نگاهی به فیلم «بنیانگذار محک» ساخته محسن عبدالوهاب

مستند شخصیت‌محور و چالش‌هایش

«بنیانگذار محک» فیلمی از مجموعه کارستان است. کارستان، سری فیلم‌های مستندی است که تولید آنها از سال 1393 آغاز شد و شش مستند از این مجموعه در مراحل مختلف تولید است. این مجموعه با هدف روایت تصویر زندگی کارآفرینان ایرانی تهیه و تولید می‌شود. ایده ساخت مجموعه فیلم‌هایی درباره کارآفرینان ایران، سال‌ها پیش زمانی که رخشان بنی‌اعتماد توسط دوست قدیمی‌اش فیروزه صابر به بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان دعوت شد، شکل گرفت.
کد خبر: ۱۰۸۵۶۵۰
مستند شخصیت‌محور و چالش‌هایش

بنیانگذار محک، فیلمی از این مجموعه به کارگردانی محسن عبدالوهاب است که در آن به زندگی و فعالیت خانم سعیده قدس، بنیانگذار موسسه حمایت از بیماران مبتلا به سرطان محک پرداخته است.

انتخاب سعیده قدس به عنوان یکی از چهره‌های این فیلم‌ها انتخاب شایسته‌ای است. سعیده قدس را می‌توان یکی از الگوهای موفق و کاریزماتیک بانوان معاصر ایران دانست که موسسه بشدت وسیع و پرکاری همچون محک را تأسیس و اداره کرده است. همان‌طور که در فیلم به آن اشاره می‌شود، ایده تأسیس چنین مرکزی پس از درمان بیماری سرطان دختر خردسال خانم قدس در ذهن او شکل گرفت و او با کمک عده‌ای از خیرین توانست به این ایده ناب، جامه عمل بپوشاند.

محسن عبدالوهاب بدون دخل و تصرف در واقعیت، با کاراکتر اصلی فیلمش همسو می‌شود و یک روز از زندگی او را بی‌سانسور جلوی دوربین می‌برد.

آنچه درباره فیلم قابل توجه است، نگاه بی‌واسطه فیلمساز و همراهی تمام‌قد دوربین با اوست. دوربین حتی در جلسات مختلف خانم قدس همراه او می‌شود تا به دشواری‌ها و بخش‌ها و مراتب مختلف یک روز کاری او ورود کند.

آنچه شاید تا حدودی برای مخاطب سوال‌برانگیز باشد، پیروی عبدالوهاب از یک الگوی قهرمان‌پرور در ترسیم کاراکتر خانم قدس است که تا حد زیادی در ضدیت با بی‌واسطگی دوربین و تلاش برای دوری از دراماتیزه کردن اثر قرار دارد. به عبارتی، با آن‌که بنیانگذار محک اساسا یک اثر مستند است، اما احتمالا همین همراهی یکجانبه دوربین با کاراکتر اصلی و نمایش خلقیات مثبت و مبارزه گری او که به شکل یک‌تنه به نبرد با مشکلات یک روز کاری‌اش می‌رود، ناخواسته از پرسوناژ اصلی فیلم یک قهرمان ساخته که البته این ویژگی، منجر به کشش بیشتر فیلم برای مخاطب عادی شده و فیلم به شکل غیرتعمدی رگه‌هایی از یک فیلم درام را با خود حمل می‌کند. نباید از یاد برد که فیلم‌های مستند شخصیت‌محور معمولا با چنین چالشی مواجه می‌شوند؛ مساله قهرمان‌پروری از سال‌های خیلی دور و احتمالا دوره ساخت اولین مستندهای تاریخ مستندسازی همچون نانوک شمال به کارگردانی رابرت فلاهرتی معضل اصلی بسیاری از فیلمسازان بوده است، زیرا وقتی شما یک شخصیت را به عنوان مرکز توجه اثر خود در نظر می‌گیرید و تمام رویدادها و وقایع زندگی او را از نقطه نگاه او دنبال می‌کنید و درنهایت اوست که باید به مواجهه با این رخدادها برخیزد، طبیعی است که او ـ چه واقعا یک قهرمان باشد و چه نه ـ شاخصه‌های یک قهرمانِ آثار درام را پیدا می‌کند و فیلم رنگ و بویی از داستانی بودن به خود می‌گیرد.

در رابطه با بنیانگذار محک شاید اگر مستندساز در کنار زندگی کاری سعیده قدس، به وجوه دیگری از زندگی او نیز ورود می‌کرد و مثلا نوع روابط او را در زندگی شخصی ـ خانوادگی‌اش به تصویر می‌کشید تا حدی از شدت قهرمان‌پروری اثر کاسته می‌شد و آنگاه می‌توانستیم این زنِ بزرگ و قدرتمند را در قامت یک همسر، یک مادر یا یک فرزند نیز ببینیم. البته مستندساز بخش کوچکی از این دیدگاه را با ورود سعیده قدس به منزل مادرش برآورده کرده است، اما نیاز به حجم بیشتری از این فصل‌ها در فیلم از سوی مخاطب احساس می‌شود. ناگفته نماند که مستندسازی برخلاف آنچه به نظر می‌رسد عرصه طاقت‌فرسایی است. ممکن است مستندساز ایده‌های درخشانی در سر داشته باشد که هنگام اجرا تقریبا هیچ یک از آنها عملی نشود. احتمال می‌رود، اعضای خانواده سعیده قدس مایل به شرکت در فیلم نبوده‌اند یا خود ایشان تمایلی به ورود دوربین به منزلش نداشته که همه اینها قابل احترام است و قطعا مستندساز قادر به دخالت در این تصمیمات شخصی پرسوناژ اصلی‌اش نخواهد بود.

با آن‌که تمرکز اصلی بنیانگذار محک همان‌طور که از عنوانش هم برمی‌آید، متوجه موسس و مدیر موسسه محک یعنی خانم قدس بوده، اما فیلم آمیزه‌ای است از رویدادهای به وقوع پیوسته در این بیمارستان طی یک شبانه‌روز و البته دغدغه‌ها و گرفتاری‌های شخصی خانم قدس که احتمالا نقطه تفکیکی برای این دو امر از یکدیگر وجود نداشته و زندگی سعیده قدس به نحوی با روزمرگی‌ها و رخدادهای موسسه‌اش گره خورده است و برای مخاطبی که از بیرون به زندگی او می‌نگرد، تمایز چندانی میان سعیده قدس و موسسه محک وجود ندارد.

به هر رو، بنیانگذار محک را می‌توان کوششی موفقیت‌آمیز در عرصه مستندسازی به شمار آورد و اساسا ایده ساخت مستندهایی چون این فیلم و دیگر پروژه‌های مجموعه کارستان، ایده‌ای ناب و متفاوت است که می‌تواند کارآفرینان معروف ایرانی را به مخاطب داخلی و خارجی معرفی کند.

جای تأسف است که به دلیل کمبود بودجه و امکانات، امکان تبلیغ بیشتر برای این فیلم‌ها وجود نداشته و تنها تبلیغ دهان به دهان است که باعث دیده شدن این فیلم‌ها در گروه مهجور هنر و تجربه شده است.

امید می‌رود با جاافتادن اکران مستندهای خوب در این گروه، این دسته از آثار بیشتر و بهتر دیده شوند و مخاطب بتواند با وجوه مختلف سینمای یک فیلمساز، چه مستند و چه داستانی، بیشتر آشنا شود.

یاسمن خلیلی‌فرد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها