رهبر انقلاب اسلامی در دیدارهای اخیر بر این نکته تأکید داشته‌اند که طوفان‌الاقصی وعملیات نیروهای مقاومت فلسطینی علیه رژیم صهیونیستی آغاز روند آمریکازدایی ازمنطقه است وهمچنین شکست اشغالگران درواقع به معنی شکست آمریکاست.
کد خبر: ۱۴۳۹۶۵۸
 
مجتبی فردوسی‌پور،سفیرسابق ایران دراردن ورئیس گروه مطالعات غرب آسیا مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امورخارجه در گفت‌وگویی به بررسی نقش عملیات طوفان الاقصی درروند آمریکازدایی از منطقه غرب آسیا پرداخته است.

کلیدواژه آمریکازدایی که ازسوی رهبر انقلاب طرح شد، به بروز چه تحولی درمنطقه غرب آسیا اشاره دارد و ابعاد آن چگونه است؟ برهمین اساس چه تغییراتی در سیاست‌ها و رفتار دولت‌های منطقه بروز یافته و این تغییرات را چگونه باید تفسیر کرد؟
ابعاد اندیشه سیاسی رهبر انقلاب در باب کلیدواژه آمریکازدایی ناظر بر دو مولفه اساسی است؛ مولفه اول این‌که آمریکا پس از خروج بریتانیا از منطقه که بیش از نیم قرن از ۱۹۷۱ تاکنون می‌گذرد؛ سلطه و استیلای خود را بر سطح منطقه غرب آسیا پراکنده است.وضعیت رو به جلوی جهان امروز به گونه‌ای است که با وضعیت رویکردهای سنتی و هژمونیک آمریکا آمیختگی و آمیزشی ندارد و امروزه با توجه به تبلور و ظهور و بروز افکار بیداری اسلامی در سطح منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا تقریبا می‌توان گفت ملت‌های بیدار این منطقه به‌شدت ضد آمریکایی هستند و به‌هیچ‌وجه خواهان دولتمردان متحد و متفق با آمریکا نیستند. این مولفه اول است که معتقدیم آمریکا به وضعیت افول هژمونیک منطقه‌ای‌اش دارد نزدیک می‌شود و این وضعیت در عرصه بین‌المللی و جهانی نیز خود را نشان می‌دهد.مولفه دوم که برآمده از ظهور و بروز انقلاب اسلامی به برکت نهضت حضرت امام‌خمینی‌‌ رحمه‌‌ا... است، برآمدن نوعی رویکردهای نامتقارن است. تبلور مقاومت اسلامی در سطح منطقه به ‌عنوان اهرم فشار علیه هژمونی آمریکا با رویکرد انقلاب اسلامی و حکمرانی‌اش در سطح منطقه گسترده شده و امروزه اثرات نتیجه‌بخش این اهرم فشار خودنمایی می‌کند و مشخص است آمریکا این فشار را پذیرفته و در مقابل این فشار ناچار به عقب‌نشینی است و مصداق عینی آن را در وضعیت عراق و افغانستان دیدیم و این کوس افول هژمونی ایالات متحده آمریکا را در سطح منطقه به صدا درآورده است.
 
رهبر انقلاب در بیانات‌شان تصریح کردند شکست رژیم‌صهیونیستی دراین حادثه فقط شکست اونیست، بلکه شکست آمریکاست. با توجه به آنچه دراین دوماه ونیم گذشته است، شکست آمریکا چگونه تحلیل می‌شود؟ به‌طورکلی نفوذ و سلطه آمریکا در غرب آسیا در مقایسه با دهه‌های قبل چه وضعیتی دارد و عملیات طوفان‌الاقصی چه تاثیری بر این موضوع گذاشته‌است؟
نگاه رهبر انقلاب در باب شکست آمریکا در پسا طوفان‌الاقصی با دو رویکرد تبیین می‌شود؛ رویکرد اول این بود که ایشان معتقدند شکست اسرائیل ترمیم‌ناپذیر است و با وجود آن‌که همه بنگاه‌های تبلیغاتی اعلام کردند اسرائیل شکست خورده است ولی رهبر معظم انقلاب فرمودند: این شکست، شکستی ترمیم‌ناپذیر است به‌دلیل این‌که ارکان نظامی، امنیتی و اطلاعاتی رژیم‌صهیونیستی را فروپاشاند و متلاشی کرد و دلیل حضور ایالات متحده آمریکا در سطح منطقه‌ای، ناشی از همین وضعیت بود.بنابراین اتفاقی که افتاده اولا شکست ترمیم‌ناپذیر رژیم‌صهیونیستی و ثانیا شکست آمریکاست که با تمام قوا وارد میدان عملیاتی شده و دو رأس ناو هواپیمابر خودش یعنی آیزنهاور و جرارد فورد را وارد مدیترانه کرد اما وقتی دید عایدی برای نگهداشت دستاورد رژیم‌صهیونیستی و برگ برنده در منازعه ندارد از مدیترانه خارج شد و وارد منطقه غرب آسیا شد ولی با اقدامی که انصارا... یمن در حوزه تسلط تنگه باب‌المندب اعمال کرد، حتی ائتلاف دریایی ‌آمریکا هم نتیجه نداد و به‌ناچار ناو آیزنهاور از منطقه خلیج‌فارس نیز خارج شد. بنابراین آمریکایی‌ها نه‌تنها در حوزه سخت‌افزاری دچار شکست شدند، بلکه با اعتراف خودشان، این شکست را در حوزه نرم‌افزاری و جنگ هوش مصنوعی هم در همان ابتدای شنبه هفتم اکتبر(۱۵ مهرماه) پذیرفتند.نکته سوم مقوله نظم جهانی است که تحت‌تاثیر هفتم اکتبر و عملیات طوفان‌الاقصی دچار تغییر و تحول شد و مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی در این باب می‌گوید: دیگر موازنه تهدید سنتی در جهان امروز کارساز نیست و باید براساس موازین جدید عمل کرد؛ یعنی قدرت هسته‌ای برتر رژیم‌صهیونیستی در مقابل گروه مقاومت ۴۰-۴۵ هزار نفری امروزه کارایی ندارد و این موازنه تهدید دیگر پاسخگو نیست. پس یکی از تاثیرات و پیامدهای اساسی طوفان‌الاقصی به‌هم‌خوردن نظم جهانی و هندسه نظم بین‌المللی است که این هم یک نوع شکست و افول هژمونیک آمریکا در وضعیت روبه جلوی نظام بین‌الملل محسوب می‌شود.
 
فاش شدن ادعاهای دروغین حقوق بشری، آشکار شدن باطن ظاهرسازی‌های غیرواقعی و بروز زشت هیولای منحوس آمریکا و انگلیس از پیامدهای طوفان‌الاقصی بود. چرا این نقاب‌ها فرو افتاد و امپراتوری رسانه‌ای غرب بی‌تاثیر شد؟
ادعای دروغین حقوق‌بشری آمریکا و غرب برآمده از دو مؤلفه اساسی است؛ مؤلفه اول پیمان وستفالی است که بعد از جنگ‌های اروپایی و جنگ‌های اردوگاه غرب محقق شد و اینها مدعی ساختار حقوق بین‌الملل و حقوق بشر و سازماندهی نظم و صلح بین‌المللی و عدالت بین‌المللی براساس فرآیند نهادهای بین‌المللی شدند اما این نهادها در پسا‌طوفان‌الاقصی اثربخشی و کارایی خود را از دست دادند و دیدیم با افکارعمومی، جهان نظم جدیدی پیدا کرد که این نهادهای بین‌المللی تحت تاثیر افکار عمومی وزن و ثقل خود را در حوزه جهانی و بین‌المللی از دست دادند.مولفه دوم در این راستا عطف توجه ما به لیبرال‌دموکراسی غرب است. غرب مدعی است که حکمرانی خود را بر اساس لیبرال‌دموکراسی چیده و لذا اصل و اساس دموکراسی که غرب مدعی آن است برای صیانت از حقوق اساسی مردم است؛ بنابراین تحت لوای حقوق اساسی و دموکراسی یا همان فرآیند لیبرال‌دموکراسی اینها خود را در نقاب‌های زشت حقوق بشری پنهان کردند و تصورشان این بود که فرهنگ عامه در سطح بین‌المللی و جهان تحت پوشش لیبرال‌دموکراسی تغییر پیدا خواهد کرد. اما اتفاقی که افتاد این بود که این نقاب زشت و زننده با توجه به جنایات و جرایم جنگی ضد انسانی، ضد حقوق‌بشری و ضد بشردوستانه توسط رژیم‌صهیونیستی زائل شد و نقاب از چهره افتاد و صورت کریه، زشت و زننده غرب که در پسا‌نقاب لیبرال‌دموکراسی براساس فرآیند به ظاهر حقوق اساسی شکل گرفته بود زائل شد و از بین رفت و این چهره کریه و زشت نمایان شد. این دو مولفه حائز اهمیت هستند و شاید بتوان گفت به مراحل افول لیبرال‌دموکراسی در جوامع توسعه‌یافته غربی نزدیک می‌شویم.
 
استراتژی صبروتسلیم نشدن دربرابر شدیدترین حمله‌ها و تهاجمات دربین مردم فلسطین وسربازان حماس ریشه درچه چیز دارد و رژیم اشغالگرقدس روندهای آینده خودرا با توجه به این روحیه و وضعیت مردم فلسطین چگونه طراحی خواهد کرد؟
استراتژی مقاومت براساس رویکرد تحولات تاریخی متغیر عرصه فلسطین قابل تحلیل و ارزیابی است. آنچه حائز اهمیت بوده این است که در فرآیند فلسطین مراحلی را پشت سر گذاشتیم که رویکردها مهم هستند و باید به آنها توجه کرد. در دوره ابوعمار سه مرحله را پشت سر گذاشتیم؛ مرحله اول فرآیند مقاومت حداکثری بود. بعد با فروپاشی اردوگاه شرق احساس مقاومت فتح و شاخه مسلحانه این بود که بدون حامی شده و لذا فرآیند سازش را پیش گرفت؛ اما با این ابتکارعمل که در یک دست سلاح و در دست دیگر قلم به‌سمت سازش رفتند و هر جا سازش را خلاف جهت و معیار خود می‌دیدند از فشار اسلحه استفاده می‌کردند. این در وضعیت بعد از اسلو، زمین در مقابل سازش تبدیل شد و با معادله اجلاس سران اتحادیه عرب با طرح پیشنهادی عربستان‌سعودی، معادله زمین در مقابل سازش شکل گرفت که به طرح دو دولت عربستان‌سعودی به‌عنوان پیشنهاد ملک عبدا... در اجلاس بیروت سال ۲۰۰۲ طرح شد.در آنجا مبنای شکل‌گیری دولت فلسطین براساس مرزهای چهار ژوئن سال ۱۹۶۷ کلید خورد؛ ولی اسرائیل با آن کنار نیامد و آن را نپذیرفت، لذا این معیار از دست طرف‌های سازشی یا سازشکار خارج شد و به طرح معامله قرن در دوره ترامپ رسیدیم و بحث تشکیل دولت واحد یهودی_عبری در تمام سرزمین‌های اشغالی فلسطین مطرح شد و می‌توان گفت فرآیند سازش، از فرآیند سازش زمین به فرآیند سازش در مقابل رفاه و اقتصاد رسید؛ یعنی صرف اقتصاد معیشتی برای فلسطینی‌ها تشکیل دولت را برای‌شان رقم بزند یا بتواند وضعیت سلطه را تحکیم و تثبیت کند؛ اما این اتفاق نیفتاد و طوفان‌الاقصی نشان داد چیزی که برای فلسطینی‌ها به‌عنوان شاخص تغییر مسیر و برآورنده خواست حقیقی و حق و حقوق آنها در ایجاد دولت فلسطینی می‌تواند پابرجا بماند فقط مقاومت مسلحانه و اعمال زور در مقابل زور است و طوفان‌ الاقصی این را ثابت کرد که فقط از طریق اعمال قدرت می‌توان حتی به مرزهای چهار ژوئن دسترسی پیدا کرد و دیدیم در طوفان الاقصی نوار غزه که شامل ۴۸ تا ۶۷ می‌شد، بخش‌هایی از آن از لوث شهرک‌نشینان پاک شد و اسرائیلی‌ها تقریبا از این مناطق تخلیه شدند و خود، این یک دستاورد بزرگ به‌عنوان پیامد طوفان الاقصی و نکته حائز اهمیت است. استراتژی رژیم اشغالگر صهیونیستی بعد از این درصدد است شدت و حدت به خرج دهد و از طریق اعمال خشونت و اعمال فرآیند سخت‌افزاری در مقابل مقاومت تلاش کند. مقاومت را خلع سلاح و از مناطق فلسطینی پاکسازی کند که امکان آن نیست، چون جنبش‌های مقاومتی ایده را نمی‌توان پاکسازی کرد، مگر این‌که بخواهند تمام ملت فلسطین را از دم تیغ بگذرانند که این هم امکان‌پذیر نیست همان‌طور که در پسا جنگ تابستان ۲۰۰۶ جنگ ۳۳ روزه لبنان چنین اتفاقی نیفتاد و امروز مقاومت حزب‌ا... به مراتب قوی‌تر از روزهای اولی است که جنگ را آغاز کرد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها