کارگردان «جشن دلتنگی» در گفت‌وگو با جام‌جم

فضای مجازی انسان‌ها را تنها کرده

پوریا آذربایجانی از تجربه‌گراترین فیلمسازان جوانی است که در هر فیلم با موضوعی متفاوت از تجربه قبلی‌اش مخاطب را غافلگیر می‌کند. او در سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر با فیلم سینمایی «اروند» روایت شهدای غواص را به تصویر کشید، اما در تازه‌ترین اثرش «جشن دلتنگی» مستقیما سراغ موضوعی رفته که گریبانگیر بیشتر انسان‌های دنیای امروز است.
کد خبر: ۱۱۲۱۶۴۲
فضای مجازی انسان‌ها را  تنها کرده

فضای مجازی و ارتباط انسانها با آن مسالهای است که آدمها را بدون آنکه خود بدانند، دچار از هم گسیختگی و تنهایی کرده و این بحرانی است که آذربایجانی با نگرانی از آن سخن میگوید. به مناسبت اکران این فیلم در جشنواره فیلم فجر گفتوگویی با این کارگردان جوان انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.

معمولا جوانان فیلمسازی که از کانال دانشگاه و فضای آکادمیک هنر وارد سینما میشوند به آثار هنر و تجربهای و جشنوارهای تمایل دارند، اما به نظرم شما چه در سینما و چه در تلویزیون کارهای متفاوت و داستانگویی میسازید، این تفاوت در شیوه کار به چه دلیلی است؟

در درجه اول از شما ممنونم که به این نکته توجه کردید. علاقه اصلی من ادبیات داستانی است و در عین حال هر وقت میخواهم فیلم بسازم قطعا موضوعی درگیرم کرده که در نهایت مرا به این نتیجه میرساند که باید راجع به آن فیلم بسازم. در عین حال البته فیلم خودم را میسازم، نه اینکه بخواهم موفقیتهای دیگران را تکرار کنم. من اگر فیلم میسازم به خاطر ذات قصه گفتن است، حالا اینکه در جشنوارههای مختلف داخلی و خارجی موفق میشود یا نه داستانهای بعدی است. اساسا فکر میکنم خیلی از فیلمسازان کنونی ما در فیلمسازی بیشتر دنبال این هستند که از خودشان یک برند بسازند. به عبارت دیگر خودشان جلوتر از فیلمشان میایستند، اما من در فیلمسازی به این فکر میکنم فیلمی بسازم که بتوانم از آن دفاع کنم و پای آن بایستم.

فضا و فرم «جشن دلتنگی» ربطی به فیلم قبلی تان «اروند» ندارد. چطور شد بعد از یک فیلم ملی ـ میهنی سراغ فیلمی اجتماعی و درام رفتید؟

چیزی که برای من بسیار اهمیت دارد، روابط سالم انسانی فارغ از هرگونه بینش سیاسی و بینش مذهبی است. این مساله نهتنها در ساخت جشن دلتنگی، بلکه در ساخت اروند و حتی دیگر آثارم هم وجود دارد. جشن دلتنگی و اروند، گرچه فضایی مغایر با هم دارند، اما در بینش و تفکر کاملا شبیه هم هستند. جشن دلتنگی از دغدغه شخصی من که ارتباط آدمها با یکدیگر است، میآید. به نظرم در دنیای امروز فضای مجازی به قدری زندگی انسانها را گرفته که دیگر وقت ارتباط رو در رو را با هم ندارند و صرفا به پیامک دادن به هم بسنده میکنند که قطعا این رویه زندگی در دراز مدت برای انسانها خطرناک است. چون آدمیزاد موجودی اجتماعی است که در روزگار فعلی با استفاده نادرست از این فضاهای مجازی دچار تنهایی شده. جشن دلتنگی با این دغدغه نوشته و ساخته شد.

پس روابط انسان با فضای مجازی را نقد کردید؟

ما تنها در متن و اجرای داستان یک آیینه جلوی مخاطب گرفتهایم و مخاطب میتواند وضعیت زندگی خودش را در آن ببیند. بنابراین ممکن است خودش، خود را نقد و قضاوت کند، اما من بهعنوان فیلمساز این کار را نکردم.

نکته مثبت آثار شما این است که برخلاف جریان فعلی فیلمهای اجتماعی، فیلمهای شما همیشه قهرمان دارد و این موضوعی است که در سینمایمان کم داریم!

ببینید از آنجا که جشن دلتنگی دارای چهار روایت متقاطع است، نمیتوان گفت از اول تا آخر فیلم یک قهرمان دارد؛ چون در واقع هر کدام از این روایتها قهرمانهای خودش را دارد. من و همسرم (مونا سرتوه) فیلمنامه این کار را نوشتیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم اگر قرار است آیینهای روبهروی مخاطب بگذاریم، بهتر است آیینهای باشد تا فراگیری گستردهتری داشته باشد و آدمهای بیشتری بتوانند با آن همذاتپنداری کنند. به همین دلیل تعداد روایت خود را از یک به چهار رساندیم تا طبقات اجتماعی بیشتری را در فیلم بگنجانیم تا مخاطب بتواند خود را در یکی از این روایتها پیدا کند.

نحوه انتخاب بازیگران به چه صورت بود؟

هر زمان با همسرم نگارش فیلمنامهای را آغاز میکنیم تصوراتی راجع به آدمها داریم. خوشبختانه آدمهایی که در نهایت برای این فیلم انتخاب کردیم به تصوراتمان خیلی نزدیک بودند و الان وقتی نتیجه کار را میبینم احساس میکنم برای هیچیک از نقشهایم نمیتوانستم آدمهای بهتری را انتخاب کنم. در جشن دلتنگی هر کسی در جای خودش خیلی خوب بازی میکند.

شما حتی در فیلمهایی که رگههای تلخ و احساسی هم دارد باز هم امید را فراموش نمیکنید و مخاطب را بهطور مطلق تلخ و ناراحت از سالن روانه بیرون نمیکنید. این کار دلیل خاصی دارد؟

جوانتر که بودم قصههایی تلختر داشتم، اما الان احساس میکنم یک اتفاق را باید از جهات مختلف دید و این نگاه چندوجهی هم فضاهای روشن را به ما نشان میدهد و هم تاریک را. من خودم در زندگی آدمی هستم که هر اتفاقی برایم میافتد میگویم «الخیر فیما وقع». به این خاطر که فکر میکنم آنقدر بزرگ و توانا نیستم که پشت اتفاقات تلخ را ببینم و شاید همین نگاه به کارهایم هم سرایت کرده است. در جشن دلتنگی همان طور که گفتم چهار روایت داریم که هر کدام به فراخور موضوعشان شیرین و گاه تلخ تمام میشوند.

تغییر و تحولات جشنواره فجر امسال را چطور ارزیابی میکنید؟

قطعا من به اندازه دبیر جشنواره به فضای کلی جشنواره اشراف ندارم و نمیدانم ایشان بر چه اساس چنین تصمیماتی را گرفتند، اما اگر من تصمیم گیرنده بودم بخش فیلم اولیها (نگاه نو) را حذف نمیکردم. چون در این صورت است که یکسری استعداد جوان خودشان را به سینما معرفی میکنند و این خیلی خوب است. در عین حال احساس میکنم جشنواره فجر بعد از این همه سال که از برگزاری اش میگذرد باید به ثباتی رسیده باشد که سیاستی کلی را برای جشنواره طراحی کند. این که هر سال دبیری با یکسری سیاست جدید پا به این میدان میگذارد چندان جالب نیست.

پس به نظرتان حضور یک دبیر برای دورههای مختلف جشنواره فجر میتواند جشنواره را به ساختاری ثابت برساند؟

بله، حضور یک دبیر ثابت یا حداقل حضور یک شورای سیاستگذاری ثابت که هر سال قوانین جدیدی در جشنواره به اجرا درنیاید. من البته به عنوان یکی از فیلمسازانی که در این جشنواره حضور دارم به نظرات دبیر جشنواره و باقی تصمیمگیرندگان احترام میگذارم. چون قطعا آنها چیزهایی میدانند که من در جریان آن نیستم.

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها