انسان به این شهر‌ها تعلق ندارد

رشته‌ای در روان‌شناسی وجود دارد به نام روان‌شناسی محیط که تاثیر محیط بشرساخته را روی وضعیت روانشناختی، روابط، ادراک و احساسات افراد بررسی می‌کند. بر این اساس اعتقاد داریم هر گونه طراحی شهری می‌تواند حال مردم را تغییر دهد. به عنوان مثال در خیابان‌های کثیف اتفاقات بدی همچون درگیری و پرخاشگری و ... اتفاق می‌افتد.
کد خبر: ۱۱۰۰۸۶۷
انسان به این شهر‌ها تعلق ندارد

یکی از دلایلی که در حاشیه‌ شهرها چنین حوادثی بیشتر اتفاق می‌افتد همین مورد است. لذا هر چقدر ما بتوانیم محیط را براساس استانداردهای روانشناختی از منظر بعد،‌ رنگ،‌ راحتی و... طراحی کنیم مردم احساس بهتری خواهند داشت. در دنیا طراحی شهری‌شان به این سمت رفته‌اند که فضا را برای پیاده‌روی و دوچرخه سواری مهیا کنند، اما در کلانشهری مانند تهران هیچ اعتقادی به این کار دیده نمی‌شود. ساخت و سازها و تجاوز به حریم پیاده و آب گرفتگی و تردد موتورها در پیاده راه‌ها اهمیت ندادن به این فضاست. در این میان نگاه مدیران شهری خودرومحور است تا انسان محور.

طراحی محیط براساس رنگ‌های متنوع می‌تواند در شادی مردم تاثیر بگذارد. در محیط‌هایی مانند مترو که در ساعت‌هایی از روز ازدحام بسیاری دارد پرخاشگری و درگیری مردم هم در این ساعت‌ها بیشتر است، اینها دلایل روانشناختی دارد. ما در این حوزه مفهومی داریم به نام ‌اضافه بار شناختی. وقتی ما دچار اضافه بار هستیم و در این فضاهای نامناسب قرار می‌گیریم، زمینه را تهدید‌کننده ادراک می‌کنیم. وقتی زمینه تهدید کننده ادراک شود ما افراد را به عنوان جزئی از زمینه می‌بینیم و آن فضای محبت و مهربانی از ذهن ما خارج می‌شود و ما در آنجا می‌توانیم افراد را هل بدهیم یا اجازه ندهیم کسی پیاده شود و ما زودتر سوار مترو شویم.

‌برای کم شدن این آسیب‌ها باید سیاست‌هایی اجرایی کنیم؛‌ به عنوان مثال بسیاری از نوازنده‌های دوره‌گرد را به متروها بفرستیم تا ساز بزنند یا از بلندگوها موسیقی پخش کنیم و گل‌های خاصی در آن فضا قرار بدهیم یا به عنوان مثال آکواریوم‌هایی را در مترو جانمایی کنیم. اینها می‌تواند تا حدودی مانع پرخاشگری شود. در فضاهای شهری هم به همین گونه است. به عنوان مثال اجازه بدهیم خانواده‌ها در بالکن یا پشت بامشان گلکاری کنند. جالب این که در این شرایط شهرداری سخت می‌گیرد، یعنی اگر شما بخواهید پشت بام خانه‌تان را گلکاری کنید شهرداری از شما پول می‌گیرد! در صورتی که شهرداری باید تسهیلاتی به مردم بدهد برای این کار نه این که پول بگیرد. در صورتی که در بسیاری از شهرهای ژاپن این فضاها را به چنین خدماتی اختصاص می‌دهند‌ یا زمین‌های تنیس و گلف دارند یا گلکاری و گلخانه. ما در شهری مثل تهران با جمیعت چند میلیونی ‌با تراکم جدی رو به رو هستیم. در خارج از کشور، اولین مساله‌ای که در طراحی شهری جلب توجه می‌کند رنگ است. فاکتوری که ما در طراحی‌مان اصلا نداریم. همه چیز یا سفید است یا مشکی یا خاکستری. نگاه کنید به رنگ خودرو‌های در حال تردد در خیابان! وقتی شما در فضای شهری‌تان عاری از هر تنوع رنگی هستید تاثیرش را می‌توانید در کرختی مردم ببینید. اینها در بروز افسردگی و حال بد مردم تاثیر مستقیم دارد.

ذهن انسان رنگ را دوست دارد. طبیعت را دوست دارد. حتی با فضاهای مصنوعی آبشار و برکه حس خوبی پیدا می‌کند. نظریه‌ای وجود دارد از اریک فروم که معتقد است انسان چون از ماهیت و طبیعت خودش خارج شده، دچار اضطراب است. ماهیت و طبیعت به مفهوم زندگی آبا و اجدادی ماست. به این مفهوم که انسان در حال حاضر به فضاهای شهری تعلق ندارد و این فضا باعث بالارفتن اضطراب انسان است. به همین دلیل وقتی ما کنار یک رودخانه‌ یا حتی بوستانی می‌رویم حالمان بهتر است. جدایی ما از طبیعت اضطراب ما را بالاتر برده است. برای این که اضطراب را متعادل کنیم باید محیط را درست طراحی کنیم. زندگی شهری فضای ذهنی انسان را از نظر احساس و ادراک دچار مشکل می‌کند.

مفهوم دیگری وجود دارد به نام دلبستگی مکان‌. به این مفهوم که افراد باید در جایی زندگی کنند که دوستش داشته باشند. انسان اگر محل زندگی‌اش را دوست داشته باشد آن محل به این افراد عزت نفس می‌دهد. بنابراین اگر من در محلی که دوست دارم زندگی کنم و عزت نفس داشته باشم دیگر در آن محل قانون‌شکنی نمی‌کنم یا آشغال نمی‌ریزم. حالا ببینید ما در طراحی شهرها به عنوان مثال در مسکن مهر یا شهرک‌سازی‌های حاشیه چقدر به بعد دلبستگی مکان مردم توجه کردیم. همین بی‌توجهی‌ها باعث بروز محله‌هایی مانند خاک سفید در تهران شد.

دکتر مجید صفاری‌نیا

روان‌شناس شهری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها