کسانی که مانند من از حذف صدام با زور حمایت کردند، حالا مجبورند با وظیفه دشوار تصمیم گیری در این باره مواجه شوند که چه چیزی را می توان در عراق نجات داد.
کد خبر: ۱۳۵۴۶۱

من به یک گروه جدید و مستقل مطالعه درباره عراق پیوسته ام. این گروه کمیسیون عراق نام دارد که درباره آینده عراق تصمیم می گیرند اما مهم است درس های گذشته را فراموش نکنیم.
فاجعه این است که تهاجم نظامی به عراق شکست نخورد بلکه یک موفقیت بود. اما آنچه بعدها پیش آمد درسی در این زمینه بوده است که در زمان صلح چگونه باید عمل کرد. اوضاعی که می توانست به شکل کنونی نباشد.
دولت امریکا نسبت به گذشته ناآگاه نبود و در سال 2003 با تشکیل کنفرانسی با حضور گروهی از مورخان در واشنگتن از آنان خواست در این باره کمک کنند. یکی از آن مورخان دکتر هلموت تروت نو، کارشناس اشغال آلمان بود. مشکل، همچنان که او بعدها کشف کرد، این بود که طراحان جنگی امریکا همه توصیه های کنفرانس فوق را به طور کامل نادیده گرفتند.
به آنچه تروت نو گفت باید گوش داده می شد. متفقین از 1945 تا 1949 آلمان را اداره کردند و در آن دوره حکومت قانون دوباره تشکیل شد، حقوق بشر محترم شمرده شد، نهادهای استوار دموکراتیک ایجاد شدند و نیرومندترین اقتصاداروپا پایه گذاری شد. بسیاری از کارهای فوق با وجود اشتباهات آشکار در نخستین روزهای اجرا، تحقق یافت، اشتباهاتی که در عراق نیز تکرار شدند.
در سال 1945 متفقین در نظر داشتند 180هزار کارمند را برکنار کنند اما متوجه شدند اگر این کار را بکنند دیگر کسی نمی ماند کشور را اداره کند. به این دلیل عضویت در حزب نازی دیگر مانع ادامه کار نشد به طوری که دومین رییس جمهور آلمان سابقا عضو حزب نازی بود.
اوضاعی که نیروهای ائتلاف در عراق با آن مواجه شدند، مشابه وضع آلمان بود. بیشتر مسوولان اداره کشور اعضای حزب بعث بودند. اما نیروهای ائتلاف همه آنان را برکنار کردند و بعد متوجه شد، مانند آلمان، که کسی را برای اداره کشور و خدمات آن ندارند.
همان تصمیم فاجعه آمیز برای ارتش عراق نیز تکرار شدند. در اینجا نیروهای ائتلاف نیازی به این نداشتند که به سابقه آلمان توجه کنند. در مداخلات بین المللی تازه تر نیز به سربازان ارتش شکست خورده یک ماه حقوق پرداخت شد، و سپس آنان را در ارتش جدید استخدام کرده یا کمک کرده بودند کاری دیگر در اجتماع پیدا کنند. اما در عراق ارتش را به سرعت منحل کردند به طوری که نیروهای ائتلاف نیرویی برای حفظ امنیت کشور نداشتند.
برای بسیاری از سربازان ارتش، پیوستن به شورش، انتخابی بسیار جذاب شد.
یکی از عجایب و طنزهای تجربه آلمان این بود که رفتار انگلیسی ها و فرانسوی ها در آلمان اشغالی بسیار ارتجاعی و رفتار امریکایی ها معقول و روشنفکرانه بود. ارتش امریکا به دستور های مسخره ژنرال مونتگمری به سربازان انگلیسی که با هیچ آلمانی صحبت نکنند، وقعی نمی گذاشت.
امریکایی ها اولین کسانی بودند که متوجه شدند انحلال صنایع آلمان اشتباه است و به خاطر صلح پایدار بهتر است که به بازسازی آن کمک شود. اما در نیروهای ائتلاف در عراق، امریکایی ها ثابت کرده اند کمتر از همه نسبت به نیازهای مردم محلی حساسیت دارند.
از زمان پایان جنگ سرد، ابتکارهای بین المللی باعث شده تعداد جنگ ها در جهان به نصف کاهش یابد و تعداد تلفات از این هم کمتر شده است. اما موفقیت به قواعد و مقررات اساسی متکی است که در عراق نادیده گرفته شدند: برای صلح حتی سخت تر از دوران جنگ برنامه ریزی کنید؛ برای امنیت پس از جنگ به سربازان بیشتری نیاز دارید تا برای پیروزی در جنگ، پس از خاتمه جنگ از فرصت بهترین استفاده را ببرید؛ ایجاد امنیت باید نخستین اولویت باشد؛ به سرعت به اقتصاد سر و سامان بدهید ممکن است مجبور باشیدمقامات رژیم سابق را برکنار کنید، اما برای اداره کشور به بقیه افراد نیاز دارید؛ با مردم بومی و سنت های آنان کار کنید؛ کمک همسایگان نیاز دارید  یکی از بزرگترین اشتباهات در عراق دشمن کردن ایران و سوریه بود.
نیاز به گفتن نیست که اگر می خواهیم پیروز شویم باید موفقیت های گذشته را تکرار کنیم نه شکست ها را. کمیسون جدید عراق اقدام بعدی را مشخص خواهد کرد. اما درس بزرگ باید این باشد که مشخص کنیم چگونه به اینجا رسیدیم و چرا دیگر هرگز نباید مانند این بار عمل کنیم.


ابزرور
نوشته پدی اشداون
ترجمه علی کسمایی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها