جام جم آنلاین گزارش می دهد

فرعون و دوربین مخفی «رامز جلال»

استارت اوج گیری جریان اخوان المسلمین را در منطقه در قالب انقلاب های عربی چند سال گذشته، تونس و انقلاب جنجالی آن علیه زین العابدین بن علی زد، اما همان گونه که شروع نفوذ سیاسی اخوان با وجود عمر کوتاه آن از این کشور بود، پایان دوره اقتدار سیاسی اخوانی ها نیز در همین کشور با انتخابات اخیر رقم خورد.
کد خبر: ۷۳۳۲۸۴
شلاقی دیگر بر کالبد نیمه جان اخوان المسلمین

به گزارش جام جم آنلاین، شاید هیچ کس فکرش را نمی کرد که شعله های افتاده بر پیکر محمد بوعزیزی - جوان تونسی که در ۴ ژانویه ۲۰۱۱خودسوزی کرد – بتواند جرقه ای برای شعله های سرکش انقلاب هایی شود که بعدها از زوایای مختلف فکری و ایدئولوژیک با نام های متفاوتی شناخته شد، اما شاید این تصور هم برای بسیاری دشوار بود که این شعله های زبانه کشیده، به این زودی و پیش از پاگرفتن انقلاب های عربی به خاموشی گراید.

تونس، جایی بود که این جرقه را در انبار باروت نارضایتی ملت های عرب از حاکمان خود انداخت و خیلی زود، برآیند آن به قدرت رسیدن جریان اخوان المسلمین در این کشور و با وجود سرایت انقلاب به مصر، میراث به جا مانده از دیکتاتوری فرعون ها، آخرین شعله های گفتمان اخوان المسلمین اما، – دست کم در سطح سیاسی آن- در تونس و با رای مردم آن رو به خاموشی برد.

در نوشتار حاضر تونس و نتایج انتخابات اخیر ان، تنها بهانه ای برای ورد به آسیب شناسی عملکرد جریان منطقه ای اخوان المسلمین طی سالیان اخیر است.

افول ستاره النهضه

سه روز پیش نتایج انتخابات تونس پس از سه سال حاکمیت جریان اخوان المسلمین در تونس، توجه جهان را به خود جلب کرد.

حزب «نداء تونس» توانست در نتیجه ای که برخی تحلیلگران از ان با عنوان نشانه آشکار افول سیاسی اخوان المسلمین نام بردند از این جریان پیشی بگیرد. رهبر حزب نداء تونس باجی قائد السبسی رییس جمهور دوره انتقالی – از دوران پس از انقلاب 2011 تا به دست گرفتن قدرت از سوی جریان های سیاسی تونس با زعامت اخوان- است؛ فردی که به عنوان چهره ای سکولار و طرفدار دولت تکنوکراتی توافقی شناخته می شود.

در انتخابات پارلمانی اخیر تونس که هفته گذشته برگزار شد، نداء تونس 83 کرسی پارلمان را به دست آورد و حزب النهضه شاخه سیاسی اخوان المسلمین تونس نیز به 68 کرسی از کل 217 کرسی رضایت داد تا برای تشکیل دولت ائتلافی دومین جریان تعیین کننده کشور باشد.

درست است که هنوز برای قضاوت درباره مرگ سیاسی اخوان المسلمین تونس زود است و به هر صورت این جریان یکی از ارکان تشکیل دهنده ائتلاف های بعدی قدرت در این کشور خواهد بود، اما قدر مسلم این است که دیگر النهضه، آن حزب پویای 2011 نیست که سایر جریان های سیاسی به دنبال لابی های پنهان با آن برای بهره برداری بیشتر از قدرت در این کشور شمال آفریقایی بودند.

چرخش نافرجام النهضه

در بعد داخلی مسائل متعددی مانند ناتوانی النهضه در مهار وضعیت وخیم اقتصادی، بی برنامه بودن این جریان و اعتماد بر کشورهایی مانند قطر و آمریکا در تدوین سیاست های اجرایی، عملکرد دولت اخوانی را تبدیل به دستمایه انتقاد ناظران مستقل کرد.

زمانی راشد الغنوشی، انقلاب اسلامی ایران را چراغ راه ملت های منطقه می دانست و نوشته های قدیم او موید این امر است. بی مناسبت نیست که ترجمه بخشی از یک مقاله او که در شماره سوم سال پنجم مجله المعرفه چاپ تونس، در تاریخ 12/2/1979 م درج شده است، جهت آگاهی از نوع اندیشۀ وی درباره حرکت های اسلامی معاصر و طلیعه دار بودن انقلاب اسلامی ایران، به عنوان شاهد این ادعا آورده شود.

الغنوشی نوشته بود: «دربارۀ انقلاب ایران، کمترین تردیدی وجود ندارد که محرک اصلی آن «اسلام» است و جناح های ملی و چپ که در کنار بودند، بطور قهری با موج خروشنده انقلاب به جریان افتادند و تمامی نمودها و پرچم ها، ناگزیر، جای خود را به پرچم های اسلامی سپردند، و امام خمینی همواره طبیعت اسلامی انقلاب و تأمین آزادی و عدالت در پرتو حکومت اسلامی را تبیین نموده است. آنچه از این بیان باید آموخت ـ بفرض صحت احتمال فوق ـ این است که به میزان خطر ارزیابی اشخاص و جنبش ها توجه نماییم چه، ارزش گذاری و موضع گیری در حقیقت نوعی داوری است و قرآن می فرماید: «از دنباله روی چیزی که یقین نداری بپرهیز، زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولند» و خطا در امر ارزیابی، خواه ناخواه منجر به اتخاذ مواضع ناروا می گردد.»

اما چرخش در مواضع و اندیشه های سیاسی اخوان المسلمین طی سال های گذشته، اوضاع را دگرگون کرد. شاید بهتر بود اخوانی ها پیش از هرگونه ورودی به بدنه ساختار سیاسی، ابتدا ارزیابی دقیقی از دوستان و دشمنان خود و انقلاب تونس می کردند.

نداشتن الگوی دقیقی برای اداره کشور شاید در روزهای اول پس از پیروزی انقلاب تونس امری طبیعی بود اما انتخاب کجراهه ها برای سکانداری اولین کشوری که انقلاب عربی را به راه انداخت کار را به بیراهه می کشاند و این امری کاملا آشکار بود.

از این رو، آسیب شناسی از فعالیت اخوان المسلمین در تونس و اینکه چه اتفاقی برای اعتبار ان افتاد، منحصر به خود تونس و عملکرد النهضه در آن نیست، بلکه باید گفت افول اخوان المسلمین تا حدی متاثر از مسائل داخلی و مقدار زیادی نیز در اثر تحولات بیرونی و اشتباهات منطقه ای و گفتمانی این جریان است.

می توان ادعا کرد که یکی از مهمترین پاشنه های آشیل جریان اخوان المسلمین علاوه بر بازی انحصارطلبانه با قدرت در داخل کشورهای خود، افتادن در دام سایر کشورهای منطقه ای و قدرت های فرامنطقه ای بود.

در واقع، شعله زودهنگام در گفتمان حکومتی و سیاسی اخوان‌المسلمین در مصر نیز به عنوان قدرتمندترین و بارزترین الگوی حکومتی این جریان در منطقه، زمانی زبانه کشید که این جماعت به دیوار سست حمایت غرب به ویژه امریکا و شراکت بی‌بنیان تکفیری‌ها به جای پایگاه مردمی خود و الگو قرار دادن انقلاب های اصیل منطقه، تکیه کرد.

در مصر، فقدان رهبری موثر، بی تجربگی در امر مملکت داری و سیاست، اوضاع نابسامان اقتصاد و عملکرد انحصار طلبانه اخوانی ها با بازی ندادن جریان های موثر در خیزش مردم این کشور در کنار اعتماد به قدرت هایی مانند عربستان سعودی- که خود آنتی تز الگوی تفکری اخوانی و رقیب تاریخی مصر در منطقه بود- متاسفانه کار را به خودزنی آشکار اخوان المسلمین کشاند.

«امریکایی‌ها چنین اجازه‌ای نخواهند داد.» این پاسخ محمد مرسی رئیس‌جمهور کودتازده مصر در واکنش به برکناری ناباورانه خود از قدرت بود.

گذشته از این، پارادوکس‌های مخرب جریان منطقه‌ای اخوان‌المسلمین و همپیمانان آن از جمله ترکیه از مدت‌ها پیش پرده از رخ برداشته بود.

سیاست به صفر رساندن تنش با همسایگان در کشور «عدالت و توسعه» اسلامگرا که دولت مرسی در موضع‌گیری‌های گاه و بیگاه خود آن را مدینه فاضله و الگوی بی‌بدیل حکومتداری اسلام اعتدال‌پیشه می‌نمایاند، چنان آشکار و صریح شعار وارثان آتاتورک را به مسلخ رفتار برد و به سنگ محک عمل آزمود که دیگر کسی نمانده بود تا عربده‌های اردوغان و معمار دیوار کج سیاست خارجی‌اش احمد داود اوغلو را برای اقناع غرب با هدف دخالت نظامی در سوریه از جغرافیای ترکیه عضو ناتو اما خواهان به صفر رساندن تنش! نشنود.

شدیدترین انتقاد محمد مرسی به رفقای اسلامگرای خود در ترکیه اما، زمانی بود که به رجب طیب اردوغان گفت که چرا اجازه پخش سریال «حریم سلطان» را به شبکه‌های ترکیه می‌دهد و باب انتقاد از امرای شجاع عثمانی را می‌گشاید!! این دغدغه محمد مرسی بود!!

حقیقت این است که محمد مرسی و همسلکانش در اخوان‌المسلمین بیش از آنکه واقعیت‌های جاری را در نظر آورند، در رؤیاهای تاریخی همان مدینه فاضله‌ای سیر می‌کردند که حتی خالقان آن پنداره‌های موهوم عثمانی (برنامه‌سازان تلویزیونی ترکیه) نیز بر سر صحت و سقم آنها اختلاف‌نظر داشتند.

از این دست اشتباهات متوهمانه از سوی مرسی در کنفرانس غیرمتعهدهای تهران هم با بی‌توجهی به برخی عرف‌ها و ملاحظات از جانب وی، آنگونه که رسانه‌ها گفتند و نوشتند تکرار شد.

ائتلاف نامیمون با تکفیری ها

به واقع، در بدو امر این خود اخوانی‌ها و توهم زودتر از موعدشان بود که آینه محدبی از نمایش واقعیت‌ها پیش چشمانشان گذاشت و به جرئت می‌توان گفت حمایت امریکا از آنان- که خیلی راحت بعد از کودتا به ارتش مصر معطوف شد- در این رویکرد بی‌تأثیر نبود؛ امری که در نهایت با جمله «امریکایی‌ها چنین اجازه‌ای نخواهند داد»، مثل اعترافی بی‌اختیار بر زبان مرسی جاری شد.

ائتلاف با جریان تکفیر مصر که مورد حمایت برخی کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس و قدرت‌های منطقه‌ای معروف به ضدیت با اخوان‌المسلمین به عنوان بزرگ‌ترین اپوزیسیون این کشورها بود، باز هم پارادوکس‌های اسلامگرایان معروف به اعتدال‌گرایی را به سطح آورد.

طرفه اینکه تکفیری‌ها در بدو انقلاب مصر، مخالف شرکت در تظاهرات و اعتراض‌های ضد حکومتی، معارض سرسخت تشکیلات و سازوکارهای مدنی و درباره نحوه تعامل با حاکمان فاسد، طرفدار تحمل عافیت‌طلبانه برآمده از ایدئولوژی سلفی بودند، اما با حمایت‌های مالی خارجی و استفاده از منابر تبلیغاتی پس از سقوط حسنی مبارک، توانستند به کم‌هزینه‌ترین شکل ممکن با جریان قدرت بعدی همراه شوند و با کسب تعداد قابل توجهی از کرسی‌های پارلمان و سهمی حدوداً 30 درصدی از آرا، در ساختار قدرت سهیم شوند.

اگرچه نقیض جریان موسوم به اسلامگرایی معتدل در پیوندی نامیمون با افراط‌گرایی، ابتدائاً از دل این جریان سر برآورد اما غربی‌ها هم با ملاحظات متعددی از بدو حاکمیت جریان جدید، عملکرد اخوانی‌ها را زیر نظر داشتند.

شاید وام 4/8 میلیارد دلاری صندوق بین‌المللی پول برای مصر درگیر با کسر بودجه و نابسامانی اقتصادی شدید، محکی برای میزان پتانسیل و مقدورات اخوان‌المسلمین و شرکای حکومتی آن در پذیرش اصلاحات موردنظر غرب بود. اعطای وام منوط به انجام اصلاحات اجتماعی- اقتصادی و سیاسی در مصر بود و مهم‌ترین مخالفان آن همان شرکایی بودند که بیش از همه مؤلفه‌های نماینده برخورد پارادوکسیکال جریان اخوان با مقوله اعتدال بود.

طرح موضوع ضرورت اخذ وام از صندوق بین‌المللی پول نیز به نوبه خود کافی بود که افراطیون سلفی وابسته به دلارهای نفتی اعراب خلیج‌فارس موضوع حرمت ربا را برای تخریب این تصمیم در منابر مساجد فریاد بزنند.

درس اخوان برای سوریه

با این رویکرد، اخوانی‌ها نه اعتماد کامل غرب را کسب کردند؛ غربی که برایش امنیت مطلق رژیم اسرائیل مهم‌ترین مصلحت ممکن در خاورمیانه بود و نه سایر طرف‌های تأثیرگذار منطقه‌ای اعم از اسلامگرا یا سکولار می‌توانستند به حکومت اخوانی به عنوان شریک قابل اعتماد بنگرند و از همین رو بود که پس از کودتای ارتش علیه مرسی، تنها دو کشوری که مهم‌ترین حامیان جریان و تفکر اخوان در منطقه به شمار می‌روند، یعنی تونس و ترکیه به صراحت این کودتا را محکوم کردند. شکست گفتمان اخوان‌المسلمین در منطقه، درس‌هایی را برای سایر کشورهای بحران‌زده به ویژه سوریه داشت.

تظاهرات میلیونی این بار مرسی را در میدان‌های بزرگ کشور با شعار تصحیح مسیر انقلاب از صدر به زیر کشید و درسی را برای سایر ملت‌های منطقه به دنبال داشت. این درسی است که سوری‌ها باید پیش از هر ملت دیگری بیاموزند. امین قموریه تحلیلگر سیاسی عرب بر این باور است که مردم مصر درس دینداری اخوانی‌ها را نپذیرفتند، پس چگونه می‌توان از اصولگراها یا حتی سلفی‌های سوریه انتظار قبول نحوه تفکر اخوان‌المسلمین را داشت، آن هم سوریانی که در تنوع مذهبی و قومی و پذیرندگی سایرین، ضرب‌المثل هستند؟

اخوان در سوریه عقیم ماند

وضعیت سوریه و تنش تزریقی به آن که قرار بود با یک انقلاب مصنوعی به براندازی بشار اسد منجر شود نهایتا بر هیچ کدام از ناظران تحولات منطقه پوشیده نماند و تقلای برخی کشورهای عربی مانند قطر برای قدرت بخشیدن به اخوان المسلمین سر از جریان های بدنامی مانند جبهه النصره و داعش برآورد.

نقشه راه ارتش مصر برای مهار نقش اخوان‌المسلمین و عزل آنان با اقبال پنهان و آشکار خاصی در منطقه نیز روبه‌رو شد و داستان دموکراسی در خاورمیانه را نیز در فرآیندی تکراری ناتمام گذاشت. مصر، اخوان‌المسلمین را تولید کرد، پرورش داد و درخت این جریان را با تمام شاخ و برگ فکری و جهادی آن هرس کرد اما اخوانی‌ها را برنتابید، چگونه می‌توان از سوری‌ها انتظار پذیرش گفتمان اخوانی را داشت؟ آنچه در مصر اتفاق افتاد بازگشت ارتش به قدرت بود و آنگونه که سمیح صعب نویسنده و تحلیلگر سیاسی می‌نویسد، آزمایشی خیلی مختصر برای حکومتداری اخوان که به شدت با اوضاع تحولات سوریه مرتبط بود. او بر این باور است که اگر اخوان‌المسلمین در سوریه پیروز می‌شدند، ارتش مصر جرئت نداشت مرسی را عزل کند، حتی اگر ده‌ها میلیون نفر هم در اعتراض به او به خیابان‌ها می‌آمدند. ارتباط بین دمشق و قاهره و حتی میدان تقسیم استانبول، نه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و سیاسی- فرهنگی، بلکه نتیجه وحدت جغرافیایی سیاسی در فرآیندی است که قرار است تمام منطقه را در بر گیرد.

قرائت اسلام سیاسی سلفی- اخوانی در سوریه شکست سنگینی را در برابر مقاومت مردمی و نظامی دمشق خورد و سقوط محمد مرسی در مصر همه رؤیاهای رجب طیب اردوغان و احمد داود اوغلو را برای تشکیل خاورمیانه بزرگ اسلامی ( احیای امپراتوری عثمانی) با حاکمیت سازمان اخوان‌المسلمین و مرجعیت آنکارا به باد داد.

فروپاشی اخوان مصر به معنای خونریزی کشنده طرح ایدئولوژیک اخوانی- ترکی بود و همین مسئله در ترکیه این موضوع را به شکل جدی مطرح کرد که ممکن است آتش التحریر به میدان تقسیم هم سرایت کند. تصادفی نبود که معترضان ترک در میدان تقسیم بر اردوغان نام «مرسی ترک» را گذاشته بودند.

استقبال عربستان از شکست اخوان المسلمین

تنها چند ساعتی پس از برکناری مرسی، عربستان سعودی این تحول را با کمکی پنج میلیارد دلاری به فال نیک گرفت و به دنبال آن امارات و کویت با هفت میلیارد دلار مساعده به استقبال این رویداد غیردموکراتیک رفتند. شاید برای ارتشی که کمک‌های خارجی را راز بقای خود می‌داند این مسئله نه تنها دردآور نیست بلکه الزامی حیاتی است اما اعتماد به خارج و تکیه بر کمک‌های دیگران، برای اخوان‌المسلمینی که قرار بود گفتمان حکومتی جدید و مستقلی را به عنوان بدیل نظام‌های خاورمیانه‌ای عرضه کند، به منزله پاشنه آشیلی کشنده بود.

اخوانی‌ها حتی به این متهم شدند که قرار است اهرام مصر را به «برادران قطری» واگذار کنند و حتی کمک 8 میلیارد دلاری قطر نیز نه تنها به بقای آنان در قدرت کمکی نکرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از ناظران، برای اخوان‌المسلمین در افکار عمومی مردم مصر بدنامی هم به دنبال داشت.

در لیبی نیز اگر چه قطر بسیار تلاش کرد با حمایت از این جریان جای پای خود را در آن کشور پس از زانو زدن شتر سرهنگ قذافی در ریگزارهای آن باز کند، ساختار خاص قبیله ای در کنار مداخله های امنیتی از جمله حمله نیروهای ناتو و ناامنی شدید متعاقب آن اجازه نداد نیروهای اخوانی از همان ابتدای امر فرصتی برای سر برآوردن داشته باشند.

آسیب شناسی عملکرد اخوان را نمی توان به همین سطور خلاصه کرد، اما واقعیت این است که جریان اخوان با تمام ایرادهای وارد بر آن هنوز آنقدر پتانسیل و کشش دارد که بتواند با جبران اشتباهات گذشته و شناخت دقیق دوست از دشمن، آینده روشنی را برای کشورهای حوزه نفوذ خود فراهم کند.

جام جم آنلاین- جواد ارشادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها