در گفت‌‌وگوی «جام‌جم» با علیرضا دهقان، کارگردان ایساتیس بررسی شد

ستاره‌های دوبلاژ راوی افسانه‌های یزد

«ایساتیس» به کارگردانی علیرضا دهقان بامحوریت شهر یزد،مدتی است که روی پرده سینماها رفته است. دهقان دراین اثر تاریخچه شهر یزد را با نگاهی به افسانه‌ها واسطوره‌ها با روایت عناصر چهارگانه(آب، باد، خاک و آتش) تصویرمی‌کند.این مستندساز در ایساتیس تنها به بیان آنچه رخ می‌دهد در قالب فیلم مستند اکتفا نکرده، بلکه آنچه که می‌خواهد تصویر کند را با فرمی شاعرانه با کلام گوینده‌های متن ــ نصرا...مدقالچی(باد)، ابوالحسن تهامی‌نژاد(آتش)،زهره شکوفنده(خاک) و مریم شیرزاد(آب) ــ درهم آمیخته و مستندی قابل‌تأمل و دیدنی خلق کرده‌است.
کد خبر: ۱۴۴۷۹۶۰
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ وهنر
ستاره‌های دوبلاژ راوی افسانه‌های یزد
 
دهقان پیش از این مستندهای اوسیا، روز بیست‌وهفتم، بوی گردو،التیام وبی‌گدار را ساخته و اکران این مستند بهانه‌ای برای گفت‌وگو با این کارگردان می‌شود که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

چه انگیزه‌ای شما را به سمت ساخت ایساتیس سوق داد؟
امسال بیستمین سالی است که در عرصه فیلمسازی فعالیت می‌کنم و اوایل کارم بیشتر فیلم‌های داستانی می‌ساختم و پس از آن فیلم مستند هم به آن اضافه شدو تمرکزم در۱۵سال اخیر بیشتر روی سینمای مستند بوده‌است. در۱۰سال گذشته بیشتر مستندهایم ــ فارغ از مجموعه مستندهای تلویزیونی ــ رنگ و بوی محیط‌زیست داشت. من چند مستند مردم‌نگاری و پرتره کار کرده بودم اما تصمیم داشتم در حوزه مستندهای شاعرانه و شهری که کارگردان می‌تواند ردپایی در ساختار آن به جای بگذارد و با موضوع بازی کند، بسازم. به‌دلیل این‌که خودم در سینمای مستند تدریس می‌کردم، به مستندهایی با این فرم بیانی علاقه‌مند بودم و دوست داشتم کاری بسازم که از قبل بتوانم روی آن برنامه‌ریزی کنم و دکوپاژهای آن مشخص باشد. این شکل از مستندسازی از طرفی در سینمای ایران کمتر کار شده و از طرف دیگر به‌دلیل گستردگی لوکیشن و هزینه‌های ساخت گران، زمانبر است. ابتدا بعد از نوشتن طرح فیلم قصد داشتم آن را در چند استان مختلف کار کنم اما به‌دلیل این‌که هزینه برآورد ساخت این فیلم نسبت به هزینه متداول فیلم‌های مستند بالاتر بود، حمایت چندانی از ما نشد تا این‌که بعد از پیگیری چندساله تصمیم گرفتم خودم مستند را بسازم.

با توجه به این‌که خودتان تصمیم به ساخت این مستند گرفتید از چه سالی شروع کردید و چه زمانی به پایان رسید؟
شروع اولیه کار از سال ۹۱ بود اما از اواخر ۹۲ تا ۹۵ درگیر دوکار دیگر شدم. از اواخر سال ۹۵ تحقیقاتم را شروع کردم که در کجا می‌توانیم فیلمبرداری کنیم و روایت مستند به چه شکلی باشد. بین ساخت ایساتیس دو مستند دیگر ساختم؛ یکی از این مستندها اوسیا با موضوع مرثیه‌ای بر قنات زارچ ــ طولانی‌ترین قنات ایران ــ بود که داخل آن فاضلاب بیمارستانی می‌ریختند و خوشبختانه ساخت این مستند موجب شد این جریان متوقف و تمام مسیرهای قنات پاکسازی شود. پس از آن به‌دلیل ثبت جهانی شهر یزد، «ایساتیس» را شروع کردم که روند پیش‌تولید، پژوهش تا اتمام کار ‌چهار سال طول کشید. تصمیم گرفتم داستانی که می‌خواستم در ایران روایت کنم را به شهر یزد بیاورم و به نظرم یزد می‌تواند نمادی از ایران کوچک باشد و تمام این عناصر چهارگانه را می‌توانیم در یزد ببینیم؛ چون یزد شهر قنات‌ها، بادگیرها و خاک به دلیل بافت خشتی گِلی و آتش به دلیل حضور زرتشتیان و استفاده از این عنصر در صنعت گسترده است. 

ایده سخنگو بودن عناصر چهارگانه از کجا نشأت می‌گیرد؟
نمی‌دانم از کجا شروع شد، اما از سال ۹۱ که ایده اولیه‌اش در ذهنم شکل گرفت، همیشه دوست داشتم مستندی جهان‌شمول را درباره تاریخ و فرهنگ ایران کار کنم که برای تمام مردم دنیا قابل درک باشد. بعضی دوستان معتقد بودند این نوع مستندها نیازی به نریتور(گوینده گفتار متن) ندارد، اما چون هدفم معرفی فرهنگ، آیین و میراث ایران بود و پخش بین‌المللی این کار هم برایم اولویت داشت، این نریشن‌ها را برای مخاطبانی که آشنایی با فرهنگ ایران ندارند، اضافه کردم. بنابراین، مخاطبان غیر‌ایرانی نیاز به پس‌زمینه‌ای دارند تا بدانند هر یک از این عناصر چهارگانه در تعامل با انسان و شهر، چگونه نقش خود را ایفا می‌کنند. 

نسبت عناصر چهارگانه با آیین‌ها و مذاهب مختلفی که در فیلم آمده‌ و علت آوردن این آیین‌ها در فیلم چیست؟
ما میراث ملموس و ناملموس، معماری، تاریخ، فرهنگ، شغل و محیط‌زیست یک اقلیم را روایت می‌کنیم. وقتی می‌خواهیم داستان چهار عنصر را در مدت زمان ۷۵‌دقیقه فیلم تصویر کنیم، باید گزیده‌ای از تمام رویدادهایی باشد که با یکدیگر می‌تواند پیوند تاریخی و فرهنگی برقرار کند. بنابراین، سراغ جزئیات ریز نمی‌توانیم برویم و باید درحد گفتن مسائل کلی باشد که در نهایت به پیرنگ و مفهوم واحدی برسد.به عنوان مثال، آنچه از دیدگاه یونسکو موجب ثبت جهانی شهر یزد شده، فقط معماری و تاریخ این شهر نیست، بلکه فرهنگ‌ها، سنت‌ها و آداب و رسوم، باورها، آیین‌ها ومذاهب دراین قضیه نقش دارد. برایم مهم بود چطور در بدترین نقطه جغرافیایی ایران در دل کویر که آب نیست و آدم‌ها برای دسترسی بهتر قنات‌ها و برای تحمل این گرمای کویری، بادگیرها را احداث کردند، شهری خشت و گِلی به وجود آمده که هنوز پابرجاست. بنابراین، به نظرم پشت تمام این تلاش‌ها نوعی آیین، فرهنگ وهمزیستی مسالمت‌آمیز میان ادیان وجودداشته است.این نشان می‌دهد باوجود تضاد دیدگاه‌ها و مشقت‌های محیط زیست و جغرافیایی، اهالی شهر توانستند این شهر را پویا و زنده نگه‌دارند. 

برای فیلمبرداری مکان‌های سنتی یزد مثل خانه‌های سنتی که با توجه به صنعتی شدن شهرها چهره آنها دستخوش تغییر شده، با چه چالش‌هایی رو‌به‌رو بودید؟
درست است که شیوه و سبک معماری بازار یزد شبیه بازارهای سنتی شهرهای تاریخی ایران است، اما مغازه‌ها، درها، کولرها و عناصر جدید زندگی شهری به این ساختار اضافه شده بود و هماهنگی سنتی این فضا را از بین برده بود. برای آخرین سکانسی که بچه‌ها روی پشت‌بام بازی می‌کنند و خانم‌ها زیریک بادگیر درخانه نشستند، فکر نمی‌کردیم با چالش خاصی رو‌به‌رو باشیم و این لوکیشن را برای روز آخر گذاشتیم، اما۱۷روز درگیر پیداکردن یک خانه سنتی شدیم. من به خانه‌ای احتیاج داشتم که عناصر زندگی مدرن در آن نباشد و پنجره‌هایش سنتی و ارسی و بادگیر داشته باشد، اما خانه‌ای به این شکل نبود و عناصر زندگی مدرن را داشتند. به‌همین‌دلیل، همین تک‌منزل موجود در فیلم، ترکیبی از چهار منزل در نقاط مختلف شهر است؛ یعنی تالار، پشت‌بام و پلان داخلی آن هرکدام یک‌جاست تا تبدیل به همین عمارتی شد که در فیلم می‌بینیم. 

چقدر به مستند «باد صبا»و دیگر مستندهایی که به این سبک بیانی نزدیک هستند، برای ساخت «ایساتیس» توجه داشتید؟
به‌دلیل این‌که با سبک بیانی ایساتیس به‌شدت کم کار کردیم وشاخص‌ترین مستند ایرانی با این حال‌وهوا باد صبای آلبرت لاموریس است. ارجاع دوستانی که فیلم را دیدند، به آن سمت می‌رود. من در این مستند داستان چهار عنصر را روایت می‌کنم، اما باد صبا تک‌عنصر (روایت باد) است. علاوه‌براین، من تنها ماجرای شهر ایساتیس را روایت می‌کنم، اما باد صبا در چند شهر اتفاق می‌افتد. تا جایی که امکان داشت، تلاش کردم داستان و روایت خودم را داشته باشم، اما طبیعی است که ذهن تماشاگر به سمت مستند باد صبا برود، چون بخشی از شکل روایت فیلم از دیدگاه باد گفته می‌شود. البته من باد صبا را دوست دارم و به نظرم از آثار شاخص سینمای مستند ایران است.

شمادرمستندهای مختلف مانند بی‌گداروایساتیس توجه خاصی به موضوع بحران آب داشتید. این دغدغه از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
من بزرگ‌شده کویرم و۱۷سال(یزد) زندگی کردم و برای من ومردم شهرم که دسترسی به آب که باحفر قنات به‌دست‌می‌آید، گوهری گرانبها محسوب می‌شود. وقتی می‌بینیم آبی که جرعه‌به‌جرعه آن با مشقت از دل زمین بیرون می‌آید و تصفیه می‌شود و رشد کارخانه‌های صنعتی متناسب با منابع آبی زیرزمینی شهر نیست، دل‌مان به درد می‌آید. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که خاک، اقلیم و فرهنگ‌مان خیلی برای‌مان اهمیت دارد و نباید بحران آب این پیش‌بینی جهانی را که در ۲۰ سال آینده ۷۰ درصد کشور از بی‌آبی خالی از سکنه می‌شود، محقق کند. 

۳ سال برای برف یزد صبر کردیم!
درایساتیس به‌دلیل ظهور عناصر مدرن شهری دربافت سنتی نیازمند بازسازی صحنه‌هایی مانند دکور بازار وخانه‌های سنتی بودیم. در بخش‌هایی هم باید صبر می‌کردیم تا فصل‌های مختلف برای نمایش آیین‌های دینی وهمچنین فصل برف برسد؛چون دریزد برف کم می‌بارد و سه سال برای سکانس برف صبر کردیم.البته خداراشکرامسال برف خوبی دریزد بارید وامروز تمام این شهر سفیدپوش شده است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها