چه بر سر ما آدم ها آمده که برای هر لحظه نفس کشیدن خود به دنبال دلیل می گردیم؟ برای هر روز زندگی کردن، هر روز از خواب بیدار شدن و به خواب رفتن خود.
کد خبر: ۱۲۳۵۲۳۲
دنیایی از زیبایی ها عشق و امید ...

در فال حافظ روزانه ای که باز می کنیم، در آهنگی که گوش می کنیم، در کتابی که می خوانیم، در زنگ تلفنی که به صدا در می آید و … به دنبال انگیزه ای هستیم که یک روز دیگر بتوانیم در این سرازیری سنگلاخی و سخت تاب بیاوریم.

چه بر سر ما آدم ها آمده که مدت هاست باور کرده ایم همه چیز این دنیا و زندگی را می توان با دلیل و منطق به شرح آورد و آن جا که حوصله منطق ما سر می رود و زبانش کوتاه می شود خود نیز کم می آوریم.

کم می آوریم در توصیف زیباترین واژه های هستی، در توصیف زندگی، عشق واقعی، محبت، زیبایی

زندگی زندگی است و شرح آن از توان و عرضه عقل زمینی ما خارج. زندگی در همین دم و بازدمی که حسابش نمی کنیم جریان دارد و هر روز با بیدار شدن از خواب و تماشای طلوع خورشید آغاز می شود و ادامه می یابد تا به شب و تماشای ستارگان آسمان تیره و تار منتهی شود و چه دلیلی زیباتر از آن که پروردگار همچنان به جنس من و تو امیدوار است که هر ثانیه هزاران نوزاد متولد می شود و زندگی همچنان به جریان خود ادامه می دهد.

اصلا مگر می شود اموری همچون زندگی و مرگ که به دست خالق است را با حساب و کتاب و عقلی ناقص در چرتکه انداخت و عمق دلیلش را تا آخر خواند؟!

و عشق … همان عشقی که در تار و پود جان ما تنیده شده و ما را با آن سرشته اند و بی شک عقل، خود را به آب و آتش هم که بزند سر از این راز سر به مهر در نخواهد آورد!

اگر عاشق باشی خوب می دانی در سرزمین دلدادگی ها دلیل عشق را از عقل طلب کردن گناهیست نابخشودنی و دل هرگز اجازه نخواهد داد عقل زمینی و بی خبر از همه جا به گود عاشقانه های یک دل نزدیک شود!

و محبت … چقدر و چرا و بهای محبت را چه کس مطالبه کرده که محبت از عمق وجود یک انسان برمی خیزد و نه دلیلی برایش می توان نوشت و نه منطقی برایش می توان بافت.

این محبت است که مهر انسانیت بر پیشانی انسان ها زده و انسانی که شاخه مهر و عطوفت در دلش خشکیده باشد نزول می کند به عمق چاهی که انتهایش را تنها خدا می داند و بس!

و محبت است که به همه چیز معنا می بخشد و بدون آن، زندگی و عشق و آدمیت به یک باره رنگ می بازد.

و زیبایی … که تمام کائنات را به ید زیبای او ساخته اند و خالقی که زیباست جز زیبایی از او انتظاری دیگر نمی توان داشت … اما آن گاه که تعریف زیبایی در دستان من و تو می افتد معنای خود را از دست می دهد و همانی می شود که نسبی است و در نظر هر کس رنگی به خود گرفته است.

از دریچه چشمانی پر نقص به اطراف خود می نگریم و با همین دید معیوب خود کسی را زیبا می خوانیم و آن دیگری را زشت!

بی شک عیب از این چشمان است که به خود اجازه زشت دیدن و زشت پنداشتن داده نه جهانی که سراسر زیبایی است و لطافت.

دوست من!

حساب و کتاب و به چرتکه انداختن به دنیا و امور دنیایی تعلق دارد، حساب امورت را داشته باش که زندگی در این دنیا به عقلی دور اندیش و مدبر نیاز دارد و منطقی که بتواند روز به روزش را محاسبه کند و برای فردایش برنامه داشته باشد اما اویی باخته است که در این حساب و کتاب بماند.

که زیباترین و لطیف ترین های دنیای فانی و باقی نه با عقل که با دل احساس می شوند و تنها با حساب و کتاب دل می توان سر از آن در آورد و اویی که این را نداند و خود را در دنیا و حساب و کتابش غرق کند بازنده است.

زندگی را زندگی کن و میزانی برای سنجش شادی و غم هایت قرار نده، نگذار قیاس زندگی ات با ظاهری که دیگران برای خود دست و پا کرده اند تو را از چشیدن طعم زندگی که هر روزش یک مزه و هر لحظه اش یک رنگ است باز دارد.

برای عاشقی کردن حد و مرزی قرار نده که عشق به مخلوق اگر اصیل باشد بی پروا خواهد بخشید و سیاهی در آن راهی نخواهد برد و همین عشق است که تو را به افلاک می رساند، رنگی آسمانی به دلت می بخشد و طعم عشق الهی را به تو خواهد چشاند.

مهربان باش، ببخش و از هر آن چه در دست و بالت داری چه مال و علم و عشق و محبت بریز به پای هر آن که می بینی و هر آن چه سر راهت قرار می گیرد.

و دست اول و آخر نگاهی زیبابین باش که زیبا دیدن راز رسیدن به زیبایی ها است، راز آن که بتوانی دنیا را بی حجاب به نظاره بنشینی و جهان فانی و باقی ات در یک دنیا خلاصه شود: دنیایی از زیبایی ها.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها