توهم معضلی است که گریبانگیر مصرف‌کنندگان مواد مخدر صنعتی به‌خصوص شیشه‌ای‌ها را می‌گیرد. آنها وقتی دچار توهم می‌شوند دیگر واقعیت اطراف خود را درک نمی‌کنند و توهماتشان به صورت یک واقعیت تلخ و قابل درک در ذهنشان جا خوش می‌کند. مستند شوک هفته گذشته این مساله را با عنوان دروغ شیشه‌ای به نمایش گذاشت.
کد خبر: ۸۵۸۴۹۴

روان‌شناس این برنامه درباره تغییر طیف بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان روانی گفت: چیزی که ما با عنوان مرحله اول درمان حدود چند سال اخیر با آن برخورد می‌کنیم این موضوع است که طیف بیماران روانی و افرادی که باید در بیمارستان بستری شوند بسیار تغییر کرده است. در گذشته بیشتر بیماران روانی از نظر روانپزشکی مشکل داشتند و به دلیل بیماری‌های روانی طبیعی یا مادرزادی بستری می‌شدند، ولی امروزه بیشتر مراجعه‌کنندگان به دلیل توهمات ناشی از مصرف شیشه و مواد مخدر صنعتی دیگر به ما مراجعه می‌کنند و متاسفانه اکثر این افراد از میان طیف جوان جامعه هستند.

وی ادامه داد: عشق به مواد مخدر خیلی زیاد است، به صورتی که می‌توان گفت عشق به مواد مخدر شاید صد برابر عشق به همسر باشد. پس نمی‌شود بسیار راحت بگوییم که معتادان باید به‌راحتی مواد را کنار بگذارند. یکی از بیماران به من گفت که باید یکبار خودت امتحان کنی و بعد ببینی می‌توانی به همین راحتی که حرفش را می‌زنی عمل کنی؟ خانواده‌ها نباید از هیچ کمکی برای بهبودی فرد کوتاهی کنند. بعضی خانواده‌ها به محض این‌که متوجه می‌شوند فرزندشان یا یکی از اعضای خانواده معتاد شده او را از خانه بیرون می‌کنند و هیچ کمکی به او نمی‌کنند. این مصرف‌کننده بعد از این دیگر بی‌پشتوانه می‌شود و حتی انگیزه ترک کردن هم از او گرفته می‌شود. بعد از آن چه باید بکند و کجا برود؟به همین روال است که ما کف خیابان‌ها افرادی را تحت عنوان کارتن خواب داریم. اکثر این بی‌خانمان‌ها همین مصرف‌کننده‌هایی هستند که توسط خانواده‌ها کنار گذاشته شدند. البته بعضی‌ها هم بعد از آن‌که مشکل فرد را می‌فهمند او را پیش پزشک می‌برند و درمانش را هم از لحاظ روحی و هم جسمی آغاز می‌کنند و البته نتیجه و بهبودی فرد را هم می‌بینند.

توهمات برای خودم واقعیت داشت

پسر جوانی که مدتی پیش از مصرف‌کنندگان این مخدرهای توهم‌زا بود درباره دوران اعتیاد خود در برنامه توضیح داد: در آن زمان کارم به جایی رسیده بود که بعد از مصرف مواد صدای همه آدم‌هایی که دور و برم بودند را می‌شنیدم. آنها حرف نمی‌زدند، ولی من صدایشان را می‌شنیدم و جوابشان را هم می‌دادم. کم‌کم توهمم بیشتر شد و نه‌ فقط آدم‌های اطرافم، بلکه صدای افرادی که دورتر از من بودند را هم می‌شنیدم. من‌ آن زمان درکشور دیگری بودم، ولی می‌توانستم صدای پدرم را از ایران بشنوم و با او صحبت کنم.

پسر جوان ادامه داد: رفته‌رفته داشتم دچار حالت درماندگی می‌شدم. یعنی اول مصرف کردن را دوست داشتم و حس می‌کردم انرژی‌ام چند برابر شده و نیروی پتانسیل در بدنم آزاد می‌شود، ولی بعد از مدتی از بین رفتن خودم را می‌دیدم و روز به روز درمانده‌تر می‌شدم. همه مصرف‌کنندگان بالاخره یک روز دچار این حس می‌شوند و می‌فهمند که خود را از بین می‌برند، ولی این‌که چه زمانی به این نتیجه برسند به مدت مصرف و مقدار مواد مصرف شده بستگی دارد.

وی همچنین درباره نحوه توهمات خود گفت: توهمات این مواد مانند بیماری شیزوفرنی است. وقتی دچار توهم می‌شوی خودت حس نمی‌کنی که این توهم است. همه چیز عین واقعیت است. من وقتی شیشه مصرف می‌کردم و با درخت صحبت می‌کردم، درخت جوابم را می‌داد. اگر جواب نمی‌داد که من با او صحبت نمی‌کردم. صحبت کردن درخت چیز عجیبی به نظر نمی‌رسید و برایم یک واقعیت باورکردنی بود. در آن لحظه توهمات عین حقیقت می‌شوند و شما نمی‌توانید در واقعی بودنش شک کنید.

پسرجوان در پایان گفت: کارم به جایی رسیده بود که هم خودم و هم اطرافیانم می‌دانستند که به‌زودی می‌میرم. دوستانم به پدر و مادرم زنگ زدند و گفتند که بیایید و این چند روز آخر را در کنارش باشید. وقتی خانواده‌ام وضعیت من را دیدند آن زمان بود که کمکم کردند و من را به کنگره 60 بردند و در آنجا درمانم را شروع کردند. وقتی من برای درمان رفتم کسی امید به بهبودی‌ام نداشت، ولی هم خودم خواستم و هم از نظر روحی کمکم کردند و حالا هم ترک کردم.

خواهر‌زاده‌ام هیولا شد

فرد دیگری که بر اثر توهمات ناشی از شیشه خواهر‌زاده خود را به قتل رسانده بود، گفت: با خواهر‌زاده‌ام در خانه بودیم و من مواد مصرف کردم. او داشت به سمت من می‌آمد که ناگهان احساس کردم چهره‌اش تغییر می‌کند. دست و پاهایش دراز‌تر از حد معمول شدند. ناخن‌هایش بلند و بلند‌تر می‌شد. تا جایی که وقتی راه می‌رفت ناخن‌های پایش به زمین کشیده و زمین کنده می‌شد. دندان‌هایش دراز شدند. من خیلی ترسیدم. او یک هیولا بود. در همان حالت ترس تفنگ شکاری که کنارم بود را برداشتم تا دیو را بکشم.

او فریاد می‌زد: دایی نزن من خواهر‌زاده‌ات هستم. من را نزن. دایی توهم زدی.

من حرف‌هایش را می‌شنیدم، ولی باورم نمی‌شد که این هیولا خواهرزاده‌ام باشد. همان‌طور که او فریاد می‌زد من تفنگ را به سمت مغزش نشانه گرفتم و شلیک کردم.

زنم می‌خواست بچه‌هایم را بخورد

در ادامه یکی دیگر از افراد معتاد به این مواد توهم‌زا که در بیمارستان بستری بود، درباره توهمات خود گفت: همسرم را به صورت گرگ می‌دیدم. خیلی زشت بود، دست‌ها و پاهایش و حتی صورتش شبیه گرگ بود. این زن خیلی وحشی بود. از او می‌ترسیدم و دوست نداشتم در خانه‌ام باشد. همیشه می‌ترسیدم که فرزندانم را بخورد. چند بار هم حس کردم که قصد این کار را دارد من هم برای همین او را کشتم تا فرزندانم را از شر این هیولا نجات دهم.

مرد معتاد هنوز در حال خود نبود، شیشه اثر تخریبی مستقیم بر مغز او گذاشته بود، چراکه هنوز حالات روانی متعادلی نداشت.

نمی‌دانم چگونه مادرم را کشتم

سکانس اول: پسر‌جوان در بیمارستان روانی بی‌تاب بود و مدام گریه می‌کرد. می‌دانست مادرش مرده، ولی نمی‌دانست کشته شده است. او حتی نمی‌دانست که مادرش به دست خودش کشته شده است. بلند گریه می‌کرد و می‌گفت: مادرم دیگر به دیدن من نمی‌آید، به او بگویید که من منتظرش هستم و فقط یکبار به دیدنم بیاید. من نمی‌توانم باور کنم که او دیگر نمی‌آید. جوان همچنان آشفته بود و گریه می‌کرد و درمانگران به او کمک می‌کردند تا آرامش خود را به دست بیاورد.

سکانس دوم: همان پسر با چهره‌ای آراسته‌تر نشسته و با آرامش و در حالت عادی درباره روز حادثه صحبت می‌کند. او درباره حادثه گفت: فقط یادم است که یک لحظه مادرم را به شکل یک دیو ترسناک دیدم و از او ترسیدم. فقط همین را یادم است و دیگر هیچ به خاطر ندارم تا جایی که در بیمارستان بودم و به من گفتند که توهم زدم و مادرم را با دستان خودم کشتم.‌ پسر ‌جوان که دیگر رو به بهبودی بود، در ادامه گفت: از دست دادن مادر به‌تنهایی برای هر فردی سخت است چه برسد به این‌که آدم خودش مادرش را کشته باشد. نمی‌توانم باور کنم که این کار را کرده‌ام. در موقعیت خیلی سختی هستم و عذاب وجدان رهایم نمی‌کند. من حتی نمی‌دانم که چگونه او را کشتم.

توهمات را جدی بگیریم

محمدرضا دژکام/ روان‌شناس و مشاوره خانواده: مصرف شیشه با عوامل درون‌زا به‌عنوان عوامل بالینی ـ شخصیتی مرتبط است و تحت تاثیر ساختارهای اجتماعی و عوامل تربیتی ـ خانوادگی قرار دارد. کارشناسان اعتیاد معتقدند کنجکاوی، ماجراجویی، فشار دوستان، دوست ناباب، لذت‌طلبی، مشکلات خانوادگی، مشکلات عاطفی، غرور و خود متفاوت‌بینی و... از جمله مواردی است که فرد در مواجهه با هر یک از آنان ممکن است به گرداب اعتیاد دچار شود که در این صورت راه برگشت از آن بسیار سخت است.

شیشه، شکننده‌ترین ماده محرک است که اختلال شدید شخصیتی و عصبی در فرد معتاد به وجود می‌آورد‌. همچنین از نظر جسمانی نیز کارکرد اندام‌های بدن را مختل می‌کند. بزرگ‌ترین زیان مصرف شیشه متوجه مغز است که بخشی از سلول‌های آن را از بین می‌برد و همچنین وسوسه شدید ایجاد می‌کند، لذا به همین منظور ترک شیشه سخت است‌. فرد معتاد تجربیات لذتبخشی از مصرف شیشه داشته است و محرک‌های بیرونی و درونی می‌تواند وی را دوباره وادار به مصرف این ماده کند، لذا باید با آن عوامل مقابله کرد.

ماده محرک شیشه موجب توهمات شنوایی و دیداری و حتی لمسی و بویایی نیز می‌شود، به‌علاوه این‌که سبب بی‌حسی عاطفی، اختلالات فکری، خشونت رفتار و خودآزاری خواهد شد. مصرف شیشه موجب بروز حالت سراسیمگی، اضطراب شدید، افکار خودکشی، احساس ناامنی و در معرض خطر بودن فرد معتاد می‌شود و او را به مرحله‌ای می‌رساند که به خود و دیگران آسیب می‌زند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها