گفتگو با بازیگر سریال‌ «آخرین‌بازی»‌‌ :

ساعد هدایتی،: نقش‌های‌ جدی را بیشتر از‌ طنز دوست‌ دارم

گفت‌وگو با آتش تقی‌پور به بهانه حضورش در سریال «آخرین بازی»

سینما دیگر پدر و مادر و دایی و عمو نمی‌خواهد

آتش تقی‌پور بزودی هفتاد سالگی را پشت سر می‌گذارد؛ پانزدهم فروردین سال جدید که بیاید هفتاد ویک ساله می‌شود. کارنامه‌اش پر بار است؛ در سینما، تلویزیون و تئاتر. او این روزها در سریال فوتبالی «آخرین بازی» نقش پدری را بازی می‌کند که اصرار دارد پسرش را بازیکن مستطیل سبز کند، حتی به ضرب و زور پول و وعده اسپانسر شدن و حمایت مالی از باشگاه.
کد خبر: ۷۷۶۵۷۵
سینما دیگر پدر و مادر و دایی و عمو نمی‌خواهد

آقای تقی‌پور، قباد را زیادی لوس نمی‌کنید؟ معمولا پدرها بیشتر با دختر یا دخترانشان اخت هستند تا پسرها.

معمولا در خانواده‌هایی که تک پسر دارند بیشتر محبت‌شان معطوف او می‌شود و به نوعی لوسش می‌کنند. همین محبت زیادی و بیجا باعث می‌شود فرزندشان استعداد ذاتی خود را به کار نگیرد و راه خودش را پیدا نکند. هر چند در خانواده خودم که این روند تقریبا معکوس است، رابطه صمیمانه‌تری با دخترم دارم تا پسرهایم. البته نه به آن حد که لوسش کنم. دخترم حتی گاهی به برادرانش زور هم می‌گوید. اما در سریال، پسرم را خیلی لوس می‌کنم و اجازه می‌دهم در هر کاری دخالت کند.

اگر در دنیای خارج از سریال پسری مانند قباد داشتید چه برخوردی با او می‌کردید؟

تا جایی که من دیده‌ام مادرها بیشتر از پسرها دفاع می‌کنند و هوایشان را دارند. حتی گاهی باعث می‌شود پدر نتواند آن‌چنان که باید و شاید تاثیرگذار باشد. معتقدم بچه‌ها از عملکرد والدین در مواجهه با زندگی و مسائلش الگو می‌گیرند. با بکن و نکن کار تربیتی نمی‌شود کرد. باید به بچه‌ها امکان داد خودشان اشتباه کنند و تجربه کسب کنند. من خودم پسرهایم را آزاد می‌گذارم تا آزمون و خطا کنند. البته مادر قباد زیاد لوسش نمی‌کند و چندان به او میدان نمی‌دهد و این پدر است که شدیدا هوای پسر را دارد. این نگاه پدر هم شاید نشأت گرفته از یک نگاه سنتی است که دختر را برای مردم می‌دانند و همه آرزوها و امیدهایشان را به پسر می‌بندند.

چه اتفاقی افتاد که بازیگر نقش جواد مستور در سریال آخرین بازی شدید؟

لابد سازندگان سریال فکرهایشان را کرده‌اند و مرا برای نقش مناسب دیده‌اند. گفته‌اند یکی را بیاوریم که هم رفیق‌مان باشد و هم به حرف‌هایمان گوش دهد. حتما به نظرشان من شایسته این نقش بوده‌ام. بعضی از نقش‌ها خیلی عام هستند و حرف دل بسیاری از پدر و مادرها را می‌زنند. ما نمی‌توانیم منکر شویم که هنوز در بسیاری از خانواده‌ها پسرسالاری حاکم است. هر چند در خیلی از خانواده‌ها از جمله خود من دخترسالاری بیشتر رواج دارد، ولی روی هم رفته به پسرها اهمیت بیشتری می‌دهند و توجه‌شان معطوف به آنهاست. این اعتقاد و منش پسرسالارانه بخوبی در سریال دیده و نشان داده شده است.

خودتان اهل فوتبال هستید؟

یک‌بار در عمرم رفتم فوتبال بازی کنم و مرا درون دروازه گذاشتند. یک شوت محکم هم زدند که دیگر ترسیدم و نرفتم! اما بسکتبال بازی می‌کردم، خوب هم بازی می‌کردم. مدتی هم پیگیر دو و میدانی بودم.

تماشای فوتبال چطور؟

بله می‌بینم. فوتبال ورزشی است که خیلی زود احساسات را طبقه‌بندی می‌کند. حتی اگر دو تیم و بازیکنان‌شان را نشناسی باز خیلی زود واکنش نشان می‌دهی. به هر حال یک کشمکش دو جانبه است. به فیلم و سریال شباهت دارد، منتها در فیلم و سریال باید تک‌تک بازیگران را بشناسی تا احساس سمپاتیک به آنها پیدا کنی؛ اما در فوتبال این اتفاق خیلی سریع می‌افتد و همین خود، هیجان‌انگیز است؛ هیجانش هم دوست‌داشتنی است.

بازخوردهایی که از مردم می‌گیرید چگونه است؟

مردم اغلب خوششان آمده است. کسی نمی‌تواند ادعا کند معضلاتی که در این سریال نشان داده می‌شود در پشت پرده فوتبال ما وجود ندارد. این مشتی است نمونه خروار. نه فقط در فوتبال بلکه در هر جا که پول هست و نظارت نیست، چنین مسائلی در پشت پرده وجود دارد.

با لهجه صحبت کردن در سریال پیشنهاد خودتان بود یا کارگردان؟

نه، سهیلی‌زاده اعتقادی به لهجه نداشت. یک جاهایی لهجه بیرون زده که از طرف خودم بوده است. از سهیلی‌زاده خواستم این قسمت‌ها را حذف نکند تا احساس درونی این شخصیت نمایان باشد. او هم لطف کرد و اجازه داد بخش‌هایی که کار با لهجه درآمده بود بماند و حذف نشود. جواد مستور باید انسان زرنگی باشد؛ به هر حال او از هیچ شروع کرده و به مال و مکنتی رسیده، حتی قرار است اسپانسر (حامی مالی) یک باشگاه فوتبال شود. اما گاهی مواقع رفتارها و کارهای بچگانه‌ای از او سر می‌زند و اقتدار یک پدر را ندارد. البته تصور او از اسپانسر شدن در حد یک هزینه 50 ـ 40 میلیون تومانی است. شناخت عمیقی از فوتبال ندارد. اساسا نمی‌‌داند مفهوم اسپانسر چیست. من خودم با این‌که سال‌هاست در زمینه بازیگری فعالیت دارم، اما جرات نمی‌کنم در کار تهیه ورود کنم؛ چرا که از مسائل پشت پرده آن خبر ندارم. به هر حال جواد مستور از خیلی جهات به پسرش‌ قباد هم نزدیک و شبیه است؛ پسر کو ندارد نشان از پدر. قباد هم بسیاری از سادگی‌ها و حماقت‌هایش را از پدر به ارث برده است.

اگر مدیرعاملی یک باشگاه فوتبال به شما پیشنهاد شود می‌پذیرید، بخصوص که با بازی در سریال آخرین بازی تا حدودی به مسائل پشت پرده فوتبال اشراف پیدا کرده‌اید.

من تا به امروز دو سه فیلم و سریال فوتبال‌محور بازی کرده‌ام. با این حال نمی‌توانم در کاری که شناختی از آن ندارم ورود کنم. آدم‌ها مثل زنبور اطرافم را می‌گیرند. پاک‌ترین انسان را هم بدون نظارت بر سر یک موسسه مالی بگذاری حتی اگر خودش خوب باشد و بخواهد سالم بماند، اطرافیانش نمی‌گذارند و خطاکارش می‌کنند. قدرت، شهرت و پول وسوسه‌انگیز است و خیلی زود انسان را منحرف می‌کند.

آقای تقی‌پور آخرین حضورتان در آثار سینمایی به کدام فیلم باز می‌گردد؟

سال گذشته «روزگاری عشق و خیانت» را با داوود بیدل کار کردم که اتفاقا همین روزها روی پرده سینماهاست. با این حال هنوز نتوانستم فیلم را ببینم، چه در جشنواره و چه در سالن. بیدل یک فیلمساز خوب و اندیشمند است، با این حال باید کارش را در مرحله عمل دید. دو صد گفته چون نیم کردار نیست. نمی‌دانم فیلم چطور از کار درآمده است.

دلیل یا دلایل فاصله گرفتن‌تان از سینما چیست؟

راستش سینما از ما فاصله گرفته و در عوض گرایش به جوان‌ها زیاد شده است. انگار جوانان سینما پدر و مادر و دایی و عمو و خاله و عمه و پدربزرگ ندارند. گویا که از زیر بوته به عمل آمده‌اند؛ ریشه ندارند. تهیه‌کننده هم می‌گوید چرا بازیگران میانسال را بیاورم تا این نقش‌ها را بازی کنند.

گویا این روزها در حال تمرین نمایش آیینی «غبار» هستید؟ چه نقشی را در این نمایش بازی می‌کنید؟

بله، در حال تمرین هستیم و تالار وحدت از پنجم اسفند میزبان این نمایش است. نمایش موضوعی امروزی دارد اما گریز و اشاره‌ای هم دارد به واقعه شهادت حضرت زهرا(س). من نقشی در این نمایش دارم به نام ملاهرقوس که در مقابل شیعیان قرار می‌گیرد و می‌ایستد.

پس نقش‌تان منفی است؟

البته خودم چندان اعتقادی به دسته‌بندی آدم‌ها ندارم. شخصیت‌ها را هم به مثبت و منفی تقسیم نمی‌کنم. شرایط است که انسان‌ها را در موقعیت‌های متفاوت قرار می‌دهد و انگیزه‌ای می‌شود برای ارتکاب به بی‌اخلاقی‌ها. اما در هر صورت نقشم در این نمایش منفی است.

یکی از قربانیان ستاره‌محوری

سال‌هاست که حضور دارد؛ شاید به اندازه عمر یک انسان، یکی از ما. از سال 1345 تا به امروز خودش یک عمر است؛ نزدیک به نیم قرن، 48 سال. آتش تقی‌پور متولد سال 1324 است و زادگاهش شهر خوی. دیپلم ادبی را در ارومیه گرفته و سال 1345 وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شده است. چهار سال بعد در رشته بازیگری و کارگردانی فارغ‌التحصیل شده و به‌عنوان بازیگر با کارگاه نمایش در چند اجرا همکاری داشته است. اولین کار حرفه‌ای تقی‌پور به بازی در نمایش حکومت زمانخان به کارگردانی رکن‌الدین خسروی باز می‌گردد که سال 1345 در تالار سنگلج به اجرا درآمد. از آن سال تا به امروز این بازیگر در فیلم، سریال و تئاترهای بسیاری حضور داشته است؛ شاید تعدادشان سر جمع صد را هم رد کند، دو صد را بعید می‌دانم؛ نیاز به احصا و رصد دقیق دارد.

پرتوقعی است که همه آثار بازیگری که نزدیک به نیم قرن حضور مستمر داشته در این عرصه، قابل دفاع و متفاوت باشد. مگر یک بازیگر چقدر حق انتخاب دارد؟ بیشتر مواقع گزینش می‌شود تا برگزیند. تقی‌پور هم از این قاعده مستثنا نیست. در میان فیلم‌ها و سریال‌هایی که تا به امروز بازی کرده کارهای قابل دفاع هم یافت می‌شود؛ از مسافران بهرام بیضایی گرفته تا طلسم داریوش فرهنگ؛ از شب دهم حسن فتحی تا سربداران محمدعلی نجفی و از خانه‎ای در تاریکی سعید سلطانی تا تفنگ سرپر امرالله احمدجو.

آتش تقی‌پور اما متعلق به آن دسته از بازیگرانی است که همیشه هستند اما حضورشان چندان به چشم نمی‌آید. بی‌گمان و دست‌کم سه نسل او را به یاد می‌آورند بخصوص با کارهایش در رسانه ملی. از روزی که سربداران و سایه همسایه را بازی می‌کرد تا به امروز، قریب به 30 سال بعد که آخرین بازی و جلال‌الدین را به‌صورت توامان در حال پخش دارد. نقش‌های ماندگارش اما به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. شاید نقش‌هایش در شب دهم، زیر درخت هلو و سربداران در خاطره‌ها مانده باشد، اما بقیه حرفی برای گفتن نداشته‌اند. به نوعی تکرار خود در قالب شخصیت‌هایی که فاقد هر گونه پیچیدگی و جذابیت دراماتیک هستند. همیشه در حاشیه، ایفاگر نقش‌های سه و چهار به پایین، تکرار مکررات.

در تئاتر اما اوضاع کمی بهتر بوده است. شاید کلیشه نشدن و تنوع نقش‌ها روی صحنه این امکان را به این بازیگر پیشکسوت داده است تا گوشه‌ای از توانایی‌های غیرقابل کتمانش را به منصه ظهور برساند. او به صحنه نمایش و جاذبه‌هایش وفادار مانده و کم و بیش در طول سال دست‌کم در یک نمایش حضور پیدا کرده است. خودش می‌گوید عاشق تئاتر است و این هنر را به همه چیز ترجیح می‌دهد اما زندگی است و غم‌نانش. هیچ بازیگری با دستمزد تئاتر نمی‌تواند چرخ زندگی‌اش را بچرخاند.

آتش تقی‌پور از جمله بازیگرانی است که قدر و منزلت ندیده؛ آن‌چنان که شایسته و بایسته‌اش بوده. او در سینما و حتی تلویزیون شاید قربانی ستاره‌پروری و ستاره‌محوری‌ای شده که سال‌هاست بر این دو رسانه چیره است و به نوعی رضایت داده، چاره و ناچار، به نقش‌آفرینی در قالب شخصیت‌هایی بشدت شبیه هم. تقی‌پور و امثال او به نوعی قربانی شرایط هستند و راضی به هر آنچه امروز هست، از سر اضطرار بی‌گمان.

محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها