روایت تاریخ از کارنامه روحانیت - ۲۲

سلسله‌ جنبان نهضت‌های اصلاحی

روایت تاریخ از کارنامه روحانیت (بخش ۱۸)

روحانی تنها در میان بیگانگان

حالا دیگر میدان جنگ بود و مجاهدان در برابر قوای متخاصم روس بی‌هیچ حمایتی از تهران. در آغاز نیروهای امیرحشمت بر روس‌ها غلبه یافتند و جنگ به‌سختی در محلات تبریز جاری بود تا آن‌که در نشستی کنسول روس و کنسول انگلیس و فرانسه در مقابل ضیاءالدوله و ثقه الاسلام به مذاکره نشستند.
کد خبر: ۱۴۳۳۰۷۹
نویسنده سعید مستغاثی - مستندساز و کارشناس سینما

 
در این مذاکره قرار شد مجاهدان و افراد امیرحشمت خلع سلاح و از شهر خارج شوند تا جنگ پایان یابد اما روس‌ها خدعه کردند و نیروهای تازه نفس خود را به شهر بی‌دفاع وارد کردند. ثقه الاسلام برای مذاکره با کنسول روس به کنسولگری رفت، شهر زیر باران آتش بود. مذاکره با کنسول روس نتیجه‌ای نداشت و ثقه الاسلام از همه یاران و نیروهای مجاهد خواست تا شهر را ترک کنند و چون از او پرسیدند: «پس شما چه می‌کنید؟» پاسخ داد: «من کار خود را به خدا می‌سپارم؛ افوض امری الی ا... .»(۱)
او تنها در میان دشمنان بیگانه به انتظار بود، شهر را قوای روس در اختیار داشتند تا این‌که در روز تاسوعا، ثقه الاسلام از خانه خود خارج شده بود که در میان راه توسط صاحب منصبان روس دستگیر شد و او را به بهانه آن‌که در کنسولگری جلسه‌ای برپاست به کنسولگری بردند. کنسول روس در این دیدار از او خواست تا استشهاد دهد که قوای روس در این بلوا سهمی نداشته و گناه بر گردن مجاهدان بوده است اما ثقه الاسلام از پذیرش این تقاضا سرباز زد (۲)و برای آن‌که مبادا از مهرش استفاده شود، مهر عقیق خود را زیر پای گذشت و شکست.(۳) 
در این میان میلر، کنسول انگلیس نیز حضور داشت و او نیز به این کار اصرار داشت و می‌خواست تا ثقه الاسلام حقانیت روس‌ها را در این نبرد تایید کند اما باز هم جواب منفی شنید. او برای راضی کردن ثقه‌الاسلام منشی ایرانی کنسولگری را به مذاکره با ثقه‌الاسلام دعوت کرد. منشی سفارت به ثقه الاسلام هشدار داد که در صورت امضا نکردن این گواهی اعدام خواهد شد. پاسخ شنید: «میرزا علی اکبرخان تو که مسلمان و ایرانی هستی چگونه می‌خواهی من سندی امضا کنم که دشمنان اسلام را برای کشور خود مسلط سازم.» (۴)
هیچ راهی برای به راه آوردن ثقه الاسلام وجود نداشت. به او بسیار بی‌احترامی کردند و با اهانت بسیار او را به دادگاه باغ شمال بردند، در صبح عاشورای ۱۳۳۰ هجری قمری در دادگاهی که قاضی آن روس بود، محاکمه و به اعدام محکوم شد. ثقه الاسلام خطاب به یاران محکوم دیگرش گفت: «... برای حیات دنیا، خود را در مقابل دشمن حقیر و مخوف نشان ندهید و هیچ وقت واقعه کربلا را فراموش نکنید که خانواده رسالت آن مصائب فوق طاقت را با چه متانت و بردباری استقبال نموده و به تمام شدائد متحمل شدند... اگر سرگذشت آل علی را در شب عاشورا درنظر گرفته باشید آن وقت به این اندازه مضطرب و متوحش نخواهید شد. امشب شب عاشوراست، ما هم باید در چنین شب به تمام شدائد و مضایق، صبر و افتخار بکنیم که این همه شکنجه و آزار که به ما می‌رسد در راه حب وطن و در راه ملت اسلام است.» (۵)
سرانجام ثقه الاسلام به همراه هفت نفر دیگر در عصر عاشورا در میدان مشق به دست جلادان روس اعدام شد. او قبل از شهادت دو رکعت نماز به جا آورد و خطاب به شیخ سلیم گفت: «چه سعادتی بالاتر از این‌که در این ایام به فیض شهادت نائل می‌شویم و همه با شهیدان کربلا محشور خواهیم شد.» (۶)
خبر به دارآویختن ثقه الاسلام را از مردم پنهان کردند و بدین‌سان جلوی شورش آنان را گرفتند.(۷)حبل المتین، هدف روس‌ها را از کشتار تبریز و دار زدن ثقه الاسلام، تلاش برای ایجاد بلوا و هیجان در میان اهالی و بهانه‌جویی دانست و نوشت رئیس روحانی یک شهر را در روز عاشورا علنی به دار زده‌اند.(۸) در سال ۱۲۹۶ هجری شمسی، پس از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۷، میلادی انقلابی‌های روسی به نشانه دلجویی از مردم تبریز روزی را برگزیدند و در آن روز گروه‌های روس و ایرانی به نشانه جبران گذشته، بر سر خاک ثقه الاسلام گُل نهادند.(۹)مدفن ثقه الاسلام، مقبره الشعرای تبریز است.

پی‌نوشت:
۱ - احمد کسروی- تاریخ هجده ساله آذربایجان - انتشارات امیرکبیر- ۱۳۵۵- ۲۹۶ تا ۳۰۵
۲ - همان ، ص ۳۱۷، ۵۸۳؛ مهدی ملکزاده - تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- تهران ۱۳۷۱ - جلد ۷- صفحه ۱۵۳۲؛ ادوارد گرانویل براون - نامه‌هایی از تبریز- ترجمه حسن جوادی - تهران - ۱۳۶۱ - صفحه های ۹۰تا ۹۱
۳ - نصرا... فتحی- زندگینامه شهید نیکنام ثقه‌الاسلام تبریزی- تهران- بنیاد نیکوکاری نوریان- ۱۳۵۲ - صفحه ۶۴۰
۴ - همان - صفحه ۶۵۲
۵- نصرا... فتحی- زندگینامه شهید نیکنام ثقه‌الاسلام تبریزی- تهران- بنیاد نیکوکاری نوریان- ۱۳۵۲ - صفحه ۶۸۱
۶- همان-  صفحه ۶۸۸
۷- احمد کسروی- تاریخ هجده ساله آذربایجان - انتشارات امیرکبیر -۱۳۵۵- صفحه۵۰۰
۸-«قصور از کیست »- حبل المتین - سال۱۹- شماره۲۷(محرّم۱۳۳۰)صفحه۶؛ نیز رجوع کنید به ادوارد گرانویل براون - نامه‌هایی از تبریز- ترجمه حسن جوادی - تهران - ۱۳۶۱ - صفحه ۷۶
۹- احمد کسروی- تاریخ هجده ساله آذربایجان - انتشارات امیرکبیر-۱۳۵۵ - صفحه ۶۸۳ـ۶۸۲
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها