با ابوالقاسم حسینجانی، شاعر شعر معروف «جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم...»

عاشورای اختیاری و عاشورای دستوری

ابوالقاسم حسینجانی شاید نامش شبیه ستاره های سینما و تلویزیون برای عامه مردم چندان آشنا نباشد اما کافی است بگوییم «جاده و اسب مهیاست، بیا تا برویم...» تقریبا کسی نیست که ادامه آن را نخواند و نگوید« کربلا منتظر ماست، بیا تا برویم» حسینجانی شاعر این شعر معروف و خاطره ساز است.
کد خبر: ۹۵۴۹۸۰
عاشورای اختیاری و عاشورای دستوری

به گزارش جام جم آنلاین، در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی فرصتی دست داد تا با این شاعر عاشورایی و خوب کشورمان همکلام شویم.

**یکی از کارهای خوب شما مجموعه شعر «جغرافیای رازها» است، مجموعه ای کاملا عاشورایی که بر اساس آخرین اطلاعی که من دارم شش بار تجدید چاپ شده است...

البته الان هفت چاپ خورده است.

**چه بهتر، خودتان دلیل این استقبال را در چه می دانید آن هم در روزگاری که بازار کتاب به طور عام و شعر به طور خاص چندان رونقی ندارد؟

یک مقداری شاید دلیلش نگاه های متفاوت باشد، من عاشورا را به عنوان یک حرکت می بینم و سعی کرده ام تصویر و ترسیم خوبی از این واقعه داشته باشم، خیلی وارد مسائل روضه و مصیبت و ... با آن رویکرد عامیانه اش نشده ام ، اتفاقا کاملا حماسی ست و از همه مهمتر سعی کرده ام نقد هم در آن باشد:

کربلا آمده بود بلکه کاری بکند / ولی از آن همه عشق روضه اینجا برپاست

یا:

کربلا زاری نیست/ دین عزاداری نیست / مومن گریه به دست / ذوالفقار تو کجاست

در واقع نقد و بررسی هم در آن هست، البته قطعا عرضه و توزیع هم مطرح است ، ناشر کتاب آقای حاجی آبادی مدیر هزاره ققنوس در بحث توزیع و برنامه هایی از جمله نذر کتاب و ... هم فعال هستند، ایشان چند نمونه دیگر هم در کتاب هایشان با موضوع عاشورا هست که خیلی خوب مورد توجه و استقبال قرار گرفته است.

البته شعر معروف جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم هم در همین مجموعه و به نوعی ویترین آن است.

**تا آنجا که حافظه من یاری می کند، حتی کنایه ها و رویکردهای سیاسی هم در این مجموعه وجود دارد، مانند این شعر: قبله کربلاست / راست چیست؟ / چپ کجاست؟ / راستی ذوالجناح هم جناح داشت؟! یک جایی هم در نقد برخی تحریفات عاشورا گفته بودید حسین(ع) آمده است که به ما بگوید چه کار کنیم که تو سرمان نزنند، اما خودمان آمده‌ایم و تو سرمان می‌زنیم. این نگاه ریشه در چه نوع تفکر شاعرانه و جهان بینی دارد؟

من اخیرا روی یک پروژه ای داشتم کار می کردم این که این عاشورا می تواند دو نوع گفتمان داشته باشد، یزید هم در این روز گفتمان دارد،‌او هم عاشورا برپا کرده است، در واقع عاشورا دو جهان بینی، دو نگرش و گفتمان است، گفتمانی که مطرح می شود در یکی از این گفتمان ها قرار می گیرد حرف ما یا از جنس آرامش و خرد جمعی است یا از جنس شلوغ کاری و هیاهو سالاری و نوعی عاشورای دستوری!

این طرف حسین(ع) در واقع از خرد جمعی و اختیار جمعی استفاده می کند حتی می گوید می خواهید بروید بروید، این طرف همه آزاد هستند و حسین(ع) سرور همه آزادگان است، ولی آن طرف این گونه نیست اتفاقا کاملا دستوری است و با شلوغ کاری همراه است که کسی صدای این طرف را نشنود.

عاشورا دوتاست، آن طرف واقعا تظاهرات است، این طرف آرامش و عقلانیت است باور و ایمان و اعتقاد است.

همه حرف هایی که از حسین در این ارتباط می شنوید هم در ارتباط با تبیین دنیای خوب و دنیای بد است: «وَ اِنَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ اَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً...»

می گوید چرا من دارم حرکت می کنم، علت حرکت این است که دنیای شما را عوض کرده اند، من در برابر این دنیای عوضی و باطل می خواهم بایستم: «وَ اسْتَمَرَّتْ جِدّاً وَ لَمْ یَبْقَ مِنْها اِلاّ صُبابَهً کَصُبابَهِ الاِناءِ، وَ خَسیسِ عَیْش کَالْمَرْعَی الْوَبیلِ...»

یعنی زندگی مردم برای امام حسین ملاک است، معیشت مردم را مطرح می کند: «اَلا تَرَوْنَ اِلَی الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَی الْباطِلِ...»

این نگاه، نگاه قرآن هم هست، حق و باطل را نشان می دهد، و بعد نتیجه می گیرد: «فَاِنّی لا اَریَ الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَهً، وَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً»

او مرگ را در چنین شرایطی جزء خوشبختی نمی بیند، حسین (ع) در عاشورا و در آن شرایط و در برابر آن گفتمان باطل ایستاده و هزینه هم می کند.

**این بحث را خیلی خوب مطرح کردید، می خواهم بدانم چرا ادبیات و هنر ما کمتر با این نگاه به گفتمان کربلا پرداخته است، در واقع آنچه هنر و ادبیات عاشورایی تاکنون خلق کرده است بیشتر وجه عاطفی و حسی را برجسته کرده است.

یک مقدار به فرهنگ حاکم بر می گردد که این خوب نیست. در طول تاریخ اگر نگاه کنید حکومت ها وقتی مقابل یک حقیقت نمی توانستند بایستند هویت آن حقیقت را تحریف می کنند، دقیقا خودشان می آمدند و در قالب آن ظاهر می شدند، نمونه اش محمدرضا پهلوی، شما می بینید شاه می آید لباس سیاه تن می کند، مجلس عزای حسین برپا می کند، اصلا در همان مجلس یزید هم یک عده ای می روند گریه می کنند و ماتم سرایی می کنند، باید ریشه های این اتفاق ها بررسی شود.

ببینید درست است که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روی اقامه عزا برای سیدالشهدا(ع) تاکید داشتند اما توجه داشته باشیم که آنها چاره دیگری نداشتند، فرض کنید زمان شاه در محل شما، در کوچه تان یک نفر را اعدام می کردند شما چه می توانستید بکنید؟ یا باید همان راه را می رفتید و شما را هم می گرفتند و همان بلا سرتان می آمد که سر آن یکی آمده بود یا حداقلش این بود که یواشکی یک پرچم سیاهی آویزان کنید که مخالفت خود را نشان دهید. الان شما ببینید از دو هفته قبل از محرم، مسجد و خانه و کوچه را سیاه می کنند من معتقدم این آن چیزی نیست که حسین(ع) خواسته تولید کند.

با همین نگاه می خواهم این را عرض کنم که از نظر من حتی شعرهایی از جنس ترکیب بند محتشم کاشانی هم شعرعاشورایی نیست، من اینها را نوعی روضه می دانم، شعر عاشورایی شعر حرکت است، شعر عزا و گریه و اشک نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
رضا
-
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۹
۰
۰
احسنت جناب حسینجانی و تشكر از جام جم

نیازمندی ها