بیچاره دارا و سارا! چقدر غریبانه به هری پاتر و باربی نگاه می کنند. حتی پلنگ صورتی هم مثل این دو خواهر و برادر هم شکل و همزاد در میان کودکان ایرانی که از در و دیوار لوازم التحریرفروشی ها بالا می روند، غریب نیست.
کد خبر: ۷۴۹۲۵
آدم یک لحظه فکر می کند وارد یکی از سوپرمارکت های امریکایی یا اروپایی شده است.بچه های ایرانی ، با سر و صدا و داد و فریادشان تو را یاد حماسه ها و اسطوره ها می اندازند.
رستم ، سهراب ، سیمرغ ، آرش کمانگیر، زال ، اسفندیار، حتی خاله سوسکه و کلاه قرمزی ... هیچ کدامشان یارای مبارزه با این موجودی را که خانم رولینگ آن طرف کره زمین خلق کرده ندارند.
پدر و مادرها هم این وسط دیدن چهره شان تماشایی است. بنده خداها مات مانده اند که چطور کودکان آنها که تنها یکی یا دو فیلم از سری فیلمهای هری پاتر را دیده اند اینقدر شیفته او شده اند که حاضر نیستند دفتری را که روی جلد آن هری سوار بر چوب جادو به طرف دیگر دفترچه هجوم می برد با صد تا دفتر دارا و سارا عوض کنند.
خودمانیم ! چقدر اوضاع و احوال این عروسک های چینی الاصل ایرانیزه شده اسفبار است !سال تحصیلی جدید در راه است و میان جمعیت کوتاه قامت کودکان دختر و پسری که شهر را به هم ریخته اند، یک منطق بیشتر حکمفرما نیست.
«هری پاتر برای پسرها و باربی برای دخترها!» این وسط تحمل هری پاتر و چهره دوست داشتنی اش برای خانواده ها امکان پذیرتر است تا باربی با آن بدن لاغر و کشیده و موهای بلوند و چشمهای آبی.
مانده ام اگر مثلا الان خدابیامرز آل احمد باز هم قرار بود مدیر مدرسه شود با این موج جدید و به قول بچه ها «دی جی مونی » چه می کرد؛ آیا باز هم می نشست «غربزدگی » را بنویسد یا دربه در دنبال تحلیل شرایط امروزی بود؛! سال تحصیلی جدید در راه است و این یعنی اول دردسر.
آخر چشم و همچشمی خواهران و برادران خانواده و رقابت دوستان کوچولو و البته این که گاهی در قابلمه فرهنگ خانوادگی را کنار می زنند و بخارات غلیظی که همراه با نوعی نگرانی است به چشم می آید.
نمونه اش این آقا نیمای کوچولو و دوست داشتنی است که قرار است از امسال برود پشت نیمکت کلاس اول بنشیند و حالا مانده تا قدش آنقدر بلند شود که پایش به زمین برسد.
این آقا نیمای ما که حالا دارم درباره اش می نویسم عنق نشسته گوشه ای از فروشگاه شهروند و کز کرده و با همه عالم و آدم قهر است. حتی با خودش.
می پرسم : «چی شده آقا نیما، مامانت میگه خیلی شاکی هستی ! چرا؛».
برای این که واسم هری پاتر رو نمی خره !
خود هری پاترو؛!
نه بابا! اون دفتره که روش عکس هری پاتره !
چرا؛
میگه 200برگی به درد تو نمی خوره.دفتر 60برگی برات بسه.
چرا 60برگی هایی که دارا و سارا دارن نمی خری ؛ ...
من هری پاترو می خوام !
البته آقا نیمای ما نمی داند که علت اصلی نخریدن دفترچه ای که جلد آن منقش به هری پاتر است نه زیاد بودن تعداد برگه های آن بلکه سرسختی و مخالفت مادرش با خو گرفتن تنها پسرش به فرهنگ بیگانه است.
خانم «م .گودرزی » که اتفاقا خیلی هم سر و وضعش با دیگر مشتریان فروشگاه تفاوتی ندارد، می گوید: «آقا اگر می توانید راجع به این چشم و هم چشمی بنویسید.
بچه های میهمان ها دفترچه و لوازم تحریر فانتزی شان را می آورند و به رخ همدیگر می کشند و نتیجه این می شود که گرفتاری من الان شده هری پاتر و دی جی مون و ارباب حلقه ها.
این چه جور مبارزه با تهاجم فرهنگیه ؛ من خودم معلمم. اون موقع که ما می رفتیم مدرسه این خبرها نبود. برای ما که تو دوران انقلاب و جنگ درس خواندیم درک بسیاری از این مناظر و این خواسته ها خیلی سخته!
اینقدر تلویزیون تبلیغ دارا و سارا می کنه ، اومدم قیمتشونو می پرسم ، می بینم خیلی گرون تر از دفترچه هاییه که جلد هری پاتر دارن هست.
آخه مفهوم مبارزه با تهاجم فرهنگی اینه !؛». یکی دیگر از خانمهایی که همراه دو دخترش برای خرید به این فروشگاه آمده از اهالی مناطق جنوبی پایتخت است.
می پرسم : «محله شما که تا اینجا خیلی فاصله داره ، شما چرا همانجا خرید نکردید؛».
«و الا الان یک چیزهایی بین بچه های مردم مد شده که مارو هم عاجز کرده.
دخترهایم هر دو اصرار دارند که کیف و دفتر و مداد یا آرم دارا و سارا بخرند و در منطقه ما این چیزها نیست. خیلی جاها رفتم و گفتند باید بری کانون پرورش فکری ، خنده داره رفتم اونجا و ندارند تازه حالا هم که اومدیم اینجا می بینم قیمت اینها خیلی زیاد است ، وسع ما نمی رسد. به بچه هایم که چیزی نمی شه بگی ! بچه است دیگه.
دلش می خواهد.مجبور شدم با کلی قرض امسال رو هر جور شده شروع کنم .» یکی دیگر از مشتریان که خودش را تهرانچی معرفی می کند، دلیل آمدنش را تبلیغات تلویزیونی عنوان می کند و می گوید: «در و دیوار شهر پر شده از آگهی خرید تحصیلی سال جدید و پدر و مادرها هم چاره ای ندارند جز تن دادن به میل و خواست بچه ها.
نمی شود که نخری.بچه ات که به مدرسه برود و ببیند همه جامدادی فلان و بهمان دارند و او ندارد، اذیت می شود!» البته این وضعیت فقط در فروشگاه شهروند شمال تهران نیست که این گونه است.
بلکه شاید در بسیاری از لوازم تحریرفروش ها نیز غربت دارا و سارا همین قدر باشد. مثلا وقتی در یکی از فروشگاه های لوازم تحریر در خیابان خرمشهر سراغ دارا و سارا را از فروشنده می گیرم ، می گوید: «من اصلا دارا و سارا به مشتریانم توصیه نمی کنم !».
چرا؛ برای این که هم گران است و هم کیفیت سایر دفترچه ها را ندارد.بیشتر چه دفترچه هایی را به مردم پیشنهاد می کنید.عصر یخی ، نیمو، هری پاتر و... . چرا؛ هم کیفیتشان بهتره ، هم تنوعشان بالاست و هم ارزان ترند. مثلا یک دفترچه 60برگی هری پاتر را ما 500تومان می فروشیم.
قیمت دارا و سارا را می دانید چقدر است ؛ نه ! اصلا سراغشان نمی روم.

لعنت به فانتزی
در یکی از فروشگاه های لوازم تحریر تجریش به آقای امیر.ک برخورد می کنم.او کارمند دولت است و نسبت به لوازم تحریرهای فانتزی بسیار بدبین است.
او با انتقاد از افزایش عرضه این لوازم می گوید: «در شرایط اقتصادی فعلی کشور باید به بچه ها درس ساده زیستی و آموزش مقابله با تهاجم فرهنگی و چشم و هم چشمی داد و به آنها فهماند که این دفترچه ها چیزی جز ویرانی فرهنگ و هویت آنها را در پی نخواهد داشت.
با این همه بسیاری از پدرومادرها را می بینم که دایما از فروشنده می پرسند «لوازم تحریر فانتزی ؛!» فانتزی چیه آقا؛ آنها نمی دانند که چه تیشه ای به ریشه بچه ها می زنند».
و وقتی من می گویم که «اینها تکرار است و بچه ها خیلی زود و با خلق چهره های تازه آنها را فراموش می کنند، در جوابم می گوید: فراموش نمی کنند آقا. مد عوض می شه!
یک روز می شه سیندرلا، یک روز سوباسا، یک روز پلنگ صورتی و حالا هم هری پاتر و نیمو و ماداگاسکار». گرچه «امید. ک» خودش هم قبول دارد در صورت خلق عروسک ها و شخصیت های فانتزی نزدیک به فرهنگ خودمان ، بچه ها ذائقه شان بهتر و بیشتر به سمت آنها جمع می شود.
او برای نمونه «کلاه قرمزی و پسرخاله » را مثال می زند و می گوید: این ایراد به نظر من متوجه دست اندرکاران فرهنگی مملکت است که توانایی بازتولید این شخصیت ها را ندارند.
در حالی که مثلا همین چند سال قبل که تلویزیون «زی زی گولو» را خلق کرده بود و بچه ها خیلی دوستش داشتند و یا همین حالا «چیه و چرا».
البته وضعیت «چیه » و «چرا» به مراتب بهتر از «دارا و سارا»ست .
آنها با وجود گران تر بودن لوازم تحریر تبلیغاتی شان مشتری فراوان دارند و تنها ایرادی که یکی از مشتری ها می گرفت کم بودن مراکز توزیع «چرا» و «چیه » بود.

فرزند سالاری
آیا واقعا تمام آنچه به شکل و شمایل مصیبت بر سر پدر و مادرها هنگام خرید لوازم مدرسه آوار می شود، ناشی از علاقه و ارادت فرزندانشان است ؛
آیا خود پدر و مادرها این وسط نقشی ندارند؛ پس تکلیف آموزش و تربیت خانواده و این حرفها چه می شود؛ آنچه در این گشت و گذار پرعجله ، بیشتر از همه نظر من را به خود جلب می کرد تبعیت بی چون و چرای بسیاری از پدر و مادرها بود که مطیع مطلق فرزند بودند.
از طرفی این فرضیه روان شناسی که پدر و مادرها در تلاشند تا تمام محرومیت ها و محدودیت های ناخواسته خودشان در دوران کودکی را از فرزندانشان رفع کنند بیشتر در ذهنم تداعی می کرد.
دکتر ملکی معیری روان شناس کودک در این باره می گوید: والدین همواره بر مبنای تشخیص خودشان تصمیم می گیرند.
مثلا اگر آنها اصرار دارند که کودکشان در داشتن لوازم تحریر به روز از سایر همکلاسی هایش عقب نماند، احساسی است که خودشان دارند و احتمالا در کودکی از این موضوع رنجیده اند و یا ترس این که اگر این اتفاق برای خود آنها می افتاد چه می کردند، باعث می شود تا دچار دلسوزی مضاعف برای فرزندان خود شوند.
از نظر این روان شناس بسیاری از رفتارهای کودکان در این باره برخاسته از نوع تربیت و پرورشی است که آنها در خانه با آن مواجه بوده اند.
امروزه روان شناسی هم این موضوع را ثابت کرده که کودکان عموما مانند سایر اعضای خانواده خود رفتار می کنند.
آنها، یا با مشاهده و تقلید اعمال سایر اعضای خانواده و یا به سبب این که احتمالا والدین صفاتی را که خود دارند در فرزندانشان تشویق می کنند، فراگرفته اند که این گونه رفتار کنند.
بنابراین اگر کودکان در یک مدار پرشتاب و پرسرعت چشم و هم چشمی افتاده اند و دلشان می خواهد که کیف و کفش و لباس و کتابهایشان با آرم شخصیت های فانتزی غربی باشد، به خاطر تزریق فکری خانواده هاست نه بچه ها.
بسیاری از کارشناسان امور تربیتی بر این باورند که به دلیل افزایش خانواده های کم فرزند و تک فرزند میان طبقه دوم جامعه و بویژه نسل دوم و سوم انقلاب که ناشی از فشارهای اقتصادی و مالی پدیده چند فرزندی و سایر محدودیت هاست ، شاهد رواج پدیده روانی فرهنگی خاصی به نام فرزندسالاری هستیم که باعث می شود فرزندان حاکم بی چون و چرای خانواده باشند و همه چیز بر مبنای رضایتمندی و خوشحالی آنها شکل بگیرد.
بیچاره دارا و سارا! ظاهرا علاوه بر ناتوانی های فرهنگی برای جلب و جذب مخاطب ، باید طلوع در عصر فرزندسالاری را به ماتم بنشینند. مانده ام چرا این اتفاق برای «هری پاتر» و «نیمو» و «باربی » و «سیندرلا» نمی افتد؛!

احمد جلالی فراهانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها