حج؛ به مثابه لمس کردن قطعه‌ای از بهشت

در شهر خدا

هر چه به مکه نزدیک‌تر می‌شدیم احساساتم دچار تغییرات بیشتری می‌شد. تحولاتی که در اطراف خود می‌دیدم و حال و هوای زائران خانه خدا مرا منقلب می‌کرد. دیدن انسان‌های مسنی که با مشقت به این سفر آمده بودند مرا به شدت تحت تاثیر قرار می‌داد.
کد خبر: ۸۳۸۴۵۳
در شهر خدا

اتوبوس آرام آرام در خیابان‌های مکه به پیش می‌رفت تا آن که در مقابل هتل «حسن عابد» که محل بعثه حج جمهوری اسلامی ایران بود، توقف کرد. ساختمان بلند و مرتبی بود. اتاق‌ها از قبل مشخص شده بود و بلافاصله به اتاق‌ها رفته، ساک‌ها را گذاشتیم و سپس شام را صرف نمودیم و حال باید تصمیم می‌گرفتیم که همان شب اعمال را انجام دهیم و از احرام خارج شویم یا این‌که با لباس احرام شب را استراحت کنیم و فردا صبح اعمال را انجام دهیم. عده‌ای تصمیم به استراحت گرفتند، اما واقعیت این بود که با وجود این‌که از آنچه روز پیش بر ما گذشته بود خسته بودیم، نیرویی مرتبا ما را تشویق به رفتن به مسجدالحرام می‌کرد. به ‌هر حال شوق دیدار خانه خدا، حرم او و صفا و مروه ما را بر آن داشت که با تمام خستگی، برای انجام اعمال شتاب کنیم. همه جوارح‌مان شوق دیدار یار را کرده بود و همه احساسمان می‌نالید. وعده ما با خدا بود که طواف کنیم و آمرزش بطلبیم و سعی صفا و مروه انجام دهیم، به‌ هر حال با سه نفر از همراهان تصمیم به رفتن گرفتیم در حالی که ساعت نزدیک به 5/2 شب بود و هنوز هیچ ارزی دریافت نکرده بودیم که بتوانیم تاکسی بگیریم. لذا به اجبار گروه کوچک چهار نفری ما مسیر چهار کیلومتری بعثه تا مسجدالحرام را پیاده طی نمودیم.

رایحه حضور انبیاء

در آن نیمه شب باورم نمی‌شد که در مکه سرزمین وحی و محل نزول قرآن هستم ولی هیجانی که در قلبم برای دیدار خانه خدا وجود داشت بیانگر آن بود که در فضای همین مکان بارها و بارها صدای بال جبرئیل و طنین قرائت آیه‌های کتاب الهی پیچیده است. در این مکان همه پیامبران فرود آمده بودند و همه مشتاقانه به دور خانه خدا طواف کرده بودند. به ‌هر حال با یادآوری تاریخ صدر اسلام فضای حاکم بر من بسیار سنگین‌تر می‌شد و شوق دیدار خانه یار، عطش مرا برای رسیدن به آن افزون‌تر می‌کرد. در مسیر حرم به پلی برخورد کردیم که خیلی آشنا به نظر می‌رسید این پل یادآور حادثه حج خونین سال 66 بود که برخی از حجاج ایرانی را از بالای پل به پایین پرت کردند و در اثر هجوم سربازان سعودی افزون بر 300 زائر ایرانی در اینجا به شهادت رسیدند، به روح پاک و مطهرشان ادای احترام کرده ادامه مسیر دادیم.

دیدن خانه یار

در بدو ورود به مسجدالحرام دعای مخصوص را خواندیم و بعد با پای برهنه و با حالتی وصف ناشدنی از در باب السلام وارد مسجدالحرام شدیم. بعد از گذشتن از مسیر صفا و مروه به نقطه‌ای رسیدم که از آنجا کعبه در میانه مسجد در برابرم آشکار شد. چشم به آن دوختم. نتوانستم تا لحظاتی چشم از آن برگیرم احساس خاصی پیدا کرده بودم که قبلا در خود سراغ نداشتم. با دیدن خانه خدا که آرزوی هر مسلمانی است بلافاصله سجده شکر به جا آوردم که این توفیق را به من داد که مقدس‌ترین نقطه روی زمین را ببینم و زیارت نمایم. سپس دست‌ها را به‌سوی کعبه بلند نمودم و گفتم: «الحمدلله عظمک و شرفک و جعلک مثابه للناس و امنا مبارکا وهدی للعالمین». چطور می‌شود که در مواقعی با نگاه کردن به یک نقاشی یا گوش دادن به یک قطعه موسیقی یا تماشای فیلمی به شدت تحت تأثیر آن قرار می‌گیریم یا دنیایی کاملا متفاوتی را تجربه می‌کنیم، حال که در برابر فضایی قرار گرفته‌ایم که خانه امن الهی است و نفس گرم ده‌ها هزار پیامبر و امامان معصوم و انسان‌های پاک در آنجا دمیده شده و پاک‌ترین احساسات انسان‌ها در طول قرون متمادی در آنجا باز تولید شده، طبیعی است که حس زیبا و غریبی را تجربه می‌کنید، احساساتی که در لحظه نگاه بر کعبه در وجود هر انسانی باز تولید می‌شود زیبا و آرام بخش است. سپس آرام آرام در حالی که کاملا به خانه عظیم با عظمت کعبه خیره شده بودم به طرف حجرالاسود حرکت کردم و پس از رویت حجرالاسود دعای مربوطه را خواندم و طواف خود را شروع نمودم. مسجد پر از جمعیت بود و همه در حال دعا و نیایش بودند.

هفت مرتبه دور خانه خدا چرخیدم و در هر دور که اصطلاحا به آن «شوط» می‌گویند دعای مربوطه را خواندم و با خدای خود راز و نیازی بی بدیل نمودم. پس از پایان طواف مقام ابراهیم را زیارت و نماز طواف را خواندم.

سپس به چاه زمزم رفته و مقداری از آن آب را آشامیده و مقداری نیز بر سر و صورت خود ریختم و در آنجا نیز سجده شکر به‌جا آوردم که توانستم در مکانی حضور یابم که بر اثر اصابت بال جبرئیل آب از زمین بیرون آمد و حضرت اسماعیل(ع) سیراب گشت.

سپس با همان حالت خاص از سمت حجرالاسود به‌سوی کوه صفا رفتم، بالای کوه صفا که بخشی از آن همان حالت طبیعی حفظ شده بود، دعاهای وارده را خواندم و با توجه خاص به خانه کعبه از کوه صفا پایین آمده و به طرف مروه حرکت کردم.

هنگامی که به مروه رسیدم همان دعاهای خوانده شده در صفا را خواندم. به همین ترتیب هفت بار فاصله صفا و مروه را طی نمودم سپس قسمتی از مو یا ناخن خود را به نیت تقصیر کوتاه نمودم. با توجه به در دسترس بودن قیچی، مقداری از موی سرم را چیدم سپس دوباره وارد صحن مسجدالحرام شده و هفت دور طواف نساء را انجام داده و دو رکعت نماز طواف در پشت مقام ابراهیم به‌جا آوردم و به این ترتیب اعمال عمره تمتع در اینجا به پایان رسید و حال می‌توانستم از احرام خارج شوم.

کعبه عظمت و زیبایی خاصی دارد و انسان در آنجا به فکر فرومی‌رود که آن مکانی که در روز چندین بار به سوی آن متوجه می‌شود اینجاست و اینجا آن مکانی است که نگاه دل و وجود میلیون‌ها انسان متوجه آن است؛ بنابراین نگاه کردن به آن سیری‌ناپذیر است. از این رو نگاه کردن زیاد به کعبه توصیه شده است، چنانچه پیامبر(ص) فرمود: نظر کردن به کعبه از روی عشق و محبت گناهان را پاک می‌کند.

لمس کردن قطعه‌ای از بهشت

در طول ایام حج تمتع که در مکه مکرمه بودم با وجود تمام تلاشی که برای بوسیدن حجرالاسود نمودم فقط توانستم دو بار آن را لمس کرده و زیارت نمایم. در شب دوم حضورم در مکه با علاقه و شور و حال فراوان به سمت حجرالاسود رفتم و خوشبختانه خیلی سریع به آن رسیدم. سر را در درون گودی سنگ حجرالاسود نمودم و آن را زیارت کرده و دعا نمودم که لحظه بسیار شیرین و لذتبخشی بود. شب پنجم نیز پس از 14 شوط طواف دور خانه خدا و دعا در محل ملتزم شور‌و حالی پیدا کردم و تلاش نمودم که یک‌بار دیگر حجرالاسود را زیارت نمایم. جمعیت خیلی زیادی همواره در اطراف حجرالاسود بودند و فشار زیادی می‌آوردند تا آن را لمس نموده و آن را زیارت کنند یک ‌بار از روبه‌رو اقدام نمودم خیلی خوب جلو رفتم و توانستم آن را لمس کنم ولی به سرعت عقب رانده شدم. دفعه بعد از کنار در کعبه به‌سوی حجرالاسود رفتم. در این مکان دو سرباز سعودی همواره ایستاده‌اند ولی رفتار آنها نسبت به سال‌های قبل خیلی بهتر بود. به طوری که با متانت از زائرین می‌خواستند که به جلو حرکت کنند و فضا را برای دیگران خالی کنند، به هرحال تحت فشار زیاد جلو رفتم و توانستم ضمن استلام حجرالاسود سر را در درون آن سنگ بهشتی برده و لحظه‌ای خاطره خوش و تجدیدناپذیری را تجربه نمایم.

12 روز در مکه به زیارت و طواف گذشت تا این‌که ایام تشریق فرا رسید.

غلامرضا کریمی

استاد دانشگاه خوارزمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها