معرفی کرد.

مقامات سنای آمریکا در ظاهر می گویند ایران نباید در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای قرار بگیرد ولی واقعیت حتی آنگاه که خیلی هم تعدیل شود این نیست حتی واقعیت تبدیل شده هم بیانگر آن است که آمریکایی ها به هیچ وجه نمی خواهند ایران «قابلیت هسته ای» داشته باشد نه آن که نگران تولید سلاح هسته ای در ایران باشند بلکه از این گزاره به عنوان بهانه ای برای فشار بر ایران و نهایتا تسلیم کشورمان بهره می گیرند. آنان در گفتگوهایی که میان تیم شورای امنیت ملی و کنگره جریان دارد، قابلیت هسته ای ایران را «تهدید» معرفی می نمایند با این وصف چگونه می توان توقع داشت که مقامات آمریکا با غنی سازی 5 درصد ایران و فعالیت سانتریفیوژهای نسل 1، 2 و 3 ایران کنار بیایند؟ آمریکا البته از الگوی مرحله به مرحله پیروی می کند و از این روست که وقتی در سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن، اوباما نگاه خود درباره برنامه هسته ای ایران را برای نخست وزیر رژیم صهیونیستی توضیح داد، نتانیاهو اعلام کرد که: «ما به باراک اوباما اعتماد داریم و می دانیم که آمریکا به ایران اجازه توانایی هسته ای را نمی دهد.»

البته اوباما به خوبی می داند که از توانایی آمریکا در اعمال فشار بر ایران تا حد بسیار زیادی کاسته شده است. آمریکا دیگر نمی تواند تحریم بر مبنای قطعنامه های جدید شورای امنیت را پای کار بیاورد چرا که این اقدام به سقف رسیده و با مانع در درون شورا نیز مواجه گردیده است. تحریم های چند جانبه علیه ایران نیز با تحریم انرژی و بانکی به سقف رسیده و امکانی فراتر از آن برای پای کار آوردن اروپا وجود ندارد. تحریم های یکجانبه علیه ایران نیز با اقدام شش ماه پیش کنگره به سقف رسید و اوباما هم طی نامه ای خطاب به نمایندگان کنگره نوشت: تحریم فراگیر در حوزه بانکی استفاده از اهرم های تقویت کننده فشار نظیر مذاکره را با مانع جدی مواجه می کند از این رو کنگره به رئیس جمهور اجازه داد اجرای مصوبه را تا زمانی که به صلاح می داند، به تاخیر بیندازد.

اوباما برگ های چندانی در اختیار ندارد و علیرغم آنکه وانمود می کند به مهارت های تازه ای در بازی رسیده، امکان تازه ای برای بازی پیدا نکرده است. اوباما در آغاز سال 2012 قول داده بود که ایران را از طریق سیاست «تصاعد بحران» به زانو درمی آورد که علیرغم اجرایی شدن این سیاست، ایران از پای درنیامد و حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22بهمن و پاسخ قاطع رهبری به طرح نفاق آمیز مذاکره نشان داد که نه مردم و نه رهبری در ادامه راه انقلاب به تردید نیفتاده اند. تیم اوباما در عین اینکه به شکست رسیده است تلاش می کند تا با یک فضای روانی مبتنی بر تداوم و تشدید تحریم ها، ایران را وادار به پذیرش گفت وگو- و نه مذاکره به معنایی که دو طرف با به رسمیت شناختن طرف مقابل دنبال حداکثری کردن منافع ملی کشور خود هستند- نماید. در این گفت وگوها ایران باید بدون آنکه ورقه ای دوجانبه بین دو طرف به امضا برسد، از مواضع خود عقب نشینی نماید. و لذا وقتی ما به ادبیات سیاسی آمریکایی ها نگاه می کنیم، بیش از واژه Negotiation -مذاکره- به واژه talk- به معنای سخن گفتن- برخورد می نماییم. در واقع و به عبارتی آمریکا می خواهد در نمای تبلیغاتی وانمود کند که ما ایران را وادار به شنیدن حرف های خود کرده و او را برای تغییر مواضع آماده کرده ایم. این البته مربوط به ذهن خیال پرداز و کارتونی آمریکایی هاست و حال آنکه ایران به هیچ وجه نه تنها برای شنیدن حرف های تیم اوباما آمادگی ندارد بلکه از نظر او «مذاکره» نیز نفعی دربر ندارد.

کاملا واضح است که منافع ملی ما در «ایستادن» است. امروز بعد از 34 سال، آمریکایی ها وانمود می کنند که ایران به نقطه ای رسیده که خود را به «شنیدن» محتاج می بیند و ما می توانیم آن را به ایران بفروشیم. این در حالی است که در ایران یک عزم جدی برای مقاومت وجود دارد. ایران امروز در سطوح منطقه ای و بین المللی می تواند به یک چالش فراگیر علیه آمریکایی ها دست بزند و در عین حال با امکانات خود هر توطئه امنیتی را علیه خود خنثی نماید.

ایران به «گفتگو در فضای خصمانه» اعتمادی ندارد وقتی طرف مقابل در حال توسعه اقدامات ضد ایرانی خود است، وظیفه ما هم فقط توسعه فضاهای ضد آمریکایی در سطح جهان است آنقدر که آمریکا ناچار شود، همه مناطق مسلمانان، از خلیج فارس تا دریای مدیترانه و اقیانوس هند را رها کند و اداره این مناطق حساس را به مردم این مناطق بسپارد. این زیاد دور نیست همانگونه که اخراج نظامیان آمریکایی از سواحل ایران، سواحل لبنان و سواحل سوریه انجام شده است.

خراسان:بودجه انبساطی ۹۲

«بودجه انبساطی ۹۲»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی عرفانیان است که در آن می‌خوانید؛لایحه بودجه ۹۲ هفته گذشته در شرایطی با تاخیر بی سابقه به مجلس ارائه شد که بررسی اجمالی آن نشان دهنده رشد 28.9 درصدی کل بودجه نسبت به بودجه مصوب سال جاری است، همچنین افزایش ۸۲درصدی منابع پیشنهادی هدفمندی یارانه ها نشان از اصرار دولت بر اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال آینده می باشد. در لایحه پیشنهادی دولت برای بودجه سال آینده حدود ۲۶ درصد از بودجه کل کشور را بودجه دولت و ۷۴درصد را بودجه شرکت های دولتی، بانک ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت تشکیل می دهد و جالب تر این که با وجود واگذاری ۱۸۶ شرکت دولتی و کاهش آنها از ۴۳۶ شرکت در سال ۹۱ به ۲۵۰شرکت، بودجه شرکت های دولتی 38.9 درصد نسبت به سال جاری افزایش یافته است.

افزایش درآمدهای مالیاتی

ازجمله نکات مثبت در لایحه پیشنهادی بودجه ۹۲ افزایش 16.8 و 20.4درصدی درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدهای غیرنفتی نسبت به امسال می باشد که با توجه به کاهش ۳۹درصدی درآمدهای نفتی در سال آینده می تواند تا حدود زیادی وابستگی به درآمدهای نفتی در بودجه را کاهش دهد.

قیمت نفت و دلار در بودجه ۹۲

براساس محاسبات انجام شده در لایحه پیشنهادی بودجه ۹۲ دولت نرخ دلار در بودجه را ۲۱۳۰ تومان و قیمت نفت را ۹۵ دلار در نظر گرفته است، اما تاکنون هیچ توضیحی درباره این که چرا نرخ ارز مبادله ای در بودجه سال آینده در نظر گرفته نشده است از سوی مسئولان ارائه نشده است ، ضمن این که قیمت نفت نسبت به ۸۵ دلار بودجه امسال حدود 11.7 درصد رشد یافته که احتمال کاهش درآمدهای صندوق توسعه ملی در سال آینده با توجه به نوسانات قیمت نفت را قوت می بخشد.

کاهش ۶درصدی بودجه عمرانی

از جمله نکات قابل توجه در بودجه پیشنهادی ۹۲ کاهش ۶درصدی اعتبارات تملک دارایی های سرمایه ای (عمرانی) از 39.745میلیارد تومان مصوب امسال به 37.371 میلیارد تومان سال آینده است بررسی ها حاکی است در حال حاضر که در ماه پایانی سال ۹۱ به سر می بریم حداکثر یک سوم از بودجه مصوب عمرانی تخصیص یافته است که این موضوع نشان می دهد برای پوشش کسری بودجه امسال بخش قابل توجهی از بودجه عمرانی صرف هزینه های جاری شده است.

افزایش ۸۲درصدی اعتبار هدفمندی یارانه ها

مهمترین بخش از بودجه پیشنهادی سال آینده را افزایش 81.8 درصدی منابع هدفمندی یارانه ها نسبت به سال جاری باید دانست که نشان دهنده عزم دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال ۹۲ می باشد با توجه به رقم ۶۶هزار میلیارد تومانی مصوب در بودجه امسال برای اجرای هدفمندی یارانه ها و رقم ۱۲۰هزار میلیارد تومانی پیشنهادی در سال آینده به احتمال زیاد دولت هدف افزایش یارانه نقدی به ۱۰۰هزار تومان برای هر نفر و همچنین تامین حدود 108.8 هزار میلیارد تومان از ارقام فوق الذکر از محل افزایش قیمت حامل های انرژی را درسر می پروراند.

رشد ۲۶درصدی اعتبارات هزینه ای و ۲۰درصدی ضریب حقوق کارکنان دولت

اعتبارات هزینه ای پیشنهادی در بودجه ۹۲ بدون در نظر گرفتن اعتبارات مربوط به هدفمند کردن یارانه های انرژی و یارانه واردات، حدود 107.8هزار میلیارد تومان برآورد شده است که نسبت به رقم مصوب ۹۱ حدود ۶درصد و نسبت به پیش بینی عملکرد سال جاری حدود ۲۶درصد افزایش دارد، افزایش ضریب حقوق کارکنان دولت به میزان ۲۰درصد با بار مالی حدود ۱۳۰ هزار میلیارد ریال در لایحه پیشنهادی دولت گنجانده شده است. با توجه به مهم ترین سرفصل های بودجه پیشنهادی دولت برای سال ۹۲ و مقایسه آن با سال جاری و تامل در تجربیات بودجه های اجرا شده در سال های گذشته توجه به نکات ذیل پیشنهاد می شود.

۱ - اصرار دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در سال آینده در شرایطی که برآورد خوشبینانه بانک مرکزی حاکی از تورم ۳۲درصدی در انتهای سال جاری است و از سوی دیگر دولت برای پرداخت عیدانه و یارانه نقدی در ماه های پایانی سال جاری مجبور به استقراض از صندوق توسعه ملی شده است، اقتصاد کشور را به سمت تورم افسار گسیخته ای می برد که امکان هرگونه برنامه ریزی برای فعالیت های مولد اقتصادی را سلب می کند و از سوی دیگر به بی ثباتی نظام قیمت گذاری کالاها و خدمات دامن خواهد زد.

۲ - مطالعات انجام گرفته در مراکز پژوهشی معتبر کشور نشان می دهد اثر تزریق نقدینگی به اقتصاد کشور در یک دوره ظاهر نمی شود، بلکه در دوره های بعدی نیز تاثیر آن تداوم می یابد، بنابراین ضروری به نظر می رسد با توجه به افزایش حجم نقدینگی کشور به بیش از ۴۲۰هزار میلیارد تومان در انتهای سال جاری و ایجاد انتظارات تورمی در بازارهای مستعد سفته بازی دولت به جای اتخاذ سیاست های انبساطی پولی به دنبال بهینه نمودن روش های کنترل و هدایت نقدینگی به سمت بخش های تولیدی و خدماتی باشد تا با افزایش سرمایه گذاری در این بخش ها از افزایش نرخ رشد بیکاری کاسته و اقتصاد کشور را به سمت افزایش تولید ناخالص داخلی هدایت کند.

۳ - یکی از مهم ترین دلایل افزایش تورم در سال های اخیر تزریق «پول پرقدرت»از سوی بانک مرکزی در شرایط بروز کسری بودجه در نیمه دوم سال است چنانچه دولت برآوردهای دقیق و واقع بینانه تری نسبت به ردیف های درآمدی خود در شرایط فعلی داشته باشد از عمیق تر شدن شکاف کسری بودجه در سال آینده جلوگیری خواهد کرد و درصد قابل توجهی از فضای تورمی اقتصاد کشور کاسته خواهد شد.

۴ - نگاه مثبت و بلندپروازانه دولت به جایگزینی درآمدهای مالیاتی به جای درآمدهای نفتی در بودجه ۹۲را باید به فال نیک گرفت اما از توجه به اصل توانایی پرداخت مالیات که مورد تاکید اقتصاد دانان حوزه اقتصاد اسلامی است نیز نباید غافل شد زیرا در شرایط فعلی بسیاری از واحدهای تولیدی کشور به دلیل محدودیت های تامین ارز، مشکلات تامین مواد اولیه و ماشین آلات، افزایش هزینه مبادلات بانکی و فشارهای ناشی از تحریم ها در شرایط بسیار سختی به تولید ادامه می دهند، بسیاری از فعالان اقتصادی بالابردن نرخ های مالیاتی در شرایط فعلی را عامل موثری در افزایش قیمت تمام شده و تشدید رکود حاکم بر اقتصاد کشور می دانند.

جمهوری اسلامی:انتفاضه سوم فلسطین

«انتفاضه سوم فلسطین»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می‌خوانید؛ همانگونه که پیش‌بینی می‌شد، با ادامه جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین و هتک حرمت اماکن مقدسه و در رأس آنها مسجدالاقصی طی روزها و هفته‌های اخیر، صبر مردم مظلوم فلسطین به سر آمد و انتفاضه سوم را آغاز کردند. شیخ محمد حسین مفتی شهر قدس شب پنج شنبه با تاکید بر اینکه انتفاضه سوم از داخل مسجدالاقصی شکل گرفته اعلام نمود که هیچ کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند در روزهای آتی چه رخ خواهد داد، چرا که ناآرامی تمام منطقه را منفجر خواهد کرد. وی این حرکت‌های مردمی را پیامد جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه فلسطینی‌ها و شهر قدس دانست و اشغالگران صهیونیست و مقامات رژیم غاصب اسرائیل را مسئول اصلی نابسامانی اوضاع معرفی کرد.

مفتی قدس خاطرنشان کرده است یورش به مسجدالاقصی در چارچوب توطئه‌های برنامه ریزی شده‌ای صورت گرفت که با حفاری در زیر مسجد و اطراف دیوار البراق و سپس تخریب خانه‌ها در مناطق قدس آغاز و با شکل گیری انتفاضه سوم پایان می‌یابد، انتفاضه‌ای که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به دلیل حمایت از رژیم صهیونیستی مسئولیت آن را برعهده دارد. همزمان با اظهارات و واکنش مفتی قدس، رئیس هیأت عالی اسلامی و خطیب مسجدالاقصی نیز تاکید کرد که مسجدالاقصی تنها متعلق به فلسطینی‌ها نیست و تمام مسلمانان باید از آن دفاع کنند و باید بدانند زمان آن فرا رسیده است که به یاری مسجدالاقصی بشتابند، زیرا این یورش‌ها اولین و آخرین اقدامات جنایتکارانه اسرائیل نیست و صهیونیست‌ها در واقع به مسجدالاقصی چشم طمع دوخته‌اند.

قابل پیش‌بینی بود که افزایش گستاخی‌های رژیم اشغالگر قدس علیه مقدسات اسلامی در فلسطین در کنار جنایت‌های بی‌شماری که نیروهای ارتش، صهیونیست‌های افراطی شهرک نشین و نیروهای امنیتی این رژیم علیه مردم مرتکب می‌شوند، با پاسخ محکم و دندان شکنی روبرو شود. اعتراضات گسترده مردم فلسطین علیه جنایتی که رژیم صهیونیستی در زندان‌های خود مرتکب شد و طی آن "عرفات جرادات" اسیر فلسطینی را زیر شکنجه به طرز فجیعی به شهادت رساند، به نوعی سرآغاز این پاسخ بود.

رژیم صهیونیستی که در پی اعلام نتیجه کالبدشکافی اسیر فلسطینی و تأیید شهادت وی زیر شکنجه با تظاهرات و اعتراض گسترده مردم فلسطین روبرو شده، تلاش کرد باتوسل به مقامات تشکیلات خودگردان و دست به دامن آنان شدن تا حدودی خود را ازمخمصه‌ای که در آن گرفتار شده خلاص نماید، اما بی‌توجهی مردم به واسطه گری تشکیلات خودگردان شعله ور شدن آتش خشم فلسطینی‌ها را به نمایش گذاشت. در شهر رام‌الله و در مقابل زندان عوفر که کنترل آن دردست رژیم صهیونیستی است درگیری‌های شدیدی میان فلسطینیان خشمگین و نظامیان صهیونیست به وقوع پیوست و در آن صهیونیست‌ها با استفاده از گاز اشک آور و گلوله‌های پلاستیکی اقدام به متفرق کردن فلسطینی‌ها نمودند که این امر به زخمی شدن دهها فلسطینی منجر شد. شهرهای دیگر فلسطینی از جمله الخلیل که زادگاه "جرادات" محسوب می‌شود نیز شاهد تظاهرات گسترده مردم فلسطین بود و ساکنان این شهر با اعلام اعتصاب عمومی مراکز تجاری، مدارس و دانشگاه‌ها را به تعطیلی کشاندند.

دولت بنیامین نتانیاهو با این حال، هنوز از سران تشکیلات خودگردان قطع امید نکرده و با ارسال پیامهای پی در پی از آنان می‌خواهد هرچه سریعتر برای آرام کردن اوضاع در مناطق فلسطینی وارد عمل شوند. تشکیلات خودگردان محمود عباس که بسیاری از تحلیلگران منطقه آن را عامل وقت کشی بیهوده در اصرار به مذاکرات بی‌نتیجه با رژیم صهیونیستی می‌شناسند در یک اقدام تبلیغی از اتحادیه اروپا درخواست کمک برای آزادی اسرای فلسطینی از زندان‌های رژیم صهیونیستی کرده است. اتحادیه بی‌عمل عرب هم برای اینکه مانند همیشه متهم به سکوت در برابر جنایت‌های رژیم صهیونیستی نشود در یک بیانیه بی‌خاصیت از رژیم صهیونیستی خواسته است حقوق اسرای فلسطینی را رعایت کند!

واقعیت اینست که مردم فلسطین به خوبی آگاهی یافته‌اند عوامل اصلی بخش عمده‌ای از جنایت‌هایی که در حق آنان اعمال می‌شود، همین سران به خواب رفته عرب و شیوخ خوش گذران کشورهای عربی خاورمیانه هستند که برخلاف تظاهری که به طرفداری از فلسطینیان می‌کنند، در باطن هم پیاله سران رژیم صهیونیستی می‌باشند و حاضر نیستند به بهای به خطر افتادن تاج و تختشان بطور واقعی به طرفداری از فلسطینیان برخیزند. با توجه به همین واقعیت است که مردم فلسطین امروز مانند دو انتفاضه قبلی که کاملاً خودجوش آنها را شعله ور کردند، انتفاضه سوم را نیز بطور مستقل و اینبار از داخل زندان‌های رژیم صهیونیستی به منصه ظهور رساندند.

آمارهایی که درباره اسرای فلسطینی منتشر شده نشان می‌دهد بیش از نیمی از اسرای فلسطینی که در مبادله با سرباز صهیونیستی "گلعاد شلیط" آزاد شده بودند، اکنون بار دیگر در زندان‌های رژیم صهیونیستی به سر می‌برند و بسیاری از آنان به دلیل رفتارهای وحشیانه نیروهای اسرائیلی و اعتراض به عدم رعایت حقوق زندانیان دست به اعتصاب غذا زده‌اند. "ساعر العیساوی" از اهالی قدس بیش از 200 روز است که اعتصاب غذا کرده، "جعفر عزالدین" و "طارق قعدان" از اهالی جنین، نودمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشته‌اند و "ایمن شراونه" از اهالی الخلیل پس از گذشت 140 روز از اعتصاب غذایش از زندان‌های رژیم صهیونیستی آزاد شد.

این شرایط درحالی بر اوضاع فلسطین حاکم است که گروه‌های سیاسی فلسطینی همچنان سرگرم چانه زدن بر سر آشتی ملی هستند و هر یک به فراخور حال خود اولویت‌های مورد نظرشان را برای توافق جهت آشتی بر دیگری ارجح می‌دانند. در چنین شرایطی است که مردم فلسطین تصمیم گرفته‌اند با راه اندازی انتفاضه سوم، خود به مقابله با رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آنها برخیزند و بار دیگر نشان دهند که هیچ قدرتی توان مقاومت در برابر حرکت مردمی را ندارد و مردم چنانچه به حرکت در آیند، نتیجه آن برای هیچ کس قابل پیش‌بینی نخواهد بود.

رسالت:ولایت‌پذیری بی‌بصیرت ولایت‌پذیری بابصیرت

«ولایت‌پذیری بی‌بصیرت ولایت‌پذیری بابصیرت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛‏ طرح معضل "عافیت‌طلبی عقلی"‏تشیع، تاریخ عجیبی دارد.چشم عقل مردمان شیعه، باید به خیلی چیزها حساس باشد؛ به اجرای شریعت، به کارایی، به تقیه، به امر به معروف و نهی از منکر نسبت به مردم، به امر به معروف و نهی از منکر نسبت به ولی و علی، به کژالگوی خوارج، به کژالگوی معاویه، به کژالگوی شریح قاضی، به الگوی امام حسن علیه‌السلام / به الگوی امام حسین علیه‌السلام، به الگوی ابوذر (رض)، به الگوی سلمان (رض)، به الگوی سوده همدانی (رض)، به امور واقعه و راویان حدیث، به غلبه گروه قلیل بر گروه کثیر به اذن الله، به ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم و زادتهم ایمانا، به... .

خلاصه، شیعه بودن، با "عافیت‌طلبی عقلی" سازگار نیست. فکر، مشغول است، میان مسائل پیچیده امروز و تاریخ پیچیده پیشین.

نمی‌شود به نام تبعیت محض از ولایت، "عقل مؤمن" را آکبند نگه داشت.
عقل مؤمن پیرو "ولایت"، فعال است؛ فعال است در تعیین مصداق تکلیف و در تعیین محل رجوع به "ولی"، در فهم "ولی"، در تعیین محل رجوع به "کتاب" و در فهم "کتاب"، در عرضه "کتاب" به "ولایت" و "ولایت" به "کتاب".

و امروز، اوضاع سیاست، با پیچیدگی هر چه تمام‌تر پیش می‌رود.
و امروز، ذهن مؤمن باید هراسان، در انتظار اتفاقات جدیدی باشد که از "گردونه بی‌مهار" روزگار برون می‌ریزد.

اوضاع سیاسی، پیچیده است و با "عافیت‌طلبی عقلی" نمی‌سازد. با "عافیت‌طلبی عقلی" به نام "ولایتمداری" نمی‌سازد.

بگذارید کمی بررسی کنیم، ببینیم که اوضاع پیچیده چه طور همه را به امتحان گرفته است:
‏‏"عقل دو ثقلی" / "عقل تک ثقلی"‏
زمان امام... زمان امام، داستانی درست شد، میان اکثریت مجلس و نخست‌وزیر وقت از یک سوی، و اقلیت مجلس از سوی دیگر  و امام امت. و در این داستان، بسیاری به خطا رفتند و هنوز می‌روند. ماجرا از این قرار بود که عده‌ای چیزی ساختند به نام "خط امام" و کوشیدند تا از امام امت به جای همه، حتی به جای "کتاب" کار بکشند. هم "عقل مجاهد" را تعطیل کردند، هم "کتاب" را، تا به خیال خود، "امام" امت را فصل الخطاب هر مسئله‌ای سازند.

عجیب آنکه امروز، وقتی به احوال آنان نظر می‌اندازیم، می‌بینیم که برای آنها نه "امام" مانده است، نه "کتاب" و نه "عقل مجاهد".

آنها، در تقابل میان رئیس جمهور وقت، نخست‌وزیر و مجلس، بدون تفقه "عقل مجاهد" و "کتاب"، چشم به "ولایت" آن روز داشتند و این فقدان تفقه "عقل مجاهد" در "کتاب"، باعث شد که "ولایت" را هم درست نفهمند. یک حرف را نصفه و نیمه شنیدند و حرف‌های دیگر را نشنیدند. اصل درس‌های "ولایت فقیه" را نگرفتند.

این گونه بود که امام، وصیتنامه را با حدیث ثقلین آغاز فرمود که بگوید: "کتاب" و "ولایت" از هم جدا نمی‌شوند. "ولایت" + "کتاب"، "کتاب" + "ولایت"، "ولایت" + "کتاب"، "کتاب" + "ولایت"،...
من از حدیث ثقلین، این را می‌فهمم: "ولایت" + "کتاب"، "کتاب" + "ولایت". حاصل ممارست در این هر دو، "عقل مجاهد" است.

در همان زمان هم، برداشتی از "ولایت" + "کتاب" نزد کسانی چون آیت الله محمد رضا مهدوی کنی و آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای مطرح بود که بر اساس آن، رسول الله، دو ثقل را برای امت قرار داده بود نه یک ثقل را؛ کتاب را، و ولایت را. تشیع، همواره از کسانی که یکی از این دو ثقل را به زیان دیگری کنار زده‌اند، ضربه خورده است. اینکه دو ثقل را قرار داد، نشان از نوعی توازن دارد. توازنی میان "کتاب ایمان" و "الگوی ایمان". توازن میان این دو، باید با "عقل مجاهد"ی برقرار شود که مدام، هروله‌وار میان این دو در رفت و آمد است و مدام، عقاید خود را به این دو تقدیم می‌کند و تطبیق می‌دهد.

‏‏ "عقل مجاهد" / "عقل عافیت‌طلب"‏
زمان امام... زمان امام، کشور به وحدت نیاز داشت و حرکات امام در آن وقت، با ظرافت تنظیم می‌شد؛ طوری تنظیم می‌شد تا فضایی برای ایفای نقش همه فراهم شود. هر بار که کفه به نفع یکی سنگین‌تر می‌شد، امام در مقابل قرار می‌گرفت و ایشان هم مدام، همه را به تهذیب نفس، و در نتیجه، تحمل یکدیگر فرامی‌خواندند. البته، یک مرز شفاف میان خودی و غیرخودی ترسیم شده بود و در درون مرز، دستور کار "رحماء بینهم" بود و خارج از مرز، "اشداء علی الکفار". وقتی "نهضت آزادی" با استهزاء حکم قصاص، از خط خودی خارج شد، همه روی "اشداء علی الکفار" امام را دیدند.

درک مواضع امام در آن موقع، و از آن پس، برای بسیاری دشوار بود و هست. آنها، توقع داشتند که امام در کوچک‌ترین موضوعات وارد شود، تعیین مصداق نماید و کسانی که در جریان تعیین مصداق، به خطا می‌رفتند، "نابود" کند. ولی این، مشی و مسیر و سیره امام نبود. امروز هم، این مشی و سیره آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای نیست. در طول تاریخ نبوت ادیان ابراهیمی هم، این سمت و سو را می‌توان به عنوان قاعده مشاهده کرد.

امام امت، برای مکلفان، شأن اخلاقی "مجاهد" قائل بود و اصرار داشت که آنها را رشد دهد. برخی گمان می‌کردند که امام باید همه تکالیف را معلوم نماید، ولی امام اصرار داشت که امت خود را رشد دهد. از این قرار، با بیان ضوابط کلی، چشم به تفقه و تعمق و تأمل مریدان داشت.
سرّ مطلب این بود که امام امت، خود را مکلف به "بلاغ مبین" می‌دانست.
 و در داستان "بلاغ مبین"، "عقل مجاهد" شأن بالایی دارد.
 و اینجا، بزنگاه بود.
 در این امتحان، برخی رفوزه شدند و برخی قبول.

 کسانی قبول شدند که تاریخ اسلام را خوانده بودند و می‌دانستند که رهبری اسلام برای ترسیم خطوط کلی  و "بلاغ مبین" آمده است و نیامده است که توانمندی اخلاقی مؤمنان را نادیده بگیرد.

 از این قرار، کسانی که سعی داشتند که "عقل مجاهد" و ذهن تکلیف‌جوی را تعطیل کنند و از دو ثقل "کتاب" و "ولایت"، فقط "اهل بیت" را بگیرند، به خطا و انحراف رفتند؛ آنها، در فهم بلاغ مبین اهل بیت به خطا رفتند. آنها، باید خود را به تفقه در "کتاب" عادت می‌دادند، تا همان طریق اهل بیت را ثابت قدم می‌پیمودند، که نپیمودند، چون اسیر "عافیت‌طلبی عقلی" بودند.

 نکته مهم اینجاست که امروز هم برخی فکر می‌کنند که "ولایت" کافی‌است و تفقه در "کتاب" لازم نیست. آنها می‌گویند: "ولایت کافی‌است" (چنان‌که خوارج می گفتند "کتاب کافی‌است")، تا مسیر ساده و بی‌مجاهده‌ای باز کنند و به پیروان خویش معرفی نمایند. ولی این، نیمه فهم کردن حدیث "ثقلین" است. این، بازداشتن مریدان از طریقت راستین سلمان و ابوذر و سوده همدانی خواهد بود.

 سلمان و ابوذر و سوده همدانی، در رفت و برگشتی میان کتاب و ولایت، "عقل مجاهد"ی ساختند که مدام میان کتاب و ولایت در حال رفت و برگشت و مجاهده بود.

‏‏ "ولایت‌پذیری بی‌بصیرت" / "ولایت‌پذیری بابصیرت"‏
واقعاً اینجا، نکته باریک‌تر از موست.
بدواً روشن است که "ولایت‌پذیری بی‌بصیرت" با "ولایت‌پذیری بابصیرت" فرق می‌کند و این تمایز، در هدایت ذهن تحلیلگر مفید خواهد بود.
"ولایت‌پذیر بی‌بصیرت"، مستغنی از "کتاب"، فقط چشم به بیان "ولایت" دارد. البته، این، از ولگردی و روشنفکری بهتر است، ولی، "عقل مجاهد" سلمان و ابوذر و سوده همدانی، این نیست.

"عقل مجاهد" و ذهن باایمان، باید مسلح باشد به "کتاب" در یک دست و "امامت و ولایت" در دست دیگر و مدام هر یک را به دیگری عرضه کند و با هر دو پا راه برود.

نتیجه آنکه حتی در زمان حضور نبی یا امام معصوم هم، حرکت در مسیر صحیح، با "عافیت‌طلبی عقلی" نمی‌سازد. در همان حال هم اگر فقط با یک پا راه رفتی، دیر نباشد که پای دیگر را هم تباه نمایی. نتیجه آنکه تبعیت از ولایت، مال مرد نامهذب به کتاب نیست. عاقبت خط ولایت، بدون تفقه در دین، می‌شود همین "خط امامی"های سابق؛ به احوال آنان که نظر می‌اندازیم، می‌بینیم برای آنها نه "امام" مانده، نه "کتاب" و نه "عقل مجاهد". آنها برادران پیشین‌اند که یکسره از دست رفته‌اند  و از پلو خوردن در باغ سفارت و وسط استودیوهای بی.بی.سی. هم پرهیز ندارند؛ "روشنفکر" شده‌اند.

‏‏ فرجام
 خط "ولایت‌پذیری بی‌بصیرت"، این روزها هم گشوده شده است. عده‌ای به نام "ولایت" در کار تهمت و پراکندن خبرهای کذب برای بدنام کردن حریفان و هزار و یک کار زشت دیگر در آستانه انتخابات‌اند. باید مراقب باشند که عاقبت "خط امامی"های سابق، بر پیشانی تقدیر آنان نوشته نشود.
 مرد "ولایتی بی‌کتاب"، که به نام "ولایت" تهمت می‌زند، فحاشی می‌کند، پرونده‌سازی می‌کند و خارج از خط کتاب راه می‌رود، یک ولایتی بی‌بصیرت است. البته، از روشنفکر و ولگرد بهتر است، ولی، در سطح مطلوب نیست.‏

تهران امروز:باز هم عصبانیت صهیونیست‌ها!

«باز هم عصبانیت صهیونیست‌ها!»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛پیشرفت روند مذاکرات ایران وکشورهای 5+1 در آلماتی پایتخت قزاقستان که دستاوردهای قابل قبولی برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته به واکنش انفعالی صهیونیست‌ها منجر شد. دفتر بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی اندکی پس از پایان مذاکرات با صدور بیانیه‌ای از جامعه جهانی خواست تا تحریم‌های بیشتری علیه ایران اعمال کند. در این بیانیه صریحا به بی‌اثر بودن تحریم‌ها علیه ایران اشاره شده واز کشورهای غربی خواسته شده تا سازوکارهای جدیدی برای منع ایران از دستیابی به فن‌آوری هسته‌ای تعریف کنند.

این امر نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی تلاش می‌کند تا از موضوع هسته‌ای ایران به عنوان یک پروسه تبلیغاتی برای جریان‌سازی خبری علیه ملت ایران استفاده کند. با اینکه اساسا ایران در طول 10 سال گذشته همواره به‌صورتی شفاف با جامعه جهانی وآژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای تعامل داشته اما رسانه‌های رژیم صهیونیستی فضای تبلیغاتی سنگینی علیه ایران در سطح افکار عمومی ایجاد کردند.

تجربه 10 سال گذشته نشان داده که رژیم صهیونیستی با بهره‌گیری از ابزارهای سیاسی خود تلاش کرده تا کشورهای 5+1 را ازدستیابی به یک راه‌حل منصفانه در موضوع هسته‌ای ایران باز دارد. در این مدت رژیم صهیونیستی با کمک رسانه‌های کشورهای هم پیمان عرب منطقه‌ای خود جریان‌سازی‌های خبری سنگینی علیه ایران ایجاد کرد.

 بیش از 5 هزار رسانه دیداری، شنیداری و مکتوب در آمریکا که عمدتا توسط صهیونیست‌ها اداره می‌شوند با برنامه‌ریزی دقیق تلاش کرده‌اند تا موضوع هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را به یک چالش امنیتی جدی برای جامعه جهانی تبدیل کنند. به همین دلیل خانم «وندی شرمان» مقام ارشد آمریکایی شرکت‌کننده در مذاکرات آلماتی پس از پایان مذاکرات مستقیما به تل آویو رفت وگزارش نتایج گفت‌وگوهای ایران با کشورهای 5+1 را به آگاهی شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی رساند.

این مقام آمریکایی تلاش کرد تا مقامات رژیم صهیونیستی را متقاعد کند که مجموعه 5+1 همواره نگرانی‌های رژیم اسرائیل رادر مورد فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز ایران درک می‌کند. این در حالی است که وجود بیش از 250 کلاهک هسته‌ای در فلسطین اشغالی که صلح و امنیت جهانی را مورد تهدید قرار می‌دهند هیچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفته است. اکنون که مذاکرات آلماتی به نتایج مثبتی در موضوع هسته‌ای ایران دست یافته وحق ایران برای ادامه غنی‌سازی اورانیوم به رسمیت شناخته شده، رژیم صهیونیستی بار دیگر به جریان‌سازی خبری علیه ایران دست زده است.

بنا براین رژیم صهیونیستی در آینده همچنان به تحریکات سیاسی خود برای فضا‌سازی رسانه‌ای وسیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد داد تا از دستیابی طرف‌های مذاکره‌کننده با ایران به یک راه‌حل منطقی جلوگیری کند. این امر نشان می‌دهد که تهدیدات و جریان‌سازی‌های خبری رسانه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی علیه ایران و نیز جنگ روانی این رژیم بی‌نتیجه بوده و تحرکات سیاسی اخیر بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی درراستای دور جدید فضا‌سازی اسرائیل علیه ایران قابل تجزیه و تحلیل است.

وطن امروز:کی‌اف‌سی، کادیلاک و یک فیلم تقلبی

«کی‌اف‌سی، کادیلاک و یک فیلم تقلبی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدصادق حاج صمدی است که در آن می‌خوانید؛آرگو نام کشتی‌ای است در اساطیر یونان که در آن وارث حکومت لولکاس برای بازپس‌گیری پشم زرین به سرزمینی آن‌سوی دریای سیاه می‌رود؛ کشتی‌ای که با کمک آتنا (الهه نگهبان آتن و خدای حکمت جنگ عدالت و تمدن) ساخته و توسط هرا (الهه زنان و حامی یونانیان در جنگ تروا) محافظت و به‌دست پوزیدون (خدای دریاها) برکت داده شد و توانست به یونان پرواز کند. داستانی که قهرمان آن از ابتدا تا انتهای آن توسط خدایان یونان حمایت می‌شد. سناریوی فیلم انطباقی جالب توجه و احتمالا به نظر امثال آقای اصغر فرهادی تصادفی با این اسطوره دارد.

 یک بازیگر شناخته شده یهودی در نقش یک مامور سیا (جیسون در اسطوره آرگو) به ایران (سرزمینی آن سوی دریای سیاه) می‌آید تا 6 کارمند سفارت آمریکا را (پشم زرین) به آمریکا بازگرداند. نکته مرتبط اینکه آمریکا به مثابه وارث تمدن هلنی و جلوه‌گر فرهنگ مردم آتن شناخته می‌شود و دریای سیاه در طول تاریخ محل تلاقی امپراتوری ایران و دولت‌شهر‌های یونانی بوده است. در واقع چه بر اساس محتوای داستان و چه به لحاظ جغرافیایی این 2 داستان کاملا بر هم منطبقند.

کاملا بر حسب تصادف(!) و در عین بی‌طرفی(!) آکادمی اسکار، این فیلم درجه چندم، برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال می‌شود و گوی سبقت را از دیگران می‌رباید. جایزه‌‌ای که منتقدان داخلی و خارجی بسیاری آن را غیر حرفه‌‌ای می‌دانند.

استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود... فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است. (اصغر فرهادی، مصاحبه با سینمانگار، 8 اسفند 91)

آرگو با صحنه‌هایی پر شده که فقط می‌توان به آنها خندید. اصلاً در جاهایی فیلم، احمقانه است. واقعاً احمقانه است. (ریچارد کوهن، واشنگتن پست، 25/2/2013)

من ساده لوح نیستم. آرگو یک کلاه‌برداری است. از آنجایی که این فیلم، یک فیلم تقلبی است، واقعا نمی‌توان آن را مربوط به فیلمسازی دانست بلکه باید آن را مربوط به مزخرفات هالیوود شمرد. (کوین بی لی، نشریه اسلیت، 25/2/2013)

از لحاظ کیفیت، این فیلم کاملا متوسط است. (ریچارد کورلیس، تایم، 25/2/2013)

اگرچه ما بر خلاف آنچه امثال آقایان معلم و اسعدیان و همین آقای فرهادی فکر می‌کنند اطلاعاتمان درباره اسکار و هالیوود و سینمای آمریکا و هنر هفتم محدود و پراکنده و کانالیزه و غیر حرفه‌‌ای نیست (مصاحبه با سینمانگار 8 اسفند 91 - نشست بحران در سینما 27 آذر 91)

لیکن این نقل قول‌ها درباره آرگو برای آنهایی آورده شد که گوششان تنها شنوای صحبت همفکرانشان است و ‌الا درباره ضعف فنی این فیلم نکات فراوانی وجود دارد. نکته قابل توجه در رابطه با داستان این فیلم و تطابق آن با تاریخ این است که از میان تمام کارمندان سفارت آمریکا تنها 6 تن از آنان از ایران می‌گریزند و باقی ماجرا موجب رسوایی تاریخی دولت آمریکا می‌شود اما سینمای آمریکا به فراری دادن همان 6 نفر بسنده می‌کند و هیچ کجا هیچ سخنی از ماجرای باقی کارمندان سفارت و عملیات شکست خورده طبس و... به میان نمی‌آید. طبق معمول مهم نیست چه اتفاقات نا‌خوشایند و بدنام کننده‌‌ای رخ می‌دهد. مهم این است که چه چیز را در چه حالتی می‌توان نمایش داد که غرور یانکی‌ها و برتری تمدن آمریکایی را حفظ کند. شکست هیمنه ابرقدرت دهه 80 که سفارتش اشغال شده بود و هیچ کار دیگری برای آزاد کردن شهروندانش از او بر نیامد مهم نیست بلکه مهم فراری دادن تعداد معدودی است که آن هم عملا توسط سفارت کانادا انجام شده بود!

محتوای فیلم دقیقا همان چیزی است که از هالیوود بر می‌آید: تصویری غیر واقعی و کلیشه‌‌ای از ایرانیان که شاخص‌های آن خرافات، اعدام، روحانیت و خفقان ‌است، خفقانی که ایرانیان را ناگزیر از پناهندگی به عراق می‌کند. نیروهای سپاه در هیات فیدل کاسترویی به نمایش درمی‌آیند که دشمن دیرینه آمریکا و بازمانده جنگ سرد و کمونیسم است. برای آمریکا، ایرانی، عرب مسلمان، مردم کوبا و کره‌شمالی یکی هستند و وجه اشتراک ایشان دشمنی با آمریکایی است که خود را کدخدای دهکده جهانی معرفی می‌کند و سعی در تعمیم دشمنان خود به جهانیان دارد. این فیلم طبیعت هالیوود بود و هیچ نکته جدیدی در آن وجود نداشت. اساس کار دشمن، دشمنی است و این شامل تمام عرصه‌ها و صد البته سینما نیز می‌شود.

آرگو را می‌توان از 2 جنبه بررسی کرد: جنبه اول معرفی فیلم توسط میشل اوباما و سخنان وی طی مراسم است که برای اولین بار و به‌صورت غیر‌حرفه‌‌ای در تاریخ این جشنواره رخ داد و شاهد دیگری برای اثبات سیاسی بودن مراسم اسکار گردید. میشل اوباما طی معرفی آرگو از جامعه هالیوود به خاطر آثار «مهم و حیاتی‌اش» تقدیر کرد و سخنگوی وی آن را «الهام بخش جوانان آمریکایی» نامید. آرگو یک فیلم فاخر سینمایی نبود لیکن «حیاتی، مهم و الهام‌بخش بود» و برای همین ‌باید بهترین فیلم سال 2013 باشد چرا که نمونه بارزی برای پروژه ایران‌هراسی بود در زمانی که تمدن غرب رو به افول گذاشته و دولت‌های وابسته خاورمیانه یا از بین رفته‌اند یا نفس‌های آخرشان را می‌کشند و ایران پرچمدار اسلام مبارزه با استکبار است.

دوره‌‌ای که تمدن سکولار و در بسیاری از موارد، آتئیست مغرب زمین خود را برای رویارویی نهایی با تمدن اسلامی آماده می‌کند و همزمان آمریکا در باتلاق خاورمیانه دست و پا می‌زند. نکته جالب توجه در این باره رد مدعای حرفه‌‌ای بودن جوایزی است که سال گذشته توسط همین آکادمی به جدایی نادر از سیمین داده شد و فیلم اصغر فرهادی را به‌خاطر بهترین خودزنی سال به‌عنوان بهترین فیلم برگزید.

امید است که مدعیان این ادعا در یک تحلیل ساده ریاضی به این نتیجه رسیده باشند که جدایی نادر از سیمین اگرچه به لحاظ فنی در سینمای اعرج داخلی استاندارد‌های فنی خوبی داشت؛ به لحاظ مفهومی تفاوتی با آرگو ندارد و سال گذشته نیز به‌دلایل مشابهی جایزه اسکار به جدایی نادر از سیمین تعلق گرفت چرا که در این جشنواره رای‌دهندگان، برگزارکنندگان و جایزه همه همان‌هایی است که سال قبل بوده و برنده شدن هر 2 فیلم که از قضا مفهوم و مکان مشابهی دارند (فرار از ایران) گویای آن است که هر دو برنده سیاسی‌ترین جایزه سینمایی سال شده‌اند.

جنبه دیگری که با بررسی آرگو نتیجه می‌شود تاکید بر لزوم استفاده از کالای داخلی است و شاید هیچ زبان دیگری نمی‌توانست اینقدر واضح وجه متفاوتی از استفاده از محصولات خارجی را نمایش بدهد. صحنه اولی که قهرمان فیلم وارد ایران می‌شود عده‌‌ای را در حال شعار دادن و تعداد دیگری را در حال خوردن مرغ کنتاکی در رستوران می‌بیند. صحنه آخر فیلم نیز پلیس ایران سوار بر کادیلاک آمریکایی هواپیما را تعقیب می‌کند و صد البته ناکام می‌ماند. چرا که قرار نیست از ایرانی‌ها در این فیلم صحنه خوبی نشان داده شود یا پیروز بشوند. قرار نیست مردم خوبی باشند که بتوانند انرژی هسته‌‌ای داشته باشند. باید وحشی و بدوی باشند و قرار است تحقیر بشوند.

مکدونالد و کی‌اف‌سی نماد‌های زندگی آمریکایی هستند و مردم ایران به‌رغم دشمنی با آمریکا شیفته فیلم‌های سینمایی آمریکایی می‌شوند (سکانس آخر) و دوست دارند مثل آمریکایی‌ها زندگی کنند، نکته‌‌ای که از نمایش و تبلیغ آن در فیلم نهایت بهره‌برداری صورت گرفته و به مستمسک دیگری برای تحقیر ایرانیان در آرگو تبدیل شده است. مساله دیگری که در کنار وجود توجیهات غیرقابل انکار اقتصادی و دینی برای استفاده از محصولات داخلی و تحریم کالا‌های مشابه خارجی، موید لزوم توجه هر چه بیشتر در سبک زندگی هر یک از ما است و هم ما و هم دشمنان ما از اهمیت آن به خوبی آگاهند و از آن استفاده می‌کنند.

آفرینش:لغو روادید با 60 کشور دنیا یا سخت تر شدن روادید؟

«لغو روادید با 60 کشور دنیا یا سخت تر شدن روادید؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛ برای گرفتن روادید دانشجویی انگلستان باید به اردن سفر کنی و برای گرفتن روادید کشور نه چندان مطرح اتیوپی ایرانیان باید به کشور دچار بحران و ناامن یمن سفر کنند. در همین راستا نیز سفارت خانه ها و کشورهای دیگری نیز این نوع چالشها و مقررات سخت تر را برای ورود ایرانیان اجرا کرده اند و حتی برخی از کشورها برای ورود ایرانیان سخت ترین موانع از جمله دارای املاک، دعوتنامه ای دقیق و سخت گیرانه را مد نظر قرار می دهند. یعنی اگر شهروند ایرانی به هر دلیل تجاری، پزشکی، تحصیلی، گردشی و... به دنبال گذر به این کشور باشد باید از هفت خوان رستم عبور کرده و دست آخر هم با نوعی نگاه نه چندان مثبت روبر باشد. چه کشورهایی که برای ورود ایرانیان حتی برای کنفرانسهای علمی هم مانع ایجاد می کنند.

در مقابل این امراگر به اهمیت برداشتن روادید در جهان امروزه نگاه کنیم باید گفت روز به روز کشورهای بسیاری در حال برداشتن روادید بوده و عملا گذر به کشورهای یگدیگر به آسانی انجام می پذیرد.

یعنی چندین دهه است که لغو روادید از جمله گام‌هایی است که کشور های گوناگون با توجه به منافع سرشار اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و گردشگری چنین سیاستی را اعمال کنند. یعنی بنا به توان و پتانسیل سیاسی اقتصادی و دیپلماتیک کشورها جدا از کم شدن فاصله‌های گذشته ، نرم شدن مرزهای سخت پیشین ، گذر آسان شهروندان در خاک کشورهای یکدیگر چنین رفت و آمدهایی که از یک سو منجر به آشنایی و شناخت ملت‌های همسایه و جهانی می‌شود. ازسویی نیز می‌تواند ایجاد ارتباط دو سویه دولت‌ها را هموارتر سازد و تاثیرات متعدد اقتصادی سیاسی و فرهنگی نیز داشته باشد. چنانچه میتواند هم به ارتباطات بیشتر اقتصادی کمک کرده و با تشویق گردشگری میان کشور ها به افزایش تعداد گردشگران دو کشور کمک کند.

اگر نگاهی به وضعیت کشومان در یک سال گذشته در این حوزه داشته باشیم باید گفت هر چند قبلا خبرهای امیدوار کننده از احتمال لغو روادید با 60 کشور دنیا از سوی برخی مقامات کشور اعلام شد اما هنوز تا تحقق این وعده فاصله بسیاری مانده است. در این حال آنچه میتواند مایه تامل گسترده باشد ناتوانی کشور ما در لغو روادید گسترده با بسیاری از کشورهای مهم، قدرتمند و دارای ارزش گوناگون اقتصادی، سیاسی، تحصیلی، فرهنگی، گردشگری و... است. یعنی هر چند اکنون کشور ما با برخی از کشورها در قاره های گوناگون توانسته اند سیاست لغو رواید را پیگیری کنند اما رویکرد لغو روادید با بسیاری از کشورهای همسایه و همچنین مقصد های تجاری، گردشگری ، اقتصادی، مذهبی و....موفقیت چندانی نداشته است. چنانچه در سال 2012 هم ایران در رده نامناسبی از لغو روادید در جهان بوده و حتی میتوان گفت برخی کشورها رویکرد های سخت گیرانه تری در مورد ورود شهروندان ایرانی به اجرا گذارده اند.

آنچه مشخص است لغو روادید نشانه توانایی سیاست خارجی کشور و توان دیپلماسی عمومی و قدرت یک کشور در عرصه بین المللی است و به هر میزان که کشوری موفق به لغو رواید دو طرفه و یا حتی یک طرفه گردد به پرستیژ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و دیپلماتیک خود می افزاید.

قانون: ابلاغ آیین نامه نظارت بر بازداشتگاه‌ها اقدامی انقلابی بود

«ابلاغ آیین نامه نظارت بر بازداشتگاه‌ها اقدامی انقلابی بود»عنوان یادداشت روزنامه  قانون به قلم علی اصغرشفیع‌خورشیدی است که در آن می‌خوانید؛هفته گذشته رئیس قوه قضاییه طی دستوالعملی آیین‌نامه نظارت بر بازداشتگاه های نیروی انتظامی (ضابطان) را صادر کرد. یکی از دغدغه‌های جدی اینجانب در دوران تصدی دادسراهای عمومی و انقلاب در کرج موضوع بازداشت‌های پلیس و دیگر ضابطان بوده است که بارها مورد بازرسی قرار گرفته اما از سوی یعضی از فرماندهان به این موضوع اعتراض می‌شد. اگرچه هرگز تسلیم اعتراض غیر قانونی نشدیم بلکه با قوت قانونی قضات محترم به وظیفه خود عمل کرده ایم. حتی شاهد بوده‌ایم بعضی از فرمانده‌های حوزه مربوطه علیه مدیریت دادسرا به مقامات عالی قضایی اعلام شکایت می‌کردند که متاسفانه در بعضی مواقع مدیران استانی با ساده‌انگاری قبول می‌کردند.

هرچند حدود اختیارات مقام قضایی بر اساس قوانین آیین دادرسی کیفری و قانون حفظ حقوق شهروندی و مجازات اسلامی و بعدا آیین نامه اجرایی نحوه اداره بازداشت‌های امنیتی مورخ 30 آبان 85 و آیین نامه اجرایی بازداشتگاه موقت در تاریخ 30 آبان 85 و آیین نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور مورخ 20 آذر 84 وجود داشت لیکن قانع کننده نبود و نیست که می‌توان گفت رئیس قوه قضاییه در آیین نامه های مذکور نقص، ابهام و اجمال و سکوت رااحساس کرده است.

می‌توان گفت آیین نامه 7 اسفند 91 ریاست قوه قضاییه از جهاتی انقلابی، آرمانی و در دفاع از حقوق شهروندی و کرامت انسانی بود که ایجاد حق قانونی برای متهمان تحت بازداشت کرده و ایجاد تکلیف قانونی برای دادستان‌ها و روسای دادگستری ها در راستای قوانین جزایی مصوب است. مشروط به این‌که مقطعی نباشد و هدفمند و ضابطه‌مند و در دراز مدت عملی شود.

حتی در بعضی مواقع تعدادی از قضات مدت‌ها متهم را در بازداشتگاه پلیس نگهداری می‌کنند حتی یک نوبت از او تحقیق به عمل نمی‌آید، می‌توان گفت این رفتار بعضی از قضات بیم سوءاستفاده از تعدادی از ضابطان خواهد بود. هرچند هدف از احیای دادسراهای عمومی و انقلاب کشف جرم، تعقیب، تحقیق و بازجویی از وظایف خاص قضات دادسرا و در بعضی مواقع قضات دادگاه عمومی، جزایی و کیفری استان است.باتصویب این آیین نامه تا حدودی قضات دادسرا ملزم به نظارت بر تحقیق و بازجویی می‌شوند.

همچنین این آیین نامه بر نظارت دادستان شهرستان و دیگر مقامات قضایی تاکید دارد و مقاومت بعضی از ضابطان را که علاقه‌مند هستند برای خود اختیاراتی را پیش بینی کنند تا حدودی کاهش داده است که امیدواریم این آیین نامه به طرقی در قانون آیین دارسی کیفری و یا دیگر قوانین جزایی پیش بینی شود و قضات در امر کیفری مقطعی فکر نکنند و در مدت طولانی عملی و اجرایی شود. امیدواریم قضات و ضابطان با رعایت اصول قانون اساسی و حفظ حقوق شهرونی منطبق با موازین اسلامی عمل کرده و عمل ‌کنند وآن دسته از کسانی که فکر اجرای خلاف قانون را دارند از عمل خلاف خودداری کنند.

مردم سالاری:توسعه‌ای بزرگ به نام مخالف غیر برانداز

«توسعه‌ای بزرگ به نام مخالف غیر برانداز» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهری‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛ جان ماکسول جمله‌ای دارد خواندنی، او می‌گوید: تفاوت بین افراد عادی و افراد موفق در نگرش آنها نسبت به شکست است.

نتایجی که از اعمالمان می‌گیریم، می‌تواند مطلوب باشد که آن را«موفقیت» می‌نامیم و می‌تواند نامطلوب باشد که از آن«درس» می‌گیریم. همین درس‌ها به ما می‌آموزند که چگونه به موفقیت برسیم پس در حرکت، شکست نیست.

می‌گویند فقط دو دسته‌اند که هیچگاه شکست نمی‌خورند و هیچگاه نیز به موفقیت نمی‌رسند، دسته اول مردگانند و دسته دوم کسانی‌اند که دست به هیچ کاری نمی‌زنند!

اصلاح‌طلبان در شرایط حساس کنونی چه باید بکنند؟ شرایطی که تنها 4 ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مانده است و با محدودیت‌هایی که دارند، این زمان آنقدر اندک است که اگر با سرعت و بدون وقفه حرکت کنند، تنها می‌توانند بخشی از جامعه که به روزنامه‌ها و اینترنت دسترسی دارند را از سیاست‌ها و برنامه‌ها و شرایط خود آگاه کنند. به امید آنکه نظریه دو مرحله‌ای ارتباط لازارسفلد به فریادشان رسد و از طریق رهبران فکری روزنامه‌خوان و اینترنت‌دان، پیامشان را به پذیرندگان نخستین برسانند. بنابراین فرصتی برای از دست دادن ندارند. دست به هیچ کاری نزدن، ممکن است فرار از شکست را به ارمغان آورد، ولی قطعا موفقیتی در پی نخواهد داشت.

تلاش برای ماندن در فضای رسانه‌ای توسط چند رسانه اصلاح‌طلب نوشتاری و مجازی، موفقیت بزرگی را برای اصلاح‌طلبان رقم زده است که مهمترین آنها، رساندن جامعه و حاکمیت به نقطه‌ای که دیگر«مخالف» سیاست‌ها، عملکردها و برنامه‌ها را«برانداز» نداند و این توسعه‌ای بزرگ است. گرچه نتوانسته اصلاح‌طلبان را در حاکمیت جای دهد.اما به موفقیتی دست یافته‌اند که در مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس‌جمهور، خبرنگاری می‌تواند از رئیس‌جمهور چکیده انتقادات اصولی اصلاح‌طلبان با دولت‌های نهم و دهم را شجاعانه بپرسد: آقای رئیس‌جمهور، بحثی که خدمت شما دارم ناظر به مباحث اقتصادی و البته انتقادی است، مباحثی است که دغدغه ذهن مردم است.در ابتدای دولت فرمودید، پول نفت را سر سفره مردم می‌آورید، در حالی‌که امروز شاهد این هستیم که ارزش پول و دارایی مردم به یک‌سوم کاهش پیدا کرده است. وعده دادید 3 میلیون شغل ایجاد می‌کنید، اما امروز نمایندگان در مجلس شاهد مراجعات مکرر مردم هستند که بیشترین دغدغه‌شان افزایش بیکاری و تعطیلی کارخانجات است.

شما در ماجرای هدفمندی یارانه‌ها، مدعی شدید که با اجرای این طرح می‌خواهید پول در جیب مردم بگذارید، اما نظرسنجی‌ای که از طریق تلویزیون هم پخش شد، نشان داد که بیش از 80 درصد مردم می‌گویند پول یارانه‌ها را نمی‌خواهند و خواستار بازگشت قیمت‌ها به گذشته هستند.

این در حالی است که دیوان محاسبات نیز در گزارشی تاکید کرده است که نیمی از پولی که به عنوان یارانه نقدی به مردم پرداخت شده است، از منابع غیرقانونی بوده است با این حال اصرار دارید مرحله دوم را هم اجرا کنید و تصمیم داشتید در یک قلم بنزین را به 2500 تومان برسانید که البته مجلس جلوی آن را گرفت.مهمترین شعاری که شما دادید مبارزه با مفاسد اقتصادی بود و گفتید که می‌خواهید با فساد اکبر مبارزه کنید، حال آنکه بزرگترین پرونده فساد اقتصادی یعنی همان اختلاس سه هزاز میلیارد تومانی در دوران شما اتفاق افتاد. قوه قضاییه را تهدید کردید که کابینه و اطرافیان شما، خط قرمز هستند و حتی اجازه رسیدگی به اتهامات آنها را نمی‌دهید. گفتید پاک‌ترین دولت بعد از انقلاب هستید در حالی که بودجه که از مهمترین اسناد انضباطی مالی کشور است با بالاترین تاخیر در طول تاریخ انقلاب هنوز به مجلس ارائه نشده است.در مورد تحریم‌ها به درستی گفتید که کاغذ پاره هستند، اما امروز همه مشکلات اقتصادی را گردن تحریم‌ها می‌اندازید.همه این وعده‌ها و عملکردها در شرایطی است که امروز رفتارها و گفتارهایی دارید که وحدت شکن است رفتارهایی که آخرین آنها از سوی رهبر انقلاب غیراخلاقی و غیرقانونی و غیرشرعی اعلام شده مردم معتقدند که در این وضعیت این نوع رفتارها یک نوع طفره رفتن از پاسخ به مشکلات و مسائلی است که مردم با آن درگیر هستند.مردم می‌گویند مشکل‌ ما الان معیشت و گرانی است، اما از طرفی می‌بینند شما مراسمات چند میلیاردی همچون جشن اخیر را در بندرعباس برگزار می‌کنید.

با مراجعه اجمالی به رسانه‌های اصلاح‌طلب از سال 84 تاکنون به سادگی به این نتیجه می‌رسید که گفتمان انتقادی که در دولت نهم بر اندازانه تلقی می‌شد، به یک گفتمان عمومی مشترک بین اصلاح‌طلبان و بخش عظیمی از اصولگرایان تبدیل شد، آیا این موفقیت نیست؟ توسعه‌ای بزرگ که مخالف غیر برانداز را تعریف کرد و هویت داد و پذیرفته شد. ممکن است گفته شود، اگر اصلاح‌طلبان نبودند، در شکاف ایجاد شده در اصولگرایان، این نتیجه حاصل می‌شد! نگارنده اصلا چنین اعتقادی ندارد، یک گفتمان باید مراحل جنینی، تولد، هویت‌یابی و تکامل خود را طی کند، اگر طرح گفتمان انتقادی توسط اصلاح‌طلبان و رسانه‌های تداوم یافته آنان نبود، این موفقیت یا حاصل نمی‌شد و یا بسیار کمرنگ و بی‌تاثیر خود را می‌نمایاند.

به واسطه حضور اصلاح‌طلبان در ریشه و بدنه گفتمان انتقادی و تعریف خود به عنوان مخالف غیر برانداز پاره‌ای از سیاست‌ها و عملکردها، امروز به عنوان گروه‌های مرجع در عمق نهادهای اجتماعی و توده‌های مردم مطرح هستند.

وقتی در صحنه حضور داریم، می‌توانیم در مناظره‌ها تبیین مواضع کنیم و جامعه را مطلع کنیم که اصلاح‌طلبی‌با شاخصه خط امام(ره) قانون اساسی، منافع ملی، ارزش‌های دینی و مطالبات مردم تعریف می‌شود و رقیب را که می‌خواهد اصلاح‌طلبان را برانداز معرفی کند خلع سلاح می‌کنیم. آیا این موفقیت نیست؟

سخنم را در این معنا خلاصه می‌کنم که حضور اصلاح‌طلبان در صحنه و رقابت‌های سیاسی برای تصرف نهادهای رقابتی نه تنها خوب، بلکه یک ضرورت است و نتایجی که از حضور در سال‌های اخیر حاصل شده است، موفقیت است و هر نتیجه‌ای که حاصل شود مغتنم است و شکستی در کار نیست.

از جمله نتایج حضور رسانه‌ای اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر، پذیرش و جا افتادن مخالف غیربرانداز است که در فرهنگ توسعه، گامی بزرگ در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. به همه آنها که صحنه را خالی نمی‌گذارند و نگذاشته‌اند دست مریزاد می‌گوییم و به آنها که تردید دارند هشدار می‌دهیم که پاسخی برای آیندگان نخواهند داشت، گامی به جلو بردارند. سال‌ها قبل شبی در محفل عرفانی استاد بزرگ اخلاق و معرفت میرزای دولابی توفیق حضور داشتم، جمعیت کثیری آمده بودند و جمعی جا برای نشستن نداشتند، یکی از حضار اعلام کرد که با نام ولی عصر(عج) همه قیام کنیم و هرکس، هرجا که هست، گامی به جلو نهد، میرزای بزرگ بعد از جابه‌جا شدن افراد چنین آغاز سخن کرد:

تمام مطلب همین است که این آقا فرمودند، قیام کنیم و گامی به جلو برداریم. باوام گرفتن از آن بزرگ که خدایش رحمت کند و بر درجاتش بیفزاید، به اصلاح‌طلبان هرجا که هستند و در هر نقطه که قرار دارند می‌گویم، قیام کنید و گامی به جلو بردارید، حتما به موفقیت‌هایی دست خواهید یافت.

شرق:پرسش کلیدی

«پرسش کلیدی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمید میرزاده است که در آن می‌خوانید؛در منابع اسلامی به موازات تاکید بر اصل تحقق عدالت اجتماعی و نقش آن در حیات سالم، بر بهره‌گیری صحیح از اموال جامعه به عنوان وسیله‌ای برای توسعه پایدار تاکید شده و حرکت‌های نسنجیده و ناسالم اقتصادی باطل و مردود شمرده شده است.

مرحوم علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، در تفسیر آیه پنجم از سوره نساء عامل تداوم و قوام حیات یک جامعه را امکانات مالی دانسته و ایشان معتقد هستند که حیات بدون مال هیچ قوام و استحکامی ندارد. از بحث‌های مربوط به قوامیت مال به‌خوبی آشکار می‌شود که اسلام براهمیت تاثیر اقتصاد جامعه و مصرف درست و بهینه منابع، به‌عنوان یکی از عوامل اصلی رشد تاکید داشته و حتی آن را مایه اقتدار و صلابت جامعه می‌داند.
اخیرا آمار و ارقام زیر را خود مسوولان یا سازمان‌های ذی‌ربط اعلام کرده‌اند:

بانک مرکزی: نرخ تورم تا آخر سال‌جاری به 5/31 در‌صد می‌رسد.
مرکز پژوهش‌های مجلس: بدهی 200 هزار میلیارد تومانی دولت به نظام بانکی و بخش خصوصی باری سنگین بر دوش دولت بعدی گذاشته است.

بانک مرکزی: «میزان نقدینگی تا اسفند 91 بالغ بر 438‌هزار‌میلیارد تومان شده است.» (یعنی 25‌درصد رشد نسبت به اسفند 1390)

مرکز آمار ایران: 4/12 درصد جمعیت فعال کشور یعنی بالغ بر 3‌میلیون‌نفر بیکارند.
مرکز آمار ایران: امروزه بیش از 10‌میلیون‌نفر در زیر خط فقر به‌سر می‌برند.

برنامه چهارم توسعه کشور و قانون بودجه سنواتی: «نسبت بودجه عمرانی به بودجه جاری کشور از 30 درصد در سال 1382 به کمتر از 5/14 درصد در سال 1390رسیده است.» پیش‌بینی می‌شود بودجه عمرانی یعنی بودجه توسعه زیر بنا‌های کشور در سال 1391 از این رقم هم کمتر شود. از بررسی آمارهای منتشره توسط بانک مرکزی و مرکز آمار ایران معلوم می‌شود که طی سال‌های برنامه چهارم توسعه (1388- 1384)، متوسط نرخ رشد اقتصادی کشور به حدود 4درصد یعنی نصف نرخ پیش‌بینی شده در برنامه چهارم (8 درصد) رسیده است. اخیرا کارشناسان اقتصادی برآورد کرده‌اند که این نرخ برای سال‌های 90 و 91 به مراتب کمتر از متوسط نرخ سال‌های مذکور خواهد بود.

با توجه به مراتب پیش گفته و شرایط اقتصادی که توسط مردم احساس می‌شود و نیز کاهش ارزش پول ملی و تبعات نامطلوب اجتماعی و فرهنگی ناشی از نارسایی‌های مذکور، اکنون این پرسش‌ها روبه‌روی مسوولان برنامه‌ریزی و اقتصادی دولت‌های نهم و دهم قرار دارد، قاعدتا شما باید امانتدار و نگهبان اقتصاد کشور باشید. بنابراین به‌نظر شما آیا منابع عظیم ارزی سال‌های اخیر- اموالی که باید مایه قوام و تداوم حیات جامعه باشد- به صورت بجا و بهینه و در جهت رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور هزینه شده است؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است پس آمار مذکور را چگونه توجیه می‌کنید؟

ابتکار:آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!

«آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران در ایران!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛امرور منحنی محبوبیت سیاستمداران، بخصوص رؤسای جمهور در ایران، نشان می‌دهد که آغاز و فرجام محبوبیتشان متفاوت و یکسان نبوده است.در بررسی تاریخ جمهوری اسلامی بخوبی پیداست که رؤسای جمهور هر کدام،مسیری متفاوت را طی کردند. این تفاوت باعث شد که سیاست ورزی آنان همراه یک سؤال کلیدی باشد و آن پرسش از فرجام کارشان می‌باشد.

در این میان احمدی نژاد شاید اولین رئیس جمهوری بود که این سؤال از نخستین روزهای ریاستش مطرح بود و تا اکنون نیز او را همراهی می‌کند.آغازسیاست ورزی آنان طوفانی،موج وار و با استقبال خیره کننده همراه بود. بسیاری از خوانندگان محترم،اتفاقات سالهای 68 تا 74 را به یاد دارند. آن دوران که مصادف با پایان جنگ هشت ساله بود، مردم فرصت هوای تازه پیدا کرده بودند ساختن کشور و جبران خرابی‌ها مطالبه همگان بود. در آن شرایط نگاه‌ها و امید‌ها به سیاستمدار شماره یک آن زمان یعنی هاشمی رفسنجانی معطوف شد.

با استقبال مردم، هاشمی کسوت رئیس جمهور پوشید. گفتمان خود را سازندگی قرار داد و اندک زمانی آمارهایش درخصوص احداث سد،بزرگراه و نیروگاه و.... به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شد.گزارشهایش از روند وضعیت کشور، موجی از امید و نشاط را در جامعه ایجاد می‌کرد.روزها به سرعت می‌گذشت و محبوبیت هاشمی همچون شاخص‌های سازندگی سیر صعودی طی می‌کرد. هر کجا قدم می‌گذاشت با هلهله و سلام و صلوات مردم مشتاق و با قربانی کردن گاو وگوسفند و شتر روبرو می‌شد. به سرعت از عنوان” سردار جنگ” و” سیاست ورز عصر”به”سردار سازندگی” تغییر لقب داد.

دردوره دوم ریاست جمهوری اش نام امیر کبیر بر او نهادند. موج استقبال و تعریف و تمجید‌ها آنچنان بود که کسی یارای نقد عملکرد اش را نداشت و واقعیت‌ها در زیر خروار تعریف‌ها مدفون ماند.درست دوسال مانده به پایان دوره ریاست جمهوری اش بود که در زیرپوست آن همه تعریف و تمجید،اتقاق دیگری در حال رخ نمایی بود. عده ای از سیاسیون به بهانه نبود آزادی‌های سیاسی و مدنی در حال گفتمان سازی برای ناکامی‌ها و کاستی‌های دوران سازندگی بودند.

این فعالیت اگر چه زیر زمینی بود ولی به سرعت فراگیرشد و با شمارش معکوس پایان دوران ریاست جمهوری هاشمی، اوج گرفت.
کار به آنجا رسید آنانکه با شعار”مخالف هاشمی،دشمن پبغمبر است”،مانع هر نوع انتقادبودند و بانی فضای خفقان آن روزها شدند،حال موضع عوض کرده و این بارهاشمی را” دایی جان ناپلئون” تمام رخدادهای کشور شمردند و به او لقب” عالیجناب سرخپوش”دادندتمام خدماتش را به انکار گرفتند.با این شرایط بود که هاشمی با آن همه محبوبیت، نتوانست مجوز ورود به مجلس ششم را بدست آورد.

ورود سید محمد خاتمی به ساحت سیاست رسمی در خرداد 76 با چنان استقبالی روبرو شد که حیله رقیبانش را خنثی و درتصور خود و یارانش هم نمی‌گنجید. استقبال آنچنان بود که برخی از یارانش و افراطیون دچار توهم شدند و هر روز با طرح مباحث نامربوط او را وارد حاشیه‌ها کردند و بر طبل انتظارات مردم کوبیدند با فاصله گیری خاتمی از انتظارات شکل گرفته،زمینه شعار عده ای از یارانش در عبور از خاتمی فراهم آمد.وضع به گونه ای شد که در سال آخر ریاست جمهوری،خاتمی با حضور در دانشگاه تهران با موج اعتراضات دانشجویی روبرو شد. دامنه این اعتراضات به مردم کوچه و بازار نیز سرایت کرد و رقیبانش نهایت بهره را بردند.

سال 84 فرار رسید و محمود احمدی نژاد نامزد شناخته،با شعارهای مردم پسند و با شمایل متفاوت سر بر آورد و به شکل شگفت آوری مورد استقبال قرار گرفت. پیروزی اش سرآغاز جدیدی در نظام جمهوری اسلامی قلمداد شد.ساختارهای بسیاری را به هم ریخت و منش متفاوتی را به نمایش گذاشت.انگشت بر اسراربسیاری گذاشت،سفرهای استانی را باب کرد،برخورد با مفاسد اقتصادی ورد زبانش و تکیه کلامش شد.رویکرد تهاجمی را در سیاست خارجی انتخاب نمود،محبوبیتش روز افزون بود.

دامنه این محبوبیت از مرزها گذشت کاپشنش مد روز شد،ادبیاتش تاثیر شگرفی بر ادبیات عمومی گذاشت شعاع محبوبیتش تبعات شیوه‌های نامرسوم مدیریتش را تحت الشعاع قرار داد.مجالس اصولگرای هفتم و هشتم قدرت مهارش را نداشت. بزرگان اصولگرا او را هدیه الهی برشمردند و به او لقب شعیب بن صالح دادند.اما در نیمه دوم دوره ریاستش،ورق برگشت از آن به بعد، دست به هر اقدامی زد،مورد سوءظن است و یارانش لقب جریان انحرافی گرفتند وتبری جستن از دولتش به مسابقه دیدنی تبدیل شده است.

انتظار برای پایان دولتش به اصلی ترین درخواست بخش مهمی از اصولگرایان بدل گشته است حالا هر کس به ظن خود فرجام دولتش را تفسیر و پیشگویی می‌کند. هوادارانش با آروزی پیروزی اسفندیار رحیم مشایی در خرداد 92، همچنان معتقد به تداوم منش احمدی نژادیسم بر سرنوشت کشورند. گروهی هم فرجامی همچون خاتمی(گوشه نشینی) را برایش متصورند.

جماعتی نیز فرجامی تیره و تار برایش تصویر می‌کنند.حال سؤال مهم تر آن است که آیا تفاوت آغاز و فرجام محبوبیت سیاستمداران به کارکرد آنها بر می‌گردد.به عبارتی آیا تغییر سیاستمداران علت این تفاوت هاست یا جنس مهمان نوازی ما ایرانی‌ها این گونه است یعنی این ما مردم هستیم که خوب استقبال می‌کنیم و بد،بدرقه می‌نمائیم و فرهنگ سیاسی ما چنین است؟یا وعده‌ها وانتظارات اولیه که سیاستمدران برای رأی آوری می‌سازند در پایان بلای جانشان می‌شود ؟

آرمان:ورود اقتصاددانان به ریاست‌جمهوری

«ورود اقتصاددانان به ریاست‌جمهوری»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدرضا اعتمادیان است که در آن می خوانید؛هرچه به انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک می‌شویم، هر روز نام جدیدی به عنوان کاندیدا مطرح می‌شود؛ نام‌هایی که تا به امروز چهار نفرشان سابقه فعالیت اقتصادی دارند. خوشبختانه همه آنها، افرادی توانا هستند که این یک نقطه مثبت تلقی می‌شود اما در نهایت، درباره کاندیدا شدن اقتصادی‌ها در انتخابات باید گفت کاندیدا شدن این قشر در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم صرفا امر اقتصادی نیست بلکه می‌توان آن را از جنبه سیاسی هم مورد بررسی قرار داد. مطمئنا حضور اقتصادیون در راس کار تبعات منفی به دنبال نخواهد داشت. البته برخی از این افراد را به طور کامل نمی‌توان اقتصادی دانست چرا که برخی از آنها، مدیران خوبی هستند.

مدیری که بخواهد در منصبی فعالیت کند، در کنار او، برخی افراد مانند حقوقدانان، اقتصاددانان و سیاستمداران قرار می‌گیرند تا بتواند امور را به طور جامع مدیریت کند. در این دوره، رقابت بسیار جدی است به طوری که تا امروز می‌توان نام 20 نامزد قوی را آورد که برای کاندیدا شدن در انتخابات اعلام آمادگی کرده‌اند که این امر، ناشی از احساس شور و شوق بیشتر مردم در مقایسه با دوره‌های قبلی است که باعث شده افرادی که در خود توانایی می‌بینند، این تکلیف را احساس کنند تا خودشان را در معرض قضاوت مردم قرار دهند.

رئیس‌جمهور نباید شخصاً در همه موضوعات دخالت کند بلکه باید مدیر خوبی باشد که بتواند نیروها را به خدمت بگیرد. رئیس‌جمهور اگر یک سر و گردن از دیگران بالاتر نباشد، با مشکل مواجه خواهد شد لذا باید به اندازه‌ای شخصیت داشته باشد که افراد افتخار کنند که بگویند من وزیر فلان فرد هستم. ملت ما باید دنبال این باشد که کدام کاندیدا، اصلح‌تر و شخصیت بالاتری دارد. مساله دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، عملکرد دولت‌های نهم و دهم است.

محمود احمدی‌نژاد اقدامات مثبتی در پرونده کاری خود دارد که برخی از آنها، واقعا ریشه‌دار بوده است؛ یکی از این امور، طرح هدفمندی یارانه‌هاست که یک فعالیت زیر ساختی بود. روسای‌جمهور قبلی هم درصدد اجرای این طرح بودند که به هر دلیلی، انجام نشد. بارها به دولت گفته شد که کار اجرایی نکند و خودش دنبال تولید نرود تا میدان برای مردم باز شود. اکنون دیده می‌شود که اگر قرار است کارخانه افتتاح شود، دولتی است یا به طریقی به دولت وابسته است. اگر میدانی ایجاد شود که مردم امیدوارانه وارد کار شوند و دولت هم از آنها حمایت کند، اقتصاد پیشرفت می‌کند.

حمایت کامل از بخش خصوصی، موضوعی است که در دولت نهم و دهم کمتر دیده شد. اکنون یکی از مشکلاتی که بیشتر جامعه با آن مواجه است و از آن ابراز گلایه می‌کند، بحث گرانی است که به دلیل دولتی کردن تمام امور اقتصادی است. اگر همین مساله کوچک مثل گرانفروشی را به صنف مربوطه ارائه کنند، ظرف مدت کوتاهی مساله گرانفروشی حل می‌شود. لازم به ذکر است همه امور با تعزیرات حل نمی‌شود، بلکه باید جریان اداره به خبرگان هر صنفی واگذار شود.

بهار: چرا اوباما می‌خواهد مذاکره کند؟

«چرا اوباما می‌خواهد مذاکره کند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار است که درآن می‌خوانید؛شاید بتوان تاکید کرد که در هیچ دوره‌ای مانند امروز مقامات دولت آمریکا به‌ویژه اوباما در اظهارات اخیرش به نقل از جان کری، وزیر امورخارجه، بر گفت‌وگو و مذاکره مستقیم و دوجانبه با ایران اصرار نداشته‌اند. این پیام به روش‌های مختلف و گاه با کنایه و امروزه به صراحت و شفافیت بیان شده است.

به‌ویژه پس از پیروزی اومابا در دوره دوم و انتخاب جان کری و هیگل به عنوان وزرای خارجه و دفاع این صراحت، لحنی صریح‌تر به‌خود گرفته است. قطعا در این فرآیند که از موضع سرسختانه «مهار ایران» به «مذاکره با ایران» تغییر یافته است، عوامل متعددی نقش داشته‌اند و نباید این چرخش یا تغییر را «تک‌عاملی» تلقی کرد. ایستادگی ایران بر سر حق داشتن توان هسته‌ای بی‌تاثیر نبوده است.

 اما نباید از یاد برد که سیاست‌های آمریکا هم «تک‌محوری» نیستند. در زمانی بحث مذاکره جدی و مکرر شده که از شدت و حجم تحریم‌ها علیه تعاملات اقتصادی، مالی و فن‌آوری ایران کاسته نشده است. اما این تغییر در رویکرد دولت آمریکا همان وزن و معیاری را ندارد که در سال‌های گذشته داشته است و بی‌شک رویکرد جدیدی در سیاست‌های مرتبط با ایران محسوب می‌شود. اما چرا اوباما به چنین تغییری در سیاست خارجی خود نسبت به ایران گرویده است؟

یکی از عواملی که می‌تواند در این زمینه بررسی شود، تغییر رویکرد اوباما در مدیریت مسائل داخلی آمریکا است که نمودها و مظاهر آن را در سیاست خارجی به‌طور کلی و نسبت به ایران، به‌طور خاص، می‌توان مشاهده کرد.

بحران مالی آمریکا و ورشکستگی بانک‌ها و موسسات و کارخانه‌های مهم تولیدی- صنعتی، رخدادها و پیشامدهایی نظیر بحران گردبادها، افزایش نرخ بیکاری و مشکلات اجتماعی- مالی اقشار کم‌درآمد و بی‌درآمد آمریکا، گرفتاری کم‌حاصل و کم‌نتیجه دخالت در کشورهایی مانند افغانستان و عراق و هزینه‌های سرسام‌آور آن که میراث سیاست خارجی و نگاه جمهوری‌خواهانه «بوش» بوده است، همگی عواملی بوده‌ا‌ند که قدرت اقتصادی- سیاسی آمریکا را در جهان فرسوده کرده است.

در همین شرایط آمریکا در برابر جریان نیرومند و مقتدری به نام چین و هند قرار گرفته است که قدرت و عرض اندام خود در صحنه جهانی را نه از راه توان هسته‌ای و لشکرکشی و دخالت سیاسی- نظامی در کشورهای جهان، بلکه از راه رونق کسب‌وکار، تولید ملی و بازارهای کار ارزان‌قیمت در تولید پرسود در مصرف، به یک عبارت، از راه صادرات نرم‌افزار و کالا به دست آورده‌اند و امروز جهان را از طریق صادرات کالا تصرف کرده‌اند.

آمریکا اگرچه همانند شوروی سابق می‌تواند به توان و قدرت نظامی خود در جهان ببالد و سیاست‌های خود را بر آن متکی کند، اما نتیجه واقعی چنین رویکرد و بینش نظامی‌گرایانه، از دست دادن میدان‌های اقتصادی و تجربه بحران‌های مالی بوده است که آینده قدرت اول جهان را به مخاطره افکنده است. به نظر می‌رسد اوباما با درک و فهم تحولات آینده و سمت‌وسو و معنای رقابت به معنای حقیقی، سعی دارد تا سلطه و چیرگی بر جهان از راه «نظامی‌گری» را به راه افزایش توانمندی و قدرت «درونی» خود چرخش و تغییر دهد.

بنا بر یک نظریه سیاسی، دولت‌ها از دو راه می‌توانند اقتدار و صلابت خود را تحکیم و پایدار کنند، راه اول، راه‌حل جنگ‌سردی است که نماد آن شوروی سابق است که رقابت‌های بی‌مهار نظامی و تسلیحاتی به کم‌جان و بی‌رمق شدن قدرت و توان مالی و اقتصادی و سیاسی- اجتماعی درونی منجر شد و نهایتا به فروپاشی آن انجامید، راه‌حل دوم، راه چین و هند فتح جهان از راه کار و تولید و قدرت اقتصادی است. این راه‌حل قطعا سبب خواهد شد تا گشایش سیاسی و اجتماعی درونی را در پی داشته باشد و فرآیند افزایش تولید و کار و افزایش صادرات و ثروت ملی را تقویت و تضمین کند.

اوباما با تغییر سیاست‌‌های قدیمی آمریکا در مورد عراق و افغانستان و مدیریت بحران سوریه و مسئله هسته‌ای ایران در همین راه دوم قدم برمی‌دارد و تلاش می‌کند تا با محدود کردن و مهار سیاست خارجی و پرهیز از هزینه‌های گزاف اقدامات نظامی به‌ مسائل داخلی خود اولویت دهد و رویکرد خود را برخلاف جمهوری‌خواهان از «نگاه به بیرون» به «نگاه به درون» تغییر دهد تا بتواند قدرت اول بودن در جهان را نه بر مبنای نظامی‌گری و توسعه و گسترش هزینه‌های سیاست خارجی خود بلکه از راه رونق بخشیدن به توان و قدرت داخلی و کسب‌وکار و تولید ثروت ملی تامین و پایدار کند. بنابراین تغییر در نگاه سیاست خارجی آمریکا معلول تغییر نگرش در جغرافیا و حوزه مسائل راهبردی است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۳
۰
۰
وقتی فیلمسازان ماشكست وفضاحت ارتش آمریكا وگریه كردن كارتردرمقابل دیدجهانیان روبه درستی به تصویرنكشیده ونمی كشند نبایدبه فلیمسازان خیالاتی هالیوود خرده گرفت.

نیازمندی ها