گفت و گو با برادر کاپیتان شهید محسن رضاییان، خلبان پرواز R655 ؛

مزاری به وسعت خلیج فارس

30 سال از روزی که هواپیمای پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران‌ایر در آب های خلیج فارس به دست ناوگان آمریکایی مورد اصابت موشک قرار گرفت و منفجر شد، می گذرد. هدایت آن هواپیما را کاپیتان محسن رضایان در دست داشت، خلبانی که 38 ساله بود.
کد خبر: ۱۱۴۹۷۷۰
مزاری به وسعت خلیج فارس

به گزارش جام جم آنلاین ، کاپیتان 38 ساله در جریان عملیات جنایتکارانه ناو آمریکایی همانند 289 سرنشین دیگر این هواپیما به مقام رفیع شهادت نائل آمد و نام و یادش جاودانه ماند.

محسن از خانواده ای پرجمعیت بود. کاپیتان رضایان تجربه هفت هزار ساعت پرواز موفق را در کارنامه‌اش داشت و از سال 64 خلبانی پروازهای بندرعباس به دوبی را بر عهده داشت.

سعید برادر کوچک تر کاپیتان شهید در گفت و گو با جام جم آنلاین از برادر شهیدش می‌گوید.

-چند خواهر و برادر هستید و شهید محسن رضایان چندمین فرزند خانواده محسوب می‌شد؟

*ما هفت برادر و یک خواهر بودیم. من از لحاظ سن و سال از محسن کوچک‌تر بودم. محسن بین ما دومین برادر بود. بزرگ ترین برادرم هم اکنون در آمریکا زندگی می کند.

-کاپیتان شهید در چه سالی متولد شدند؟

*ایشان متولد 1329 در شمیرانات تهران بودند.

-ایشان از چه زمانی خلبانی را آغاز کردند و نخستین پروازشان چه زمانی بود؟

*من آن زمان کوچک بودم ولی اگر اشتباه نکنم نخستین پرواز ایشان در سال 51 بود. ایشان رسما استخدام ایران ایر شدند. دو سال سربازی خود را در نیروی هوایی گذراندند و درجه دار وظیفه بودند.

-از دوازدهم تیر ماه سال 67 برایمان بگویید. چه زمانی متوجه آن اتفاق تلخ شدید. اصلا می‌دانستید برادرتان خلبان همان هواپیمای سقوط کرده است؟

*ما خیلی زود متوجه آن اتفاق شدیم. آن زمان برادر بزرگ ترم که اکنون در آمریکا زندگی می کند افسر نیروی دریایی در ستاد نیرو بود. او زودتر از همه متوجه شد. زمانی که صبح روز دوازدهم تیر ماه سال 1367 هواپیما مورد اصابت قرار گرفت من ساعت یازده صبح یکی از دوستانم را دیدم که سراغ محسن را از من گرفت. او به من گفت از محسن خبر داری؟ من هم گفتم همین دو ، سه روز پیش او را دیدم و منزلشان بودم و الان از او خبر ندارم. آن زمان منزل محسن در ولنجک بود.همان زمان برادرم بزرگ ترم هم از ستاد نیرو تماس گرفت و سراغ ما را گرفته بود که من منزل نبودم. بعد شنیدیم که هواپیمایی را در خلیج فارس زده اند. اول گفته شد که بمبی در هواپیما بوده که منفجر شده است. در آن لحظات صحت اطلاعات مشخص نبود.

-امیدی به زنده بودن ایشان داشتید؟

* بلافاصله یکی از هم محله‌ای‌های ما که مهماندار هواپیما بود با فرودگاه بندرعباس تماس گرفت. این مهماندار به ما گفت دو پرواز برای دوبی بوده که مشخص نیست هواپیمایی که مورد اصابت قرار گرفته خلبانش کاپیتان رضایان بوده یا خیر. من حال خوبی نداشتم. برادرم سه سال در آن مسیر پرواز می‌کرد. سریع به همراه برادر دیگرم به منزل او در ولنجک رفتم. با کمک سرایدار ساختمان نردبانی گذاشتیم و من با توجه به اینکه پنجره آشپزخانه باز بود وارد منزل برادرم شدم. سریع به اتاق خواب او رفتم و آنجا متوجه شدم که لباس خلبان و کیف مخصوص خلبانی او نیست. به سرعت متوجه شدم که او حتما پرواز داشته است. دفتر تلفنش را برداشتم و بلافاصله با یکی دو تاز همکاران خلبانش تماس گرفتم و گفتم از محسن خبر دارند یا نه؟ آنها هم به من گفتند خودشان هم خبرهایی شنیده اند و در حال تلاش برای پیدا کردن محسن هستند. با برادرم به فرودگاه رفتم و آنجا هم متوجه شدم تمام پروازها کنسل شده است.

-واکنش خانواده نسبت به شهادت ایشان چه بود؟

*واکنش چه می تواند باشد؟ برای من هم پدر بود، هم برادر و هم رفیق. هر کاری داشتیم و هر گونه راهنمایی می خواستیم برادرم محسن بود که کمک ما می کرد.

-ایشان فرزندی هم دارند؟

*دو دختر و یک پسر دارند که همان زمان هم در آلمان زندگی می کردند و الان هم آنجا هستند.

-از عملیات جستجوی پیکر ایشان و سایر شهدای این حادثه بگویید، آیا شما به محل حادثه رفتید؟

*فرودگاه که پرواز ها کنسل شده بود. همان زمان از طرف هیئت دولت گروهی به بندرعباس رفتند. مهندسی که به همراه هیئت دولت عازم بندرعباس بود من را صدا کرد و گفت تو برادر خلبان رضایان هستی و می خواهی با ما به بندرعباس بیایی؟ من هم گفتم بله. واقعا حالم بد بود و به همین دلیل یکی از اعضای همان هیئت دولت گفتند که من نیایم.

-بعد از حادثه محل سقوط هواپیما را از نزدیک دیدید؟

*برای ما هرجای خلیج فارس را که نگاه می‌کنیم انگار که مزار برادرمان باشد، قلبمان از درد فشرده می‌شود.

-از خصوصیات اخلاقی برادرتان بگویید.

*برادرم خیلی صبور بود. از خاطراتی که به جای مانده کمتر خاطره ای را سراغ دارم که به یاد بیاورم عصبانی شده است. البته هر فردی ضعف هایی دارد اما برادرم واقعا صبور بود. از این صبوری زیاد گاهی اوقات تعجب می کردیم.

-فرد دیگری از خانواده شما خلبان هست؟

*همسر خواهرم خلبان است. آن زمان یکی از اعضای خانواده ما می توانست به جای برادرم برای خلبانی اقدام کند ولی چون خاطره ای خوبی نداشتیم به طرف این کار نرفتیم. بعد از آن اتفاق من از ایران رفتم و وقتی شنیدم خواهرم قرار است با یک خلبان ازدواج کند به او گفتم چون خاطره خوبی ندارم نظر مساعدی هم ندارم. همسر او اکنون خلبان ایران ایر است.

*هیچوقت خودتان برای احقاق حقوق برادرتان پیگیر این قضیه شدید ؟ مثلا به مجامع بین‌المللی شکایت کردید؟

- نه ما هم مثل خانواده بقیه سرنشینان هواپیما پیگیری حقوقی را به دولت خودمان سپردیم و از روند پیگیری‌ای هم که انجام شد راضی هستیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها