باور نکردند که هر چه او گفت که این کار جدی است باور نکردند. نه کمکش کردند و نه حتی تحویلش گرفتند. وقتی راه می افتاد فقط 350 دلار توی جیبش بود. باور می کنید. او می خواست دور دنیا را بچرخد و فقط 350دلار داشت؛
کد خبر: ۴۵۶۱۴
اما راه افتاد.
از همان اول هم به خنسی خورد. اول فروردین 82بود و آتش جنگ عراق منطقه را پر از دود کرده بود. پس او که می خواست از ترکیه و یونان به ایتالیا برود مجبور شد مسیرش را عوض کند و از همان ایتالیا استارت بزند. بعد او به دورترین نقاط دنیا رفت. روی دوچرخه اش نشست. رکاب زد و از همه مرزها گذشت.
از ایتالیا به فرانسه. بعد به انگلیس و سپس به امریکا. آن وقت در امریکا چند ایالت را پا زد. آن وقت به عربستان برگشت و به سمت شرق رفت ؛ به جایی که آفتاب طلوع می کند.
از هند گذشت و از جاده های مه گرفته تبت و نپال گذشت تا به چین و بعد به کره جنوبی رسید. رکاب زد و رکاب زد. 18000 کیلومتر تمام. باران می آمد و او خیس می شد و بعد هوا آفتابی می شد.
آفتاب او را می سوزاند و بعد نسیم خنکش می کرد. شبها را اغلب در اقامتگاه هایی گذراند که فدراسیون صلح جوانان در سراسر جهان تاسیس کرده است.
به او گفتند اولین دختر مسلمان است که در این کمپها اقامت می کند؛ با حجابی که چون یک نشان ، همیشه با او بود و هرگز ترک نشد.
فدراسیون صلح جوانان او را به کنگره جهانی اش در سئول دعوت کرد و او ناگهان به تنها نماینده ایران در این کنگره تبدیل شد.
پولی نداشت و اگر کمک هموطنانش از سراسر اروپا و امریکا نبود او باید برمی گشت. روزهایی بود که او حتی نمی دانست چه باید بخورد.
روزی که جز یک بلیت مترو در جیبش نبود، اما همیشه خدا آنجا بود و دست بر شانه او می گذاشت و برای همین ها شد که او توانست تمام دنیا را بگردد و شعارش را زمزمه کند: به نام عشق، صلح و دوستی برای جهانیان.
و به این ترتیب بود که پوپه مهدوی نادر که پیش از این حتی بین دو شهر را هم با دوچرخه طی نکرده بود توانست 16 ماه تمام سوار بر دوچرخه اش دور دنیا را بچرخد.
او که قله های ایران را زیر پا گذاشته بود، دویده بود و پیاده روی کرده بود، اما هرگز فکرش را هم نمی کرد که با دوچرخه بتواند این همه مسیر را طی کند. در بیابان و جنگل ، در سرما و گرما.
حالا او برگشته است و به همه کسانی که او را باور نداشتند لبخند می زند ؛ به همه کسانی که در سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک او را جدی نگرفتند و از هر کمکی به او دریغ کردند.
حالا پوپه مهدوی نادر را تمام دنیا می شناسند، دختر سرسخت ایرانی را که به همه آرزوهایش رسید.
او که از کودکی می خواست یک پرورشگاه را مدیریت کند و دور دنیا را بزند حالا یک انجمن خیریه برای کمک به کودکان بی سرپرست دارد و شرق و غرب دنیا را زیر پا گذاشته است ، اما او که توانست رویاهایش را به حقیقت تبدیل کند تنها همین را داشت ؛ باور به این که می تواند، اراده این که راه بیفتد و ایمان به او که همیشه آن بالا بود. کنار او و هیچ لحظه ای او را رها نکرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها