گفتگو با نویسنده و کارگردان «ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک»

تجربه‌ راه‌های نرفته

ناصح کامگاری، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و طراح صحنه، این روزها با نویسندگی و کارگردانی «ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک» در سالن سمندریان ایرانشهر اجرا دارد.
کد خبر: ۸۲۸۸۴۱
تجربه‌ راه‌های نرفته

ناصح کامگاری که سابقه سال‌ها تدریس تئاتر را در کارنامه خود دارد تاکنون آثاری چون در فراق فرهاد، بهار و آدم برفی، منظومه مور بی‌ملکه، سر به ازای سرنیزه، پیش از حضور یلدا و... را کارگردانی کرده است.

ناصح کامگاری از حوزه طراحی صحنه و نمایشنامه‌نویسی به کارگردانی رسیده است یا این که از ابتدا کارگردانی دغدغه جدی شما بوده است؟

کارگردانی برای من اتفاق تازه‌ای نیست. از 17 سال قبل که گروه تئاتر ارژنگ را تشکیل دادیم، با هدف کارگردانی بود و من چهار کار از نمایشنامه‌های خودم را کارگردانی کردم و یک کار از مرحوم اکبر رادی را که تانگوی تخم‌مرغ داغ نام داشت و زمان زنده بودن استاد رادی، در سال 81 نقش‌خوانی (نمایشنامه‌خوانی) کردم و در جاهای مختلفی نظیر سالن استاد انتظامی ایرانشهر، فرهنگسرای بهمن و لابی اصلی تئاتر شهر، روی صحنه بردم.

این نمایش را یک‌بار هم بعد از درگذشت اکبر رادی (5 دی 86)، به دعوت بنیاد اکبر رادی در فرهنگسراهای مختلفی نظیر بهمن و در خانه هنرمندان اجرا کردم که تجربه موفقی بود و کارگردانی آقای هادی مرزبان از این نمایش، تانگوی تخم‌مرغ داغ بعد از اجراهای من بود.

با توجه به فعالیت شما در حوزه طراحی صحنه و پر و پیمان بودن کارنامه‌تان در این زمینه، در کارهایی هم که خودتان کارگردانی می‌کنید، طراحی صحنه با خودتان است؟

من در تمام کارهایی که کارگردانی کرده‌ام، طراحی صحنه را هم خودم به عهده داشته‌ام و در زمره کارگردان‌هایی قرار می‌گیرم که کارگردانی‌شان طراحی محور است و در این زمینه می‌توان از کارگردان‌هایی نظیر علی رفیعی، سیامک احصایی و همایون غنی زاده هم نام برد.

معتقدم بخشی از تعریف کارگردانی، در عنصر طراحی تجلی و نمود می‌یابد و نمی‌توانم تصور کنم کاری را کارگردانی کنم که برای طراحی صحنه آن، تدبیری نیندیشیده باشم.

در حقیقت اگر کاری را طراحی نکرده باشم نمی‌توانم کارگردانی آن را شروع کنم. چون اعتقاد دارم تالیف فضای بصری را ابتدا در طراحی صحنه انجام دهم و بعد بر مبنای آن به کارگردانی بپردازم.

ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک با توجه به موضوعی که دارد، خیلی شبیه سرنوشت تراژیک مرتضی پاشایی است. عمدی داشتید که این شباهت متبادر شود؟

من جاهای دیگری هم به این موضوع اشاره کرده‌ام. این نمایش داستان ترانه‌سرایی است که دچار بیماری لاعلاجی شده و در هفته‌های پایانی عمرش در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری و البته اطرافیانش است.

این نمایشنامه را حدود شش ماه قبل نوشتم و جزو آثار جدیدم محسوب می‌شود که با توجه به رویکرد تماشاخانه ایرانشهر و مخاطبان جوانی که به آنجا می‌آیند و چنین موضوع و داستانی می‌تواند برایشان جذاب باشد نوشته شده است.

در نگارش متن زندگی مرتضی پاشایی خواننده جوان پاپ که سال گذشته از دنیا رفت مد نظرم نبوده و نگاهی به کارنامه و زندگی و مرگش نداشته‌ام.

با این همه چون نمایش ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک درباره یک ترانه‌سرا و خواننده موسیقی است ممکن است مرتضی پاشایی را نیز به ذهن مخاطبان متبادر کند.

پس چه چیزی در این کار برجسته‌تر است؟

این کار را تجربه جدیدی در نمایشنامه‌نویسی خود می‌دانم و برایم مهم بوده که به عنوان یک نمایش پاپ‌آرت یا مردم‌پسند باشد.

بدون این‌که دچار عوام‌زدگی شود. در عین حال در نمایش ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک تجربه موسیقایی جدیدی را شاهدیم.

به این معنا که ارکستراسیون و سبک موسیقی نمایش سازهای جاز هستند و رگه‌هایی از موسیقی راک را به خدمت درام درآورده‌ام. درامی که هم عاشقانه است، هم رگه‌هایی از نقد اجتماعی را در خود دارد و هم در آن طنزی گروتسک را می‌بینید و در عین حال یک نمایش موزیکال هم می‌تواند باشد.

خودتان چقدر روی موسیقی اشراف دارید؟

موسیقی را می‌شناسم و میزان اشرافم بر موسیقی متناسب با تسلط یک کارگردان بر همه عناصری است که با آن نمایش را پیش می‌برد.

یعنی همان تسلطی که یک کارگردان بر بازیگری، گریم، درام‌شناسی و طراحی صحنه دارد، اما دغدغه اصلی من موسیقی پاپ نیست.

اصلا یکی از موضوعات فرعی نمایش من، اصالت یا عدم اصالت موسیقی مدرن و میز تائید شدن یا نادیده گرفتنش توسط جریان‌های موافق و مخالف و رسمی و غیررسمی‌ای است.

برای نمایش ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک چه مدت تمرین کرده‌اید و چشم‌اندازتان برای این کار چیست؟

ما برای این نمایش سه ماه و در مقاطع مختلف تمرین داشتیم و قرار است تا اواسط شهریور در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه باشد.

کوشیده‌ام نمایش ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک، هم برای مخاطب نخبه جذابیت داشته باشد و هم مخاطب عام را جذب کند و از این که بعد از پایان اجرا در سالن سمندریان در جاهای دیگر هم روی صحنه برود استقبال می‌کنم.

به عنوان سوال آخر دوست داریم نظر شما را هم درباره جریان نمایشنامه‌خوانی بدانیم که خیلی این روزها مشتری دارد.

باب شدن نمایشنامه‌خوانی در ایران امر مربوط به 15 سال اخیر است. حال آن‌که پیشینه آن در اروپا به دو قرن می‌رسد. نمایشنامه‌خوانی، خوانش متون دراماتیکی است که امکان اجرای صحنه‌ای ندارند.

دلیل رواج آن در ایران، کمبود سالن‌ها و گسترش تعداد علاقه‌مندان اجرای نمایش است که به هر حال این موضوع وجوه قوت و ضعفی دارد.

این که می‌توان متونی را انتخاب و با دیدگاه‌های و سلیقه‌های مختلف و با کمترین هزینه، آنها را خوانش کرد و به مخاطبان شناساند، جزو نقاط قوت نمایشنامه‌خوانی است و باید به فال نیک گرفت.

اما این‌که به دلیل کمبود امکانات سخت‌افزاری، نتوان همه کارهای خوب را روی صحنه برد و در قالب نمایشنامه‌خوانی اجرا شوند و از آنها گذر کنیم جزو نقاط ضعف است. باید آرزو کنیم یک روز این کمبودها مرتفع شود تا با پویایی بیشتر تئاتر روبه‌رو شویم.

مهرداد نصرتی، اعظم حسن تقی

قاب کوچک (ضمیمه شنبه - روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها