محمدجواد لاریجانی که هم اکنون بر صندلی ریاست مرکز تحقیقات فیزیک نظری تکیه زده و دراتاقی خلوت کاغذهاو کتابهای فراوانی روی میزش پهن کرده شایدهمان قدر که در محافل سیاسی داخلی کشور شناخته شده در نگاه رسانه های جهان نیز شهرت یافته است
کد خبر: ۸۹۶۷
اظهارنظرهای او، معمولا با واکنش روبه رو می شود و شاید همین گفتگو که در2 قسمت منتشر می شود، از همین سنخ باشد جواد لاریجانی ، برخلاف گفته ها و نوشته هایش ، در رفتار شخصی ، بسیار خودمانی است و به نظر نمی آید اهل تکلف باشد. شاید به همین دلیل ، او در پایان گفتگو )که به نظر می رسید هر واژه اش را با تامل بر زبان می آورد( از این که متوجه شد مورد پذیرایی قرار نگرفتیم ، لبخندی زد و با عذرخواهی دوستانه ما را تا دم در اتاقش بدرقه کرد، همانگونه که برای استقبال تا جلوی در آمده بود.ارزیابی سخنان اخیر رئیس جمهوری ، اختلافات گروههای سیاسی ، مذاکره با امریکا، دیپلماسی در دریای خزر از موضوعاتی است که دکتر لاریجانی درباره آن سخن گفته است.اخیرا آقای خاتمی اعلام کردند که کشور در آستانه آشفتگی قرار دارد از نظر شما این آشفتگی به چه زمینه هایی برمی گردد؛ جنبه سیاسی دارد یا اقتصادی یا چیز دیگر؛ و به طور کلی ویژگیهایی که این آشفتگی می تواند داشته باشد چیست؛آشفتگی در ادبیات سیاسی دو معنا دارد، یک معنای نرم و یک معنای زمخت آشفتگی نرم ، به معنای نبودن نظم و ترتیب مورد انتظار و امری نسبی است آشفتگی به این معنا به صورت نهادینه در کشور ما وجود دارد که بخشی از آن به قبل از انقلاب برمی گردد و بخشی از آن نیز بعد از انقلاب ایجاد شده است به توجه این معنا می خواهم بگویم ما نه تنها در آستانه آشفتگی نرم نیستیم ، بلکه درون آن هستیم اما معنای زمخت آشفتگی ، یک گسست و گسل ناگهانی خطرناک است من علائم چنین گسستی را که در حد یک فاجعه ملی باشد، نمی بینم چون نه اقتصاد ما اقتصادی چشمگیر بود که یک دفعه سقوط کند و نه درآمدهای ما یکدفعه قطع شده است به گمان من مشکلات داخل کشور ناشی از همان بی نظمی نسبتا کرونیک و مزمن است ، اما فکر می کنم نتیجه گیری آقای خاتمی نتیجه گیری خوبی بود علی الاصول سیاستمدران نباید سخنی بگویند که بی نظمی را اضافه کند سیاستمدران باید رقابت و گفتمان خود را طوری تنظیم کنند که به بی نظمی موجود اضافه نکند و کشور را به سمت نظم ببرد.آقای خاتمی در قسمت دیگری از صحبتهایشان گفتند که دولت راه خودش را گم نکرده اما اگر قرار باشد که اصلاحات به نتیجه نرسد نخواهم ماند این نشان دهنده همان آشفتگی است یا ایشان نگرانیهای دیگری هم دارد؛ و اگر این نگرانی را دارد از کدام جناح؛ این که ایشان گفته است دولت مسیر خودش را گم نکرده ، نشان می دهد که رئیس جمهور با امیدواری و روحیه مثبت کشور را اداره می کند. اما درباره این که آثار اصلاحات چه وقت روشن می شود؛ باید گفت نتایج اصلاحات ممکن است در یکی دو دوره پیدا نشود. علی الاصول کارهای ملی ، بذری است که کاشته می شود و بعدا نتیجه می دهد اما در مورد کار شکنی ها عرض می کنم در ادبیات دوستان دوم خردادی از ابتدای سال 76 تا حالا عمدتا تئوری توطئه ، تئوری غالب بوده است یعنی از رقیب ، یک لولو درست شده و تمام کاستی ها به او نسبت داده می شود این را در اصطلاح علم سیاست دمونیزیشن می گویند؛ یعنی ابلیس تراشی ابلیسی به نام جناح رقیب تراشیده شده است که تمامیت خواه است، خون آشام است، زیر پرده کار می کند ، مافیایی است به نظرم این تصور، از واقعیت فاصله دارد. صورت واقع بینانه این است که جناح دوم خرداد، نتوانسته هیچکدام از شعارهای خوب آقای خاتمی را عملیاتی کند مثلا توسعه ء ساختارهای مدنی ، شعار خوبی است ؛ تعمیق آزادی های قانونی شعار خوبی است ؛ دامن زدن گفتگو و مفاهمه بین جناحهای مختلف کشور، شعار خوبی است ؛ اما هیچکدام از اینها دارای استراتژی نبوده است نطقها معرف همان است که هشت سال پیش بود. از این جهت من وقتی خود را جای آقای خاتمی می گذارم ، حق دارم که عصبانی باشم و این عصبانیت بیشتر متوجه دوستان دوم خردادی است ، آنهایی که می بایست آقای خاتمی را در اجرای آن حرفهای خوب کمک کنند حالا اگر به مسئله اقتصادی کشور بپردازیم رکورد دوستان دوم خردادی ما به مراتب ضعیف تر از حوزه های سیاست است . کافی است که شما به شاخصه های تولید، درآمد سرانه و بیکاری نگاه کنید لازم نیست تئوریهای پیچیده اقتصادی داشته باشید این هم ناشی از آن است که دولت آقای خاتمی نتوانست مفهوم خوبی از توسعه ساختار اقتصادی را مبنا قرار بدهد.برداشت من این است که خود آقای خاتمی به اقتصاد بازار آزاد گرایش دارد اما کسانی که در کابینه ایشان هستند، )چه کابینه رسمی و چه کابینه سایه ( اختلاف نظرهای شدید دارند همین موضوع سبب شد که آقای خاتمی نتواند ساختار اقتصادی معقولی را سامان بدهد، اما در عین حال دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی ، دورانی با دستاورهای قابل توجه است ما باید واقع بینانه به امور نگاه کنیم این که مردم به حقوق مدنی و اساسی خودشان علاقمندتر، متوجه تر و حساستر شده اند، پیشرفت خوبی است البته میتوانست بهتر از اینها هم باشد به اختلافات درون دولت و جبهه اصلاحات اشاره کردید اخیرا در جریان انتخابات هیات رئیسه فراکسیون اکثریت مجلس گروههای ائتلافی نتوانستند با هم کنار بیایند. شما فکر می کنید این اختلافات از کجا نشات می گیرد؛ این مشکل ، مشکل جناح سیاسی در کشور ماست و می شود گفت جناح راست هم از این مشکل آسیب می بیند جناح چتری است که در زیر آن گروههای کوچک و بزرگ سیاسی که هر کدام تشکلات خودشان را دارند، جمع می شوند. چرا جمع می شوند؛ این جمع شدن یا به سبب اشتراک در فکر و ایده است ، یا به خاطر اشتراک در منافع سیاسی جناح راست ، متشکل از واحدهای مختلفی است که عمدتا حول ایده با هم جمع شده اند آنها تلقی خاصی از دین دارند که تلقی علما و فقهای دین است تلقی ای که آنان از حکومت دارند، تلقی حضرت امام از حکومت است یک تلقی هم از توسعه دارند که البته این ، در جناح راست ضعیف است نهایتا این تفکرات یک چتری شده است که گروههای مختلف جناح راست زیر آن قرار می گیرند ممکن است گروههای مختلف آن بر روی مسائل روابط خارجی هم اختلاف داشته باشند، اما بر سر سه رکنی که نام بردم با هم شباهت دارند از این جهت ما سکه گروههای سیاسی در جناح راست قویتر از جناح دوم خرداد است.در جناح دوم خرداد شما گروهی را می بینید مثل مجمع روحانیون مبارز که تلقی شان از دین و حکومت شبیه حضرت امام )ره ( و متاثر از ایشان است و از آنطرف گروههای ملی مذهبی را می بینیم که تفکر لیبرال را دارند بین این دو هم طیفهای مختلفی هستند به نظر من این ماسکه بسیار ضعیفی است می توانم نتیجه بگیریم که زیر چتر دوم خرداد گروههای مختلف سیاسی با علائق و منافع سیاسی، گرد هم آمده اند منافع سیاسی افت و خیز دارد، بخصوص وقتی به تقسیم مناصب و مسوولیتها می رسد. چون مناصب محدود است ، علی الاصول عده ای خارج از دایره باقی می مانند و همین مساله پس از مدتی ایجاد اعتراض می کند لذا این پدیده ، در سامان جناحی در ایران خیلی غریب نیست و در جناح دوم خرداد هم هیچ عجیب نیست حالا من به ریز این اختلافات چندان کاری ندارم ، اما می خواهم نتیجه بگیرم که کار سازمان یافته سیاسی در ایران ، باید از حالت جناح به حالت حزب دربیاید. جناح برای ائتلافات کوتاه مدت اشکال ندارد؛ مثلا وقتی سه یا چهار حزب بزرگ به مجلس وارد می شوند برای این که ائتلافی با هم داشته باشند یک جناح درست می کنند اما برای دوام ساختار سیاسی ، ساختار جناحی جوابگو نیست ساختار جناحی استحکام لازم را ندارد. ما باید ساختار حزبی داشته باشیم ، آن هم حزبی که لااقل در سه رکن مهم : الف ( تلقی از دین ب ( تلقی از حکومت ج ( تلقی از توسعه مشترک باشند هیچ حزبی نمی تواند برای خود تعریف کند بدون این که در این سه مورد، تئوری داشته باشد، هویت تعریف کند والا احزاب به دکانهای سیاسی تبدیل می شوند این اجمالا تصویری است که من از وضعیت جناح دوم خرداد دارم اشاره کردید که ساختار جناحی ، باید جای خود را به ساختار حزبی بدهد. نکته اینجاست که خود احزاب هم در درون خود، شاخه تندرو و معتدل دارند و حتی بعضا می بینیم اظهارات دو عضو برجسته حزبی در تضاد با یکدیگر قرار دارد این برمی گردد به یک عارضه دیگر و آن این است که احزاب در ایران به شخصیتهای سیاسی آویزان هستند: به جای این که شخصیتهای سیاسی روی دوش احزاب باشند مثلا شما حزب کارگزاران را نگاه کنید. کارگزاران به شخصیت سیاسی و کاریزمای آقای هاشمی آویزان بودند و با این کاریزما بالا و پایین شدند حزب مشارکت هم به کاریزمای آقای خاتمی آویزان است ، در حالی که در یک حزب واقعی )با تعریف واقعی ( شخصیتهای سیاسی روی شانه احزاب پا می گذارند و به مقامات سیاسی می رسند اما چون در ایران این چنین نیست ، باعث می شود نقش کاراکترها )شخصیت ها( بالاتر از تشکیلات باشد وقتی حزبی به شخص آویزان بود طبیعی است به اندازه اشخاص هم قابل تجزیه می شود در حالی که اگر حزب از پایین شروع می کرد و ساختار داشت و قوام پیدا می کرد، حتی با تعویض روسا چیزی تغییر نمی کرد فرض کنید یک حزب در انتخابات شکست می خورد و رئیس حزب عوض می شود؛ حزب باقی می ماند در کشور ما اگر رئیس حزبی شکست بخورد، حزب منحل می شود به نظر می رسد در کشور ما نزاعهای سیاسی بین جناحها، به یک درگیری فرسایشی تبدیل شده هر دو جناح اصلی کشور یکدیگر را متهم می کنند و گرایشهای خردورزانه متعادل هم کار چندانی نتوانسته انجام بدهد. آیا تقدیر این است که این راه تا بن بست ادامه پیدا کند؛ من چندان نگران بن بست نیستم ، ولی نگرانی من از عدم دستاوردهای قابل توجه است ممکن است ما به بن بست نرسیم ولی فرصتهای ارزشمندی را برای پیشرفت کشورمان به خاطر این دعواها از دست بدهیم تفکر ابلیس تراشانه آفت بزرگی برای فضای سیاسی کشور است آقای خاتمی دستاوردی بسیار چشمگیر دارد و آن این است که دموکراسی در کشور ما یک مقداری رو آمد و از لحاظ نظری مطرح شد دموکراسی در کشور ما مولود مشکوکی بود با این حال دموکراسی نماینده ای در قانون اساسی ما به نحو خیلی دقیق جاسازی شده است و طبق آخرین اصل قانون اساسی همه اصول قابل بازنگری هستند، غیر از اصولی که ماهیت اصلی نظام که اسلامی است ، مشروعیت نظام که اصل ولایت فقیه دارد و دموکراسی نماینده ای را تبیین می کند با این همه در قانون اساسی یکبار هم کلمه دموکراسی نیامده .درست است ، اما آیا کسانی که قانون اساسی می نوشتند، از دموکراسی اطلاع نداشتند؛ اینطور نیست دموکراسی مفهومی قدیمی است مولفین قانون اساسی هم از جمله شهید بهشتی دموکراسی را به خوبی می شناختند اما دلیل این که اسم دموکراسی را نبرده اند، این است که دموکراسی در اصطلاح رایج ، مبتنی بر عقلانیت لیبرال است و نویسندگان قانون اساسی برای این که هیچ وقت کسی شائبه ای نداشته باشد، اسمش را هم نیاورده اند ولی مثلا ما در قانون اساسی داریم که همه تصمیم گیریهای کشور باید متکی بر آرای مردم باشد خوب، این یعنی دموکراسی.این دموکراسی ، همان جمهوریت است که این روزها از آن زیاد بحث می شود؛ من می خواهم بگویم تاکید بر دموکراسی بسیار مهمتر از جمهوریت است این که بعضی دوستان دوم خردادی می گویند نظام ما دو بال دارد: اسلامیت و جمهوریت ، تعبیر غلطی است قانون اساسی ، نظام ما را دارای یک پایه می داند و آن اسلام است جمهوریت هم جای دموکراسی را نمی گیرد تمام کمونیست ها هم مدعی جمهوریت بودند. سازوکار دموکراسی نماینده ای ، در قانون اساسی به نحو دقیق آمده است همان طور که عرض کردم از لغت دموکراسی اسمی به میان نیامده است تا به نظر من مبادا با لیبرالیزم اشتباه شود و این اشتباهی است که امروزه در حال رخ دادن است بعضی از مدافعان دموکراسی تمایزی بین دموکراسی براساس عقلانیت لیبرال و دموکراسی براساس عقلانیت اسلام قائل نمی شوند من می خواهم بگویم که جناح راست به هیچ وجه نباید این جهت مثبت از حرکت آقای خاتمی را که روآوردن به جنبه دموکراتیک نظام است و دستاوردی خوب در جهت توسعه سیاسی است ، فراموش کند اما این امر به معنی این نیست که جناح راست نباید انتقاد کند جناح راست باید به عنوان یک جناح سیاسی ، جهات مختلف را مورد نقد قرار بدهد؛ نقد داخل نظام یعنی ما دوم خرداد را نیروی بیرونی نمی دانیم نیروی داخل نظام است ابلیس تراشی دوم خردادی مغایر هر نوع دیالوگ است یعنی اگر شما طرف مقابل را ابلیس بدانید، علی الاصول با ابلیس زیاد نمی شود صحبت کرد و مذاکره سازنده داشت ولی شما گفته بودید حاضرید این کار را حتی در جهنم بکنید بله آن برای منافع ملی است حالا من یک نتیجه گیری می کنم : می خواهم بگویم همه اینها ناشی از عدم پختگی در میان نخبگان سیاسی کشور است ما اگر منافع ملی را مبنا قرار بدهیم و رقابت خود را با درجه کمک به منافع ملی ارزیابی کنیم ، هرگز دچار این درگیریهای امروز که بخشی از آن فرسایشی است و بخشی از آن حتی از فرسایشی هم بدتر است نمی شویم برخی از اصلاح طلبان می گویند که اگر اصلاحات شکست بخورد، چون مردم اقبالی به جناح راست ندارند، خودبه خود گرایش مردم به سمت بیرون نظام خواهد رفت و مردم به سمت گزینه های خارج از نظام متمایل خواهند شد این حرف تا چه اندازه علمی است؛این حرف نه تنها علمی نیست بلکه حکایت از یک نوع خودبزرگ بینی غیرواقع بینانه دارد به نظرم هیچ یک از جناحها نباید خود را با ملت و آینده ملت متحد ببینند. این مملکت در این بیست وچندسال بیش از هفده هجده سال توسط جناح چپ اداره شده و هفت هشت سال )در دوران آقای هاشمی ( به صورت مشترک در دست جناح راست و چپ بود ارزیابی عمومی این است که هر دو جناح عرضه بسیار چشمگیری در اداره مملکت ندارند، این این واقعیت است اگر ما از این منظر به قضایا نگاه کنیم ، هرگز نتیجه گیری نخواهیم کرد که اگر ما نباشیم ، دیگر هیچ ارزیابی مردم این است که جناحهای مختلف هیچکدام عرضه ای که میبایست از خود نشان نداده اند با این داوری ، شما فکر می کنید اگر روند همینطور ادامه یابد در انتخابات ریاست جمهوری آینده چه کسی یا چه جناحی برنده خواهد شد؛در شرایط اجتماعی ، نباید یک حالت ایستا را در نظر بگیرید اگر جناحهای سیاسی به این قضیه توجه کنند که مردم انتظار کار دارند، هم جناح راست و هم جناح چپ به سمت ساختن خود خواهند رفت یعنی هر جناحی نیروهای لایق تری به مردم در انتخابات شوراها، مجلس و انتخابات ریاست جمهوری عرضه کند برنده خواهد شد. می خواهم نتیجه بگیرم که از این ضعف ، جناحهای سیاسی باید خود را بسازند، جناحهای سیاسی عرضه ندارند، ولی فرزندان مملکت عرضه دارند شما در حال حاضر جناح دوم خرداد را در نظر بگیرید در این جناح نیروهای لایق کم نیست اما تعداد کمی از این افراد لایق به مسوولیت رسیده اند در واقع افرادی که در کلوب های سیاسی هستند مسوولیت ها را به دست می گیرند این آفت در جناح راست هم بوده و هست این که ما نیروهایمان را براساس لیاقت ، ارزیابی نکنیم و نیروها فرصت بروز نداشته باشند، ویژگی بسیار بدی است فرزندان این مملکت عرضه این را دارند که مملکت را اداره کنند جناحهای سیاسی باید نردبانی شوند تا آنها زمام امور را در دست گیرند. گروههای سیاسی به جای آن که خود بزرگ بین باشند و بگویند اگر ما نباشیم ، مردم به خارج نظام روی می آورند، باید ضعف خود را شناسایی و در جهت رفع آن بکوشند جناحی موفق است که به مردم در انتخابات آینده روشن تری بدهد ثانیا نیروهایی را عرضه کند که نیروهایی تحصیلکرده ، جوان و به نحوی امیدوارکننده باشد هر جناحی که این کار را بکند، شانس پیروزی دارد چه جناح راست و چه جناح چپ یکی از بحثهای فرسایشی تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی یا بالعکس است الان برخی اصلاح طلبان هم پذیرفته اند که نسبت به توسعه اقتصادی در مملکت کم لطفی شده ، آیا فکر می کنید جناحی در آینده برنده خواهد شد که بیشتر بر طبل توسعه بکوبد؛ البته از لحاظ تئوریک ، توسعه سیاسی در مفهوم دقیق نوعی بالا بردن نظم اجتماعی هم هست مقدم بر انواع دیگر توسعه است چون توسعه سیاسی یعنی این که شما خانه را منظم کنید تا سایر توسعه ها بتوانند رشد کنند اما در معنایی که امروز گفته می شود، بیشتر توسعه دموکراسی مطرح است . در این معنا به نظرم شرایط اقتصادی ما در وضعیتی قرار گرفته که مردم انتظار سامان دادن به وضعیت اقتصادی را دارند نه این که وضع سیاسی را نادیده بگیرند؛ اما سامان دادن به وضع اقتصادی اولویت دارد مردم یعنی اکثریت مردم ممکن است برای بعضی از تحصیلکرده ها و روشنفکران مساله توسعه دموکراسی در ایران خیلی مهم باشد مشکل معلم توسعه سیاسی نیست مشکل وی حقوق و درآمد است مشکل کارگران بیکار، توسعه سیاسی و آزادی بیان نیست ، اگرچه اینها را مهم می دانند. من معتقدم حکومتی می تواند موفق باشد که ساماندهی به اقتصاد را بتواند به نحو موثر جلو ببرد آقای خاتمی هنوز سالهای مهمی در پیش دارند تا انتهای ریاست جمهوری ایشان حداقل سه سال باقی مانده که فرصت مهم و کارسازی است در این مدت ، ساماندهی و نظم اقتصادی کشور باید در اولویت جدی قرار گیرد این به آن معنی نیست که دموکراسی به درد نمی خورد؛ معنایش این است که اگر وضع اقتصادی بشدت پایین بیاید، دموکراسی ارزش خودش را از دست خواهد داد یعنی شما به مردمی که گرفتار تهیه قوت روزانه خود هستند، نمی توانید ارزش دموکراسی را بفهمانید. تمامی کسانی که تئوری دمکراسی را در غرب در قرنهای 17 تا19 پرداخته کردند، معتقد بودند که برای روشن شدن ارزش دموکراسی، درجه ای از برخورداری اقتصادی در جامعه لازم هست این حتی برای توسعه سیاسی هم مهم است.آیا گمان نمی کنید لازم باشد واژه هایی مثل دمکراسی به طور دقیق تعریف شوند تا اشتباهی در آن پیش نیاید؛ما نباید به دموکراسی به عنوان یک امامزاده نگاه کنیم ، دموکراسی یک روش حکمرانی است ما3 انتظار بزرگ از دموکراسی داریم : الف ( امکان بروز خودکامگی را پایین بیاورد ب ( زمینه های مشارکت مردم را بالاتر ببرد ج ( شانس تصمیمات درست تر را بالا ببرد همه اینها را من بسیار محتاطانه به کار بردم یعنی گفتم شانس را بالا ببرد، شانس را پایین بیاورد یعنی انتظارات ما از دموکراسی هم باید واقع بینانه باشد اگر دموکراسی به عنوان روش مطرح باشد، برای تحقق خود نیاز به فضایی دارد که به آن فضای عقلانیت می گویند ما می توانیم در فضای عقلانیت اسلامی ، روش دموکراسی را پیاده کنیم اصلا فرض کنید که دموکراسی نبود و ما براساس ولایت فقیه یک فقیه جامع الشرایط انتخاب کردیم و او را در راس کشور قرار دادیم اولین سوال این فرد این است که من مملکت را چگونه اداره کنم ؛ خوب چگونه باید اداره کند؛ ما نمی توانیم از صفر شروع کنیم تجربیات ملل را بینید در طول تاریخ بین روشهای مختلف ، هیچ روشی ، سر جمع از روش دموکراسی بهتر نبوده است نه این که تمام جهات دموکراسی خوب باشد، بلکه سر جمع ، بهتر بوده است بنابراین انتخاب دموکراسی ، به عنوان روش که در قانون اساسی ما می آید، شدنی است اما اگر دموکراسی را با عقلانیت لیبرال یکی بدانیم ، در آن صورت دموکراسی لیبرال با اسلام اصلا سازگاری ندارد؛ اما دموکراسی به عنوان روش در داخل عقلانیت اسلام قابل بازسازی است این چیز مهمی است که اولا جناح دوم خرداد باید در واکاوی مجددی که می کند، به آن توجه کند ثانیا جناح راست هم نباید از اصطلاح دموکراسی بترسد نباید دموکراسی را به عنوان مولود غرب نگاه کنیم که مشکوک است اولا مولود غرب نیست، ثانیا اگر هم مولود غرب باشد باید پذیرفت هر چیزی که تولیدشده غرب است، مشکوک نیست به نظر می آید تعریفی که شما از دموکراسی می دهید یک قرائت تازه از دمکراسی است شاید دموکراسی را نتوان از تعریف فلسفی اش جدا کرد دموکراسی یا خودش روش است یا خودش هدف است دموکراسی به عنوان روش ، جدید نیست بلکه سابقه دارد اما دموکراسی به عنوان هدف ، یک ظرف خالی است درون این ظرف باید چیزی گذاشت برای این که دموکراسی با عنوان هدف ، معنای کاملی داشته باشد، ما باید یک عقلانیتی مثل عقلانیت لیبرال را در آن بگذاریم بنابراین وقتی دموکراسی خود هدف می شود، کاسه ای است که در آن عقلانیت لیبرال هم هست که این تعریف با اسلام هیچ گونه سازگاری ندارد ولی دموکراسی با عنوان "روش " سازگاری دارد و قانون اساسی ما هم همین کار را کرده است دموکراسی را از عقلانیت لیبرالش لخت کرده و به عنوان سازوکار داخل قانون اساسی گذاشته است پس می توان تعبیر شما از دموکراسی را که از آن به عنوان روش یاد می کنید، همان مردم سالاری دینی ترجمه کرد؛ من در کاربرد کلمه دینی هم احتیاط می کنم اسمش را بگذاریم مردم سالاری اسلامی چون وقتی می گوییم دینی ، یک چیز عمومی می شود شاید بعضی ادیان با این نوع تلقی از حکومت ، موافقت نداشته باشند مردم سالاری اسلامی یک نوع دموکراسی است براساس عقلانیت اسلام ضمن این که التصاق دموکراسی به اسلام ، التصاق ذاتی نیست اسلام جوهره ای دارد که جزو ذاتیات آن است ؛ مثل تلقی ما از توحید و خلقت عالم یا جایگاه انسان در جهان و نظایر آن ، که قسمتهای ذاتی اسلام است دموکراسی جزو آنها نیست ؛ اما وقتی ما از روشها بحث می کنیم ، به تناسب زمان روشهای مختلفی مطرح می شود شاید در آینده خود دموکراسی به عنوان روش در غرب هم تغییر کند اگر با دموکراسی برخورد عاطفی و احساساتی بکنید، در واقع دموکراسی را هدف قرار داده اید و این با تلقی اسلامی جور درنمی آید اما شما تلقی کارآمدی بکنید.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها