آفتاب از پشت برجهای ساخته و نیمه ساخته شهرآخرین نگاههای خود را تقسیم می کند و می رود که آنها می آیند
کد خبر: ۱۵۶۷
سالهاست که شبهای جمعه مقصدشان گلزار شهداست . گویی از شهر گریزانند. آنها می آیند تا حرفهای دلشان را به ذره ذره قطعه مزار شهدا بگویند و ذره ذره وجودشان آرام شود.فرزندشان که رفت ، همسرشان که رفت ، پدرشان که رفت ، چشمشان به شهر بود، به مردمی که حامی آنها بودند و به شهری که جلوه هایی از شهادت داشت.آنها حالا، سالهاست که آخر هفته ها می آیند و تنها، به گلهای خود سلام می کنند و بعد می روند تا دوباره شهر را با تمام فراموشی هایش به خاطر بیاورند.در یکی از همین آخر هفته ها، به سراغشان می رویم.خانه شماره 2 شهید در بهشت زهرا جمعی آنجا نشسته اند .گویی ناباورانه نگاهمان می کنند.می نشینیم و می شنویم.سلام جواب سلاممان را با مهربانی می دهند، چای تعارف می کنند و بعد... از کدام دردمان بگوییم ؛ از هر چه می خواهد دل تنگتان.چای که می خوریم ، چشممان به تلویزیونی می افتد که ما را به روزهای دفاع مقدس میبرد.مادری بر جنازه فرزند می گرید. استخوان های فرزند را به دست می گیرد و می بوسد و میگرید.استخوان های جمجمه که برای خیلی ها اصلا قابل فکر کردن را هم ندارد، برای این مادر بوی گل میدهد.گویی دردهای نگفته مادر و فرزند را همه آنها که اینجا نشسته اند، می فهمند گریه ، مفهوم آشنایی است . بیرون از خانه شماره 2 شهید، موزه شهدا کمی دورتر صبور و آرام به گذشته ها میاندیشد.جمعیت که صدایشان حالا زیادتر شده است ، می آیند و می روند و خانواده شهدا که در سرمای زمستانی و برگرد یک چراغ گردسوز مهمانشان شده ایم ، برای ما می گویند... مادر شهید محمدرضا منصوری که پسرش در عملیات فتح خرمشهر در سال 61 به شهادت رسیده است ، می گوید: از کدام دردمان بگوییم آن چیزی که فرزندان ما به خاطرش شهید شدند، الان خیلی کمرنگ شده است.بد حجابی بیداد می کند، کسی هم جلوی آن را نمی گیرد. پسرم 18 ساله بود که به جبهه رفت و شهید شد. او خیلی خوب نیاز زمانش را درک کرده بود، ولی نمی دانم چرا جوانان امروز به نیاز جامعه خود توجهی ندارند. الگوها تغییر کرده است و دیگر ارزشهای آن روزها خریداری ندارد.مادر شهید غلامرضا شکیبایی که پسرش در عملیات رمضان سال 61 شهید شده است نیز به زیاد شدن ناهنجاری های اخلاقی در جامعه اشاره می کند و می گوید: جوان 19 ساله من شهید شد تا از ناموس خود و کشورش دفاع کند، امروز جوانان ما مشکلاتی دارند که مسوولان به آن توجه نمی کنند و آنها را به حال خودشان رها کرده اند که نتیجه آن زیاد شدن بی بند و باری و فساد در جامعه است.مادر شهید محمد هاشمیان بهرامی نیز از برخی از برنامه ها و سریال های تلویزیونی انتقاد می کند و می گوید: مردم فکر می کنند که ما هیچ کمبودی نداریم و هر چیزی که بخواهیم در اختیار ماست ؛ اما واقعیت جور دیگری است.وی می افزاید: بیشتر مردم با این دید به ما نگاه می کنند که جوان دادیم تا از همه چیزهای دنیایی برخوردار شویم ، در حالی که توقعی نداشتیم و نداریم.این مادر شهید می گوید: الان در بعضی ادارات ، به مشکلات ما رسیدگی نمی شود بلکه تفکر مردم این است که ما به چیزی نیاز نداریم ، چون همه نوع امکانات به ما داده می شود و این درد بزرگی است که مردم فکر می کنند ما از خون شهیدمان نان میخوریم.مادر شهید سعید اتحاد معتقد است که گفتن این حرفها فایده ای ندارد.به عقیده این مادر شهید، با وجود این که مقام معظم رهبری و رئیس جمهوری برای رسیدگی و توجه بیشتر به خانواده شهدا تاکید می کنند، ولی برخی مسوولان توجهی به خانواده شهدا نمی کنند.آنها از فرزندان خود حرفی نمی زنند، از این که جوانشان برای کشور و ملت جانفشانی کرده است ، هیچ نمی گویند، آنها حرف دلشان ، آن طور که می گویند، این است که شهدا رفتند که ما بمانیم ، اما ماندن برای باهم بودن و برای زندگی در پرتو اسلام که مبنای برادری و مهربانی است.صدای اذان مغرب و عشا آنها را با خود می برد. ما می مانیم و یک دنیا حرفهای نگفته و سوز سرما.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها