نگاه جام‌جم به 7 فیلم اکران نوروزی

اکران نوروزی در تعطیلات

سه فیلم جدی، سه فیلم کمدی و یک انیمیشن، ترکیب متنوعی را در اکران نوروزی شکل دادند و مجموعِ این فیلم‌ها توانستند باوجود نقاط ضعفی در فیلمنامه و اجرا، پاسخگوی سلایق مختلف تماشاگران باشند. البته همه چیز در ادامه به داشته‌های سالیانه سینمایی ما برمی‌گردد، اما انتظار می‌رود این چیدمان و توجه به ژانرها و فضاهای مختلف و تنوع مضمونی و ساختاری فیلم‌های نوروز در باقی نوبت‌های اکران در طول سال هم رعایت شود.
کد خبر: ۱۱۳۱۸۹۹
اکران نوروزی در تعطیلات
بند دوم ماده 2 نظامنامه جدید اکران هم اشاره به «توجه به تنوع ژانر و آثار با هدف جذب حداکثری مخاطب» دارد و امیدواریم این موضوع مهم در حد شعار باقی نماند و شورای صنفی اکران و صاحبان آثار اعم از پخش‌کننده‌ها و تهیه‌کننده‌های فیلم‌ها، در نوبت‌ها و فصل‌های مختلف اکران به آن پایبند باشند.

اگر از علاقهمندان پیگیر سینمای ایران هستید و اگر البته دید و بازدیدها و مسافرتهای نوروزی به شما اجازه داده باشد، حتما در تعطیلات اول سال سری به سالنهای سینما زدهاید و فیلمهای اکران نوروز 97 را دیدهاید. هر کدام از فیلمها را هم که ندیدید، کماکان فرصت باقی است و میتوانید در روزهای آینده، به تماشای آنها در سالنهای سینما بنشینید.

با رسیدن به روز 13 فروردین که پایان تعطیلات نوروزی محسوب می شود پخش کنندگان و سینماداران از رشد فروش سینمای ایران نسبت به سال گذشته سخن می گویند. رشد فروشی که با یک تاکتیک ساده و قدیمی به نام افزایش قیمت بلیت به دست آمده. برای شناخت وضعیت فعلی سینمای ایران باید به بررسی تعداد مخاطبان پرداخت. در یک مقایسه از بازه زمانی 25 اسفند تا 13 فروردین برای فیلم های اکران نوروز 96 و 97 افت محسوس مخاطبان طی یک سال به چشم می خورد.

مصادره 6,522,475,000 (تومان)

یک ایده کمدی یک خطی خوب و یک رضا عطاران بامزه، فرمول امتحان پس داده این سالهای سینمای ایران است و احتمالا اگر اتفاق غیرقابل پیشبینی و غیرمنتظرهای نیفتد، میتواند موفقیت در گیشه سینما را تضمین کند. نهنگ عنبر یک و دو و من سالوادور نیستم مصداقهای قابل اشارهای در این زمینه هستند.

گرچه عطاران بازیگری با قابلیتهای کمدی و طنازی فراوان است، اما به دلیل کم توقع بودن سازندگان آثار و تنبلی فیلمنامهنویسان عرصه سینمای کمدی، آنچنان که باید از ظرفیت بالای او استفاده نمیشود و تقریبا همه ترجیح میدهند روی فرمولهای امتحان پس داده حرکت و به حداقلها بسنده کنند. چرا که انگار به زحمتی بیش از این برای مواجهه با تماشاگر کم توقع ما نیاز نیست.

عطاران در «مصادره» هم همان تیپ آشنا و البته بامزه همیشگی را بازی میکند، منتهی فقط این بار او را در شغل جدیدی میبینیم؛ مامور خرید ساواک در دوران پهلوی! فیلم ایده اولیه خوب و نمکینی دارد و نوید یک کمدی درخشان را میدهد، از آنهایی که هم تماشاگر را حسابی بخنداند و هم جایی هم در دل منتقدان باز کند. اما در ادامه فیلم باوجود برخی صحنههای خوب و خنده دار، وارد فاز دیگری میرود و از اوج ابتداییاش فاصله میگیرد. هرچند درباره همان لحظات خوب اولیه و سکانسهای مقطع قبل از انقلاب هم فیلم را با نمونهای این چنینی چون نهنگ عنبر مقایسه میکنند.

با وجود این که از این قبیل نقد و نظرات، فیلم باوجود همان عطاران همیشگی و ایده اولیه بامزهاش برد خودش را در گیشه کرده که البته از زمان اولین رونمایی از فیلم در جشنواره سال گذشته فیلم فجر هم موضوعی قابل پیشبینی بود. مهران احمدی که او را به عنوان یکی از بازیگران خوب سینمای ایران میشناسیم و بازیهای خوبش را در فیلمهایی چون هیچ، آلزایمر، شیار 143 و نفس دیده ایم، موفق میشود در نخستین تجربه کارگردانیاش موفق عمل کند و دست کم آبرومندانه ظاهر شود.

بجز این مصادره فیلم خوش آب و رنگی است و برای آن در بخش تولید زحمت زیادی کشیده شده؛ یک فیلم استاندارد و خوش ساخت بویژه در طراحی صحنه و لباس که تنوعی بصری برای تماشاگر به همراه دارد. گروه سازنده موفق میشوند در ارمنستان، بازسازی خوب و مفرحی از نقاط مختلف آمریکا از گذشته تا امروز داشته باشند. تیتراژ اول فیلم هم خاص و بامزه و واقعا سینمایی است و برخلاف بسیاری از فیلمهای سینمای ایران بسادگی از آن عبور نکردند. همه اینها چیزهایی است که ارزش تماشا را دارد.

لاتاری 4,621,688,000 (تومان)

محمدحسین مهدویان و گروه همراه و جوانش به قدری در «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» (و البته قبل از آن در مجموعه تلویزیونی آخرین روزهای زمستان) مقاطع مهمی از دوران دفاع مقدس و آغاز انقلاب اسلامی را خوب و باورپذیر به تصویر کشیدند که همه کلیشههای رایج در این زمینه را کنار زدند و کار را برای فیلمسازی دیگران در این فضا بسیار سخت کردند.

حالا دیگر ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز به متر و معیار و شاخصههای مهم و تعیینکنندهای در سینمای انقلاب و دفاع مقدس تبدیل شدهاند و استانداردهای تازهای از کارگردانی، بازیگری، فیلمنامه، طراحی صحنه و لباس، فیلمبرداری، تدوین و مواردی دیگر در این زمینه را ارائه دادهاند.

کمکم فکر میکردیم مهدویان به عنوان فیلمسازی تازه نفس و خلاق فقط در همین عرصه تخصص دارد و باید همواره از او به عنوان کارگردان سینمای جنگ و انقلاب یاد کنیم. اما این فیلمساز جوان با «لاتاری» سراغ روایت گونهای دیگر از سینما رفت و فیلمی اجتماعی با قصهای جوان پسند و ملتهب ساخت. هرچند گرایش مهدویان به ارزشها و موضوعات مرتبط با جنگ و انقلاب این بار هم حضور موثری در قصه امروزی او دارد و رزمندههای دیروز دوران دفاع مقدس، این روزها نیز در سنگرهای دیگر مشغول تلاش، خدمت، مبارزه و پاسداری از نظام و کشور هستند.

مهدویان نشان داد کارگردان خوب در هر ژانر و فضایی که کار کند، میتواند کیفیت کار خود را حفظ نماید. هرچند در کلیت لاتاری، در مقایسه با ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز در جایگاه پایینتری به لحاظ ساخت میرسد، اما همین حرکت مهدویان به سمت موضوعات روز اجتماعی را میتوان امیدوارانه دانست. بازیهای خوب بازیگران و جذابیت موضوع فیلمنامه و ضرباهنگ خوب قصه، کشش لازم را برای جذب تماشاگر تا پایان دارد.

با این وجود لاتاری چیزهایی دارد که میتوانست به گونهای دیگر باشد و فیلم را به اثری شایستهتر و کاملتر از فیلم فعلی تبدیل کند. آن حرکتهای دوربین روی دست که در فیلمهای تاریخ معاصر مهدویان جواب خوبی داده اینجا بویژه در نیم ساعت اولیه فیلم و آشنایی با زوج امیرعلی و نوشین اذیتکننده است. ضمن اینکه این قیصر دهه 90 در پایان هم از خط سیر طبیعیاش خارج میشود و آن صحنه انتقام پایانی به دلیل وجود دو حجاب تصویری (تصاویر اخبار تلویزیون و دوربین مداربسته محل حادثه) آن جذابیت و اثرگذاری لازم را ندارد و جلوه خوبی پیدا نمیکند.

به وقت شام 4,527,744,000 (تومان)

گرچه عمر خلافت خودخوانده داعش در عراق و سوریه به پایان رسید، اما تحرکات و خرابکاریهای این گروه تروریستی همچنان در این کشورها و برخی دیگر از نقاط منطقه ادامه دارد و باید سطح هوشیاری و مقابله با این پدیده شوم را حفظ کرد و حتی برای مقابله با جریانات مسمومی از این دست ارتقا داد. یکی از مهمترین فضاهای فعالیت در این راه و اعلام هشدار و خطر، عرصه فرهنگی است، بویژه مدیوم مهم، تعیینکننده و بشدت تاثیرگذار سینما.

ابراهیم حاتمیکیا که همواره به عنوان فیلمسازی متعهد و دغدغهمند فعالیت داشته و دلسوزیاش نسبت به جامعه و آرمانها و اعتقادات نظام و کشور ثابت شده است، این بار هم واکنشی هنرمندانه به اوضاع و احوال پیرامونش داشت و با ساخت «به وقت شام» نسبت به سیاهی سیاهجامگان و شیوع تفکر داعشی هشدار داد.

به وقت شام با روایت ماجرای یک پدر و پسر خلبان ایرانی که برای کمک به مردم تحت محاصره داعش به سوریه میروند، گوشهای از جنایات و فکر و دیدگاه مذموم و خطرناک این گروه تروریستی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. تماشای توحش داعش در طول فیلم، سوی دیگری هم دارد و ما را به سپاسگزاری به خاطر امنیت و اقتدار کشور خودمان در منطقه و در میان این همه ناآرامی میرساند. باوجود مشکلات مختلف اقتصادی و معیشتی، اما همین آرامشی که به یمن وجود سربازان گمنام این میهن و تلاشهای دیگر نیروهای خدمتگزار کشور در رابطه با حفظ امنیت صورت میگیرد، دستاورد کمی نیست. حاتمی کیا به وقت شام میسازد که ما «به وقت تهران» نداشته باشیم.

از آنجا که روایت صرف ایدئولوژیک در سینما، هیچگاه منجر به نتیجه مثبت نمیشود و در سینما باید قبل از هر چیز جذاب و قصهگو باشی، حاتمیکیا هم این نکته را در به وقت شام رعایت میکند و فیلمی داستانگو و برمبنای تعلیق و هیجان میسازد و تماشاگر را تا پایان با خود میکشاند.

فیلم باوجود برخی ضعفها در فیلمنامه و اجرا، درمجموع صحنههای مهیج خوبی دارد و با روایتی با ریتم مناسب، موجبات رضایت تماشاگران را فراهم میکند. بازی پیر داغر، بازیگر نقش فرمانده سوری در آن سکانس نفسگیر حمله داعش به فرودگاه تدمر از نکات قابل اشاره و امتیازات فیلم است؛ داغر لبنانی را پیش از این هم در آثار ایرانی دیدهایم؛ از جمله در سریال «مدار صفر درجه» و فیلمهای «سی و سه روز» و «زبان مادری».

لونه زنبور 3,401,381,000 (تومان)

حالا دیگر میتوان گفت دوران بازیگری پژمان جمشیدی، باشکوهتر و موفقتر از زمان فعالیتش در فوتبال حرفهای است. دفاع راست سابق پرسپولیس حالا به یک تمامکننده و مهاجم گلزن خوب در سینما، تلویزیون و تئاتر تبدیل شده و توانسته باوجود پارهای مخالفخوانیها به جایگاه خوب و قابل اعتنایی دست پیدا کند. هم مردم بازی نمکین او را دوست دارند و با شخصیت خونگرم و دوستداشتنیاش همراه میشوند و هم غالب همکاران سینماییاش و بویژه آنها که با او کار کردهاند، از جمشیدی به عنوان بازیگری خوب و خوش اخلاق و منظم و حرفهای نام میبرند.

پژمان جمشیدی اخیرا به خاطر بازی خوبش در فیلم سخت «سوءتفاهم» ساخته احمدرضا معتمدی، نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از سی و ششمین جشنواره فیلم فجر شد. هرچند برخی به این نامزدی واکنش ناخوشایندی نشان دادند و از آن استقبال نکردند، اما بههیچوجه نمیشد منکر تلاش جمشیدی برای ارائه یک بازی خوب آن هم در مقابل بازیگران کاربلد و کارکشتهای چون مریلا زارعی، کامبیز دیرباز، هانیه توسلی و مهدی فخیمزاده شد.

موفقیت این بازیگر حالا به جایی رسیده که فیلمسازان مطرح هم برای همکاری سراغ او میآیند؛ همین تازگی خبر رسید که جمشیدی قرار است در فیلم پربازیگر کمال تبریزی به نام «ما همه با هم نیستیم»، همبازی بازیگرانی چون محمدرضا گلزار، مهناز افشار، ویشکا آسایش و مهران مدیری باشد.

حالا وقتی جمشیدی بانمک با بازیگر جوان و طناز و موفق دیگری چون محسن کیایی همبازی شود، نتیجه به لحظاتی بامزه در «لونه زنبور» تبدیل میشود. این دو که پیشتر در نمایش پرمخاطب «پپرونی برای دیکتاتور» به کارگردانی خسرو و علی احمدی با هم همبازی بودند و تماشاگران را با هنر و نمک بازیگری خود به مدت چهارماه و در دو مقطع زمانی (تابستان 94 و بهار 96) خندانده بودند، از تجربه آن همکاریها نهایت بهره را در لونه زنبور بردند.

برزو نیکنژاد هم با تجربیات موفق پیشین در ساخت آثاری کمیک در تلویزیون و سینما همچون مجموعه «دردسرهای عظیم» و «زاپاس»، سراغ ساخت لونه زنبور رفت و در بستری اجتماعی، قصهای کمیک را روایت کرد. نتیجه این دغدغه طنازانه، اقبال مردمی را در پی داشت. لونه زنبور در مجموع نمرهای قبولی میگیرد و جایگاه نیکنژاد را به عنوان یکی از چهرههای مستعد در عرصه نویسندگی و کارگردانی سینمای کمدی تثبیت میکند. همچنین جمشیدی و کیایی هم نشان میدهند که میتوان به عنوان زوج خوب کمدی روی آنها حساب باز کرد و منتظر همکاریهای بامزه دیگری از آنها ماند.

فیلشاه 965,579,000 (تومان)

فیلشاه را شاید بشود یک اتفاق در سینمای ما دانست. اتفاقی که روی دادنش در هالیوود چندین برابر یک فیلم سینمایی پول و امکانات میخواهد، اما اینجا با کمترین امکانات و هزینه روی داده است. یک انیمیشن باشکوه با استاندارد جهانی و در سطح باکیفیتترین انیمیشنهای دنیا.

«فیلشاه» به تهیهکنندگی حامد جعفری و کارگردان هادی محمدیان، انیمیشنی پرکاراکتر است که در تولید آن تیمی 150 نفره مشارکت داشتهاند. بیش از 50 انیماتور در این گروه مسئولیت متحرک سازی انیمیشن «فیلشاه» را برعهده داشتهاند. یکی از چالشهای اصلی این تیم بزرگ، متحرکسازی حیوانات چهارپا و دوپای پرتعدادی است که در این انیمیشن حضور دارند و از این لحاظ اثری شاخص در سینمای انیمیشن ایران محسوب میشود.

برای تولید «فیلشاه» بیش از 20 نرم افزار گرافیکی مورد استفاده قرار گرفته است. علاوه بر آن بخش قابل توجهی از پایپ لاین تولید انیمیشن در گروه «هنرپویا» توسط برنامه نویسان ایرانی بومی شده که کمک بسزایی در کاهش زمان و هزینه تولید انیمیشنهای سینمایی این کمپانی کرده است.

داستان «فیلشاه» در جنگلی در آفریقا رقم میخورد. رئیس گله فیلها صاحب فرزندی میشود که همه انتظار دارند جانشین رئیس گله باشد، اما برخلاف تصور همه «شادفیل» بسیار دست و پا چلفتی است و هیکل گندهاش همیشه سبب تخریب و خرابکاری میشود.

«فیلشاه» به عنوان محصول جدید گروه «هنرپویا» با سرمایهگذاری این گروه به عنوان یک کمپانی خصوصی، بنیاد سینمایی فارابی و موسسه تصویر شهر تولید شده است. گروه «هنرپویا» اولین کنسرسیوم فرهنگی هنری شکل گرفته در بخش خصوصی است که توسط موسسات فرهنگی هنری هفت سنگ و سلوک افلاکیان با شعار «فرزندانتان را آسوده خاطر به سینما بیاورید» پایهگذاری شده است. این گروه در اولین اقدام مشترک انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» را در سال 1394 با همین شعار در سینماهای کشور عرضه کرد و توانست با فروش 5 میلیارد تومانی، عنوان سومین فیلم پربیننده سال 94 را از آن خود سازد.

خرگیوش 875,932,000(تومان)

جدال منتقدان و کارگردانها تقریبا همیشگی بوده و از ابتدای تاریخ سینما تا امروز وجود داشته و حتما در ادامه هم همینطور خواهد بود. بارها منتقدان و فیلمسازان در جدالهایی آشکار و پنهان، همدیگر را متهم کرده و کوبیدهاند.

منتقدانی بودهاند که به دلیل همین عشق و علاقه به سینما تصمیم گرفتهاند، قلم زدن در این عرصه را فقط منحصر به نقد فیلم نکنند و به عرصه نویسندگی فیلمنامه و حتی ساخت فیلم هم ورود کنند. ورودی که گاهی و شاید بدبینانه بخواهیم بگوییم در بیشتر مواقع هم نتیجه درخشانی در پی نداشت. حتی در برخی نمونهها اوضاع به گونهای پیش میرفت که نه تنها سینماگران تشنه شکست منتقدان، دلشان خنک میشد و اظهارنظرهای تحقیرآمیز و بامزهای درباره فیلمسازی فلان منتقد میکردند، بلکه حتی فیلمهای ناکام و ناموفق منتقدان فیلمساز شده از تیغ تند و تیز همکاران خودشان و دیگر منتقدان هم مصون نمیماند.

هوشنگ کاووسی، هوشنگ حسامی، ایرج کریمی، احمد طالبینژاد و احمد امینی از جمله منتقدان سینمای ایران هستند که به فیلمسازی رو آوردند و آثار آنها با واکنشهای مختلفی هم از سوی سینماگران و منتقدان و البته تماشاگران روبهرو شد. حالا مانی باغبانی، منتقد سینما و نویسنده هم در اولین تجربه فیلم بلند و سینماییاش سراغ ساخت فیلمی رفته به نام «خرگیوش»؛ یک کمدی متفاوت و نامتعارف و برخلاف دیگر کمدیهای این سالهای سینمای ایران که باید منتظر واکنش همکارانش در حوزه نقد سینما و اظهارات برخی سینماگران درباره آن باشیم.

خرگیوش با خلاصه قصه «هیچ شبی مث امشب نیست!» و روایت سه دوست با بازیهای بابک حمیدیان، جواد عزتی و سیامک انصاری در فضایی هپروتی، همین که تلاش میکند از کمدیهای سطح پایین این سالهای سینمای ایران فاصله بگیرد، واجد ارزش میشود، اما فیلم اگر فیلمنامه بهتر و جذابتری داشت، میتوانست خیلی موفقتر از این باشد.

هرچه هست، باید از هر گونه نگاه و تلاش متفاوت در سینمای ایران استقبال کرد، به ویژه در سینمای کمدی که بیشتر روی فرمولهای امتحان پس داده و سطح پایین حرکت میکنیم.

فِراری 178,565,000 (تومان)

این واقعیت تلخی است که به دلایل مختلف شخصی و اجتماعی و تاریخی، بسیاری از فیلمسازان نسلهای پیشین و کهنهکار سینمای ایران سالها و روزهای خوبی را در فیلمسازی سپری نمیکنند و از دوران اوج کارنامه خود فاصله دارند. یکی از دلایل مهم این ناکامی را باید در فاصله گرفتن از جامعه و نگاهی دیروزی به جامعه امروزی دانست و برخی از این فیلمسازان همگام با شرایط روز پیش نمیروند و همچنان اصرار به طرح بیان قصهها با شیوهای قدیمی دارند.

علیرضا داوودنژاد از جمله فیلمسازان نسل قدیم است که همچنان نگاه پویا و جوانی دارد و تلاش کرده میان خودش و نسل امروزی فاصله نیفتد یا دستکم این فاصله را به کمترین حد ممکن برساند. داوودنژاد خیلی زود و در نوجوانی وارد سینمای حرفهای شد و در همه سالهای فیلمسازیاش این طراوت و تازگی نگاه را حفظ کرد. این روحیه حتی باوجود بالارفتن سن و سال و سپید شدن موها هم در او وجود دارد و دلمشغولیهایش درباره نسل نوجوان و جوان را در آثارش به تصویر میکشد.

داوودنژاد همین روزها در لندن مشغول ساخت فیلم «مصائب شیرین 2» است که ادامه قسمت اول فیلمی موفق و تحسین شده به حساب میآید؛ فیلمی محصول 1377 که مثل چند اثر شاخص این فیلمساز سراغ مسائل و مشکلات نوجوانان رفته بود. فیلم «فراری» یک اتفاق تلخ واقعی را دستمایه قرار میدهد و کامبوزیا پرتوی (نویسنده فیلمنامه) یک داستان خوب شهری و خیابانی برای آن مینویسد. فیلم اثری هشدارگونه برای نوجوانان و بزرگترهاست و ضمن قصهگویی و توجه به وجوه سرگرمکننده و جذاب سینما، آسیبشناسی هم میکند. فراری که اسمش ایهامی خودخواسته دارد و هم اشاره به دختر نوجوانی فراری از خانه و هم ماشین فِراری میکند، بدون اینکه بخواهد شعاری و گل درشت عمل کند، شما را به تدریج با یک دختر و یک راننده تاکسی همراه میکند و در این همراهی به گوشه و کنار جامعه و مسائل و مشکلات آن سرک میکشد.

بازیهای محسن تنابنده و ترلان پروانه از نقاط قوت فیلم است و آنها بخوبی به شخصیتهای قصه جان میبخشند. در این میان تنابنده از ریسک و آزمون لهجه هم سربلند بیرون بلند آمده و خوب قمی صحبت میکند. .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها