ماجرای سفر 7 ساله ناصرخسرو که با یک خواب آغاز شد

از سفرنامه تا دایره‌المعارف جهان اسلام!

«ناصرخسرو» یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های تاریخی در روزگار ماست که عموم مردم بیشتر اسم او را به واسطه گره خوردن نام محله‌ای با همین نام در تهران با بازار فروش داروهای کمیاب شنیده‌اند؛ ولی احتمالا فقط گروهی محدود از مردم هستند که چیزی از ماجرای سفر هفت ساله ناصرخسرو که پس از یک رویای عجیب آغاز شد و سفرنامه جالب و خواندنی او از این سفر شنیده باشند.
کد خبر: ۱۱۷۶۲۵۶

سفرنامهای که بیشک از قدیمیترین سفرنامههای باقی مانده به زبان فارسی است که نهتنها به واسطه قدمت آن بلکه بیشتر به دلیل شیوه نگارش خاص اثر که مبتنی بر جزئیات بالا از مناظر و همچنین آداب و رسوم مردم مناطق مختلفی که در مسیر این سفر هفت ساله قرار داشتند، به اثری منحصربهفرد در حوزه سفرنامهنویسی فارسی و همچنین یکدائرهالمعارف غنی در مورد وضع جهان اسلامی در قرن پنجم هجری تبدیل شده است.

ناصرخسرو درست در زمانهای که دوربینی برای ثبت و ضبط تصاویر وجود نداشته، آنقدر دقیق و ظریف و مینیاتوری به توصیف آنچه که در این سفر دیده پرداخته که مخاطب احساس میکند اصلا ناصرخسرو خود اوست که نه چند قرن پیش بلکه همین حالا پا در مسیر سفری گذاشته که از «مرو» آغاز شده و هفت سال بعد با کولهباری از تجربیات ناب و قصههایی شنیدنی از سرزمینهایی دور با بازگشت به «بلخ» به پایان رسیده است.

در میان چند تصحیح مختلفی که از سفرنامه ناصرخسرو وجود دارد، تصحیح دکتر محمد دبیرسیاقی نسبت به سایرین برتریهایی دارد. گذشته از پانوشتهای کاربردی کتاب در ارتباط با عبارتهایی که ممکن است برای مخاطبان نامفهوم باشد، مقدمه جامع دبیرسیاقی در ارتباط با ابعاد مختلف زندگی ناصرخسرو، میتواند پیش از آغاز مطالعه کتاب تصویر بهتری از زندگی شخصی ناصرخسرو برای مخاطبان ترسیم کند.

اطلاعات فوری

عنوان: سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی

نویسنده: دکتر محمد دبیرسیاقی

ناشر: انتشارات زوار

تعداد صفحات: 442

قیمت: 55 هزار تومان

پیشبینی زمان مطالعه: 10 روز تا دو هفته

ماجرای تغییر قبله مسلمانان

کعبه چگونه دوباره قبله مردم شد؟

ناصرخسرو علاوه بر تسلط روی فنون روایتنویسی برای شرح دیدههایش از این سفر، در زمینه تاریخی و دینی هم اطلاعات خوبی دارد و به همین دلیل در کتابش در کنار سفرنامهنویسی به نوعی مروری بر برخی اتفاقات دینی و تاریخی هم دارد. او در شرح سفر خود به بیتالمقدس ماجرای تغییر قبله مسلمانان را اینگونه شرح میدهد: «از برای سنگ صخره که آن جا بوده است مسجد هم آن جا بنا نهادهاند و این سنگ صخره آن است که خدای عزوجل موسی(ع) را فرمود تا آن را قبله سازد و چون این حکم بیامد و موسی آن را قبله کرد بسی نزیست و هم در آن زودی وفات کرد تا به روزگار سلیمان(ع) که چون قبله صخره بود، مسجد گرد صخره بساختند چنان که صخره در میان مسجد بود و محراب خلق و تا عهد پیغمبر ما محمد مصطفی علیه الصلوه و السلام هم آن را قبله میدانستند و نماز را روی بدان جانب کردند تا آنگاه که ایزد تبارک و تعالی فرمود که قبله خانه کعبه باشد و صفت آن به جای خود بیاید [اشاره به این دارد که قبله قبل از زمان حضرت موسی(ع)، خانه کعبه بوده و دوباره قبله به همین مکان منتقل شده است].»

شرح سفر به سرزمین وحی

حجرالاسود مغناطیس مردمان است!

اصلیترین هدف ناصرخسرو از پاگذاشتن در مسیر این سفر هفت ساله که در پی یک رویای مهم و تحول اخلاقی بعد از آن برای او آغاز شد، دیدن سرزمین وحی و خانه خدا بود. به همین خاطر هم بخش عمدهای از این سفر هفت ساله به بازدید او از شهرهای مکه و مدینه و توقف طولانیمدتاش در این منطقه اختصاص دارد. ناصرخسرو در روایت حضور خود در این منطقه به یک قصه جالب در ارتباط با خانه کعبه اشاره میکند: «و یکی از آن سلطانان در ایام خلفای بغداد با لشکر به مکه شده است و شهر مکه ستده و خلقی مردم را در طواف در گرد خانه کعبه بکشته و حجرالاسود از رکن بیرون کرده به لحسا بردند و گفته بودند که این سنگ مغناطیس مردم است که مردم را از اطراف جهان به خویشتن میکشد و ندانستهاند که شرف و جلالت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم بدان جا میکشد که حجر از بسیار سالها باز آنجا بود و هیچکس به آنجا نمیشد و آخر حجرالاسود از ایشان باز خریدند و به جای خود بردند.»

مشقتهای یک سفر 7 ساله

نقاشی ناصرخسرو و حیرت اعراب بدوی

توصیف ناصرخسرو از سختیهای مختلفی که در این سفر طولانیمدت متحمل آن شده نیز از بخشهای جالب توجه این کتاب است: «مسجدی بود که ما در آنجا بودیم اندک رنگ و شنجرف و لاجورد با من بود بر دیوار آن مسجد بیتی نوشتم و برگ شاخ و برگی در میان آن بردم ایشان بدیدند عجب داشتند و همه اهل حصار جمع شدند و به تفرج آن آمدند و مرا گفتند که اگر محراب این مسجد را نقش کنی صد من خرما به تو دهیم و آن صد من خرما فریاد رس ما بود که غذا نمییافتیم و از جان ناامید شده بودیم که تصور نمیتوانستیم کرد که از آن بادیه هرگز بیرون توانیم افتاد.»

احسان سالمی

خبرنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها