گفت‌وگو با نوید محمودی، کارگردان و تهیه‌کننده «سایه‌بان»

مردم، قهرمان می‌خواهند

برادران محمودی را بیشتر با ساخت آثار سینمایی می‌شناسند؛ کارگردانی و تهیه‌کنندگی فیلم‌های سینمایی چون چند متر مکعب عشق و رفتن، آثاری که تا حد زیادی توجه منتقدان، مردم و جشنواره‌ها را به خود جلب کرده است.
کد خبر: ۱۱۱۵۷۵۰
مردم، قهرمان می‌خواهند
این دو برادر ظاهرا تجربه کار در تلویزیون را هم دارند، اما این نخستین بار است که نام آنان به عنوان کارگردان یک سریال تلویزیونی مطرح می‌شود. سریال شبانه «سایه‌بان» کار مشترک این دو برادر است که البته طرح اولیه آن متعلق به برادر بزرگ‌تر، یعنی نوید محمودی است. از او درباره شکل‌گیری ایده «سایه‌بان» پرسیدیم و در ادامه در مورد بازخوردها و نقدهای وارد بر سریال گفت‌وگو کردیم.

طرح فیلمنامه سریال «سایهبان» چگونه در ذهنتان شکل گرفت؟

یکی از کارهایی که انجام میدهم دقت به زندگی آدمهای اطرافم است. به شرایط اقتصادی و اتفاقات حاصل از مسائل مالی و شغلی در زندگی و روابط میان افراد خانواده دقت میکنم. همچنین همیشه به رفاقتهایی که در آن دو رفیق در شرایط سخت پای یکدیگر بایستند، فکر میکردم. مجموع اینها شد طرح اولیه سریال «سایهبان» که این اتفاق به سال 92 یا 93 برمیگردد.

اما در تیتراژ، سعید دولتخانی به عنوان نویسنده معرفی شده است.

آقای دولتخانی از دوستان ما هستند. وقتی با تلویزیون بعد از حدود دو سه سال بر سر طرح اولیه قصه به توافق رسیدیم، ایشان برای نوشتن فیلمنامه به ما اضافه شدند و طرح را تبدیل به فیلمنامه کامل کردند.

قصهها و آدمهایی که در این سریال به تصویر کشیدهاید از کجا میآیند؟

مشابهشان در زندگی من و برادرم وجود داشته است، اما نمیتوانم بگویم عینا همین شخصیتها بودهاند. آدمهایی در موقعیتهای دیگر بودند که ما به آدمهای قصهمان تبدیلشان کردیم.

گاه به نظر میرسد چنین آدمهایی دیگر در جامعه وجود ندارند.

به نظرم وجود دارند.

مثلا کسی همچون شخصیت سهراب که در اوج مصائب همچنان با سعهصدر و پایبند به اخلاق و رفاقت باشد.

بگذارید برای صحبتم یک شاهد بیاورم. تا به حال چقدر شنیدهاید که اگر خدایی نکرده در این مملکت جنگ شود دیگر آدمهایی وجود ندارند که حاضر باشند به جبهه بروند؟ در صورتیکه الان مثال نقضش را میبینیم. مگر همین آدمهای امروزی و جوانان این مملکت نیستند که به سوریه رفتهاند؟! به نظرم همه گونه آدم، با شخصیت و دغدغههای متفاوت در اطراف ما وجود دارد؛ برخی از آنها زمان ظهور و بروز ندارند. زندگی ما به سمتی رفته است که خیال میکنیم دیگر «سهراب»ها وجود ندارند در صورتیکه همین الان اگر اطرافتان را نگاه کنید، کسی مثل سهراب را میبینید؛ سهرابی که مثل آدمهای دیگر آستانه تحمل دارد. سهراب قسمت ده با سهراب قسمت 20 متفاوت است. سهراب در قسمت 30 حتی در دیالوگهایش میگوید که من دارم چه کار میکنم!

اما به هر حال شخصیت او در این سریال بسیار کمنقصتر از دیگران تصویر شده است و همین مساله این تصوری که گفتم را ایجاد میکند.

به هر حال قهرمان قصه است. مسلما قهرمان با دیگر آدمهای قصه متفاوت است.

یعنی الزاما قهرمان، کامل و بینقص است؟

ببینید در همین سریال یک شب سهراب به در خانه سعید میرود و سروصدا میکند؛ البته ما به عمد در قصه سعید را با او روبهرو نکردیم و آن موقع همسر سعید در خانه حضور دارد. با وجود این کافی است پیامهایی را که آن شب برای شبکه دو ارسال شده است ببینید. مردم گفتهاند که چرا اجازه دادهاید که سهراب در سریال چنین کاری کند!؟

یعنی به گفته شما بیننده هم همان تصویر بینقص از یک قهرمان را میخواهد؟

بله. بیننده تصور میکند بسیاری از اتفاقاتی که برای قهرمان میافتد، برای خودش حادث شده و این در بهوجود آمدن چنین احساساتی در مورد کم نقص بودن، موثر است. مردم دوست دارند سهراب همچنان قهرمان مورد علاقهشان باقی بماند و اگر هم مصیبتی از طرف سعید به او وارد میشود، در رفاقتش پایدار باشد.

به نظر میرسد برخی از کارهای شخصیت سهراب چندان متعلق به بستر اجتماعی، فرهنگی و خانوادهای که از آن میآید نیست.

مثلا؟

مثلا همان قسمتی که سهراب به خواهرش میگوید لباس عروس تن کند و به رستوران بیاید! مقصود این نیست که این کار درست یا غلط است، منظور آن است که چنین کاری به شخصیت سهراب نمیآید و تنها کارکردش در قصه، ساختن یک تصویر رویایی است.

من و شما تقریبا در سال 1400 زندگی میکنیم. باید بر اساس شرایط روز جلو برویم. ما در اصل شمایل قهرمانهای امروز را نشان میدهیم. در قسمت چهار وقتی سهراب، آرمان را میبیند که برای خواهرش گل آورده است؛ خواهرش از برخورد او میترسد اما سهراب میگوید: «تو نباید از غیرت من نسبت به خودت بترسی». شاید بینندگان انتظار داشتند که سهراب در چنین صحنهای یک سیلی به آرمان بزند؛ در صورتیکه امروز دیگر این صحنهها را نباید ببینیم. نباید فکر کنیم که قهرمانهای جنوب شهری کسانی هستند که به هر بهانهای دیگران را کتک میزنند. آنگونه افراد از جهل است که با دیگران برخورد میکنند و نه از غیرتشان نسبت به خانواده. آدم امروزی مثل سهراب است و در چنین موقعیتی به خواهرش میگوید که تو باید زودتر این موضوع را به من میگفتی.

علاوه بر آنچه در مورد شخصیتها گفته شد، مساله دیگر تعدد قصههاست. تا جایی که گاهی بیننده خط اصلی قصه را گم میکند.

ابدا نظر من چنین نیست. حتی فکر میکنم برای یک سریال تلویزیونی میتوانست تعداد قصههای بیشتری هم داشته باشد.

البته اگر تعداد قسمتها بیش از این بود؛ چون گرههای ایجاد شده زیاد است، باز کردن آنها دشوار به نظر میرسد.

یک بخشی از این گرهها باز شده است. مثلا کارگاه نقش عمدهای در سریال داشت که گرهش باز شده است. شخصیت سعید و نسترن با یکدیگر مشکل داشتند که نسترن باردار شد و آنها میخواهند که به زندگی خود ادامه دهند.

با وجود این از پس گرههای متعدد این احساس ایجاد میشود که در نهایت همه چیز خراب میشود یا یکباره مشکلات حل میشود.

نه، آن چیزی که شما میفرمایید این است که ما مثل بعضی از آثار دیگر میگذاشتیم و تمام گرهها را در قسمت 50 باز میکردیم. در صورتیکه تا امروز قسمتی از آنها باز شدهاند.

یکی از انتقاداتی که تا امروز در مورد سریال مطرح شده، مربوط به ریتم کند آن است.

این قصه و شیوه تعریف آن از روز نخست، همینگونه بوده است و باید هم چنین ساخته میشد.

چنین شیوهای ممکن است کشش لازم را برای جذب همه نوع مخاطب و با حوصلههای متفاوت نداشته باشد.

معتقدم وقتی یک سریال تلویزیونی میسازی، نمیتوانی انتظار داشته باشی که هر50 قسمتش یکریتم داشته باشد. قسمتهای مختلف لحظات متفاوتی دارد و مطابق با آن، ریتم خاص خود را هم میطلبد. اگر مخاطب با قصه درگیر شده و دنبال کردن آن برایش جذاب باشد، به طور کلی با سریال همراه میشود.

با تمام آنچه گفته شد، یکی از ویژگیهای مثبت کار شما معرفی دو بازیگر کمتر شناخته شده و جوان به تلویزیون است. چگونه برای نقشهای اصلی به این انتخابها رسیدید؟

چون قهرمانهای متفاوتتری از سایر قهرمانان سریالهای تلویزیونی میخواستیم، تصمیم گرفتیم بازیگران متفاوتی را هم برای ایفای نقش این دو شخصیت انتخاب کنیم. آقای پیرزاده چند فیلم سینمایی دارند و با ما هم یک فیلم سینمایی کار کردهاند و آقای ولیزادگان را هم از طریق تئاترهای متعددی که کار کردهاند و پیشنهاد دوستان که ایشان را مناسب این نقش میدیدند، شناختیم.

در کنار این دو، برای نقشهای غیراصلی سراغ نامهای بزرگ رفتهاید. گردآوردن چنین تیم بازیگری سخت نبود؟

برای ما سخت نبود. ما پیشنهاد دادیم و دوستان محبت کردند و پذیرفتند.

با توجه به تجارب شما، ساخت آثار سینمایی سختتر است یا تلویزیونی؟

به نظر من خلق هر اثری در هر جایی سخت است. شما وقتی دغدغه این را داشته باشید که اثری ارزشمند تولید کنید، کار سخت میشود، حالا چه در تلویزیون و چه در سینما.

پیشنهادها و انتقادهایی که میتوانید بپذیرید، چه هستند؟

بسیاری در مورد قصه، بازیگران و همان موضوع ریتم که شما مطرح کردید نظرهایی داشتند؛ اما به طور کلی نقدها در قیاس با نظرهای مثبت واقعا قابل مقایسه نیست. همین که بالای 80 درصد رضایتمندی وجود دارد، نشان میدهد مردم با این اثر همراه هستند. یکی از نکاتی که بسیار برای مردم جذاب است و آن را از طریق فضای مجازی و مصاحبه شبکه دو با مردم در شهرهای مختلف متوجه شدم، این است که مخاطبان این سریال را بیشتر به خاطر شباهتش به زندگی واقعی خود دوست دارند.

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها