«ناخوانده» مجموعه‌ای از بهترین رباعی‌های میلاد عرفان‌پور است

خوانش ناخوانده

هر جریان شعری را با نام‌های بزرگ و البته کم شمارش می‌شناسند. این به معنای بی‌اهمیتی دیگر اعضای آن جریان نیست، بلکه به این معنی است که این اسم‌های خاص در ایجاد جریان، اعتبار آن و بالاخره تکامل و تحولات آن معمولا پیشگام و پیشرو هستند.
کد خبر: ۷۷۷۳۵۲
خوانش ناخوانده

باقی اعضا تنها باعث ایجاد فضای ادبی می‌شوند. البته بدون فضای ادبی، جریان ادبی بتدریج دچار رکود و نابودی می‌شود. این گروه شاعران چه‌بسا آثار خوبی هم تولید کنند، اما نمی‌توانند نقشی راهبردی در جریان شعری ایفا کنند، اما نام‌های بزرگ به واسطه پیشکسوتی، نوآوری، پرکاری و در عین حال تمرکز کاری، جذابیت رسانه‌ای، محبوبیت و عواملی از این دست، خواه‌ناخواه در رونق و راهبری جریان شعری نقشی اساسی و کلیدی به عهده می‌گیرند.

جریان رباعی‌سرایی که تقریبا همزمان یا کمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جان و رواجی دیگر یافت با اسامی بزرگش چون منصور اوجی، قیصر امین‌پور، حسن حسینی، وحید امیری، محمدرضا سهرابی‌نژاد و... در حافظه‌ها ماند و موج کلیشه‌سازی‌های پس از آن نتوانست این نام‌ها را محو سازد، اما در نهایت موجب افول این جریان‌ها شد.

بعد از این افول، جریان دوم رباعی‌سرایی پس از انقلاب در دهه 70 با اسامی بزرگی چون بیژن ارژن، جلیل صفربیگی، ایرج زبردست و در دهه 80 با نامی جوان و پرانرژی چون میلاد عرفان‌پور مجددا احیا شد؛ شاعرانی جوان که با رباعی شناخته شدند و ادامه دادند.

شاعران احیاگر موج اول رباعی‌سرایی کمی بعد از رواج کلیشه‌سازی‌ها، رباعی‌سرایی را رها کردند و شاید به همین دلیل آن جریان به خاموشی گرایید، اما شاعران احیاگر موج دوم رباعی‌سرایی (بجز صفربیگی) کمتر به دیگر قوالب تمایل یافته‌اند و تقریبا به طور حرفه‌ای و تمام وقت به قالب تخصصی خود می‌پردازند. پس این جریان را همچنان پرقدرت و پرتپش می‌یابیم.

«ناخوانده» آخرین مجموعه رباعی میلاد عرفان‌پور، یکی از موج‌های اخیر این جریان است که باز هم حرف‌های تازه بسیاری برای گفتن دارد.

میلاد عرفان‌پور به عنوان یکی از سردمداران شناخته‌شده جریان رباعی‌سرایی امروز، تنها به مضمون یابی در بیت دوم بسنده نمی‌کند، بلکه با توجه به ساختار فشرده اثر در هر دو بیت به کلیت رباعی نظر دارد. به عبارت دیگر واحد رباعی در دستگاه شعری عرفان‌پور خود رباعی است و نه بیت:

فردا که شود فراغتی خواهم داشت

دیدار و سکوت و حیرتی خواهم داشت

از زندگی شلوغ، چون برگردم

در مرگ، حیات خلوتی خواهم داشت

برگشتن به فردا یک تعبیر شاعرانه است که ریشه در نگاهی دینی به ابتدای خلقت انسان و انتهای سرنوشت جهان در قیامت دارد. ترکیب حیات خلوت نیز با ایهامی که در حیات دارد به اثر عمقی خاص می‌بخشد. ملاحظه می‌شود که بدون فضاسازی در حوزه واژگانی بیت اول، بیت دوم تاثیر کنونی خود را از دست می‌دهد. به این ترتیب رباعی عرفان‌پور نه‌تنها ضربه بیت دوم خود را حفظ می‌کند، بلکه بیت اول را نیز در این ضربه دخیل می‌کند و به رباعی حالتی ساختمند می‌دهد. من این ساختارگرایی را رویه مدرن رباعی‌سرایی می‌دانم که رویکردی دشوار اما بدیع محسوب می‌شود.

در این وضعیت، ناخوانده لبریز است از پیام‌های شاعرانه موجز که از منظری دین باور کل جهان دنیوی و اخروی را رصد می‌کند و به تفسیر می‌نشیند. دنیا را مزار آرزوهای بزرگ، مرگ را آینه‌ای زلال و زیبا و آخرت را محکومیت به جاودانگی:

دنیاست مزار آرزوهای بزرگ

پس فاتحه‌ای بخوان از اینجا بگذر

مرگ آینه زلال ما خواهدبود

از خویش بترس! مرگ خیلی زیباست

آدم! تو به جاودانگی محکومی

تا چند تظاهر به عدم خواهی کرد؟

گفتن این گونه، خطر سوق تخیل به سمت نثر منظوم و شعار را در پی دارد، اما اتفاقا در تعدادی از همین بزنگاه‌هاست که عرفان‌پور قدرت مضمون‌سازی خود را به رخ می‌کشد و از موعظه مخاطب فاصله می‌گیرد:

دلتنگم از مردم دنیا چه خبر؟

از یار صمیمی من، از غم چه خبر؟

ای شاخ گل سرخ! چگونه ست بهشت؟

ای شمع مزار! از جهنم چه خبر؟

رباعی‌های ناخوانده را به طور کلی می‌توان به دو گروه کلی تقسیم کرد؛ رباعی‌های دنیایی و رباعی‌های آخرتی.

شاعر در رباعی‌های دنیایی با نگاهی عاشقانه و عرفانی به تحقیر مظاهر فریبنده دنیا بخصوص نمادهای مدرن می‌نشیند و در رباعی‌های آخرتی با توجهی شاعرانه به مرگ و آخرت، هنرمندانه به انذارمخاطب می‌پردازد. این یکدستی و هارمونی محتوایی با درونمایه‌هایی مشابه چنان فضای همگنی را به وجود می‌آورد که می‌توان ناخوانده را یک کتاب رباعی دانست، نه یک جنگ یا مجموعه رباعی. در همین وضعیت است که متاسفانه یک مخاطب حرفه‌ای، بخش پایانی کتاب با موضوع عاشورا و قیام کربلا را بخشی زاید می‌یابد. بخشی که از نظر زبان و بیان هیچ کم و کاستی نسبت با باقی کتاب ندارد، اما از نظر محتوا و درونمایه هماهنگی چندانی هم با آن ندارد.

افتاده به تربت تو، درمانش کن

آهی بکش و آینه بندانش کن

دل را به مصیبتی کشاندم اینجا

ای کرب و بلا! خودت مسلمانش کن

ناخوانده را باید خواند تا با گروهی از بهترین رباعی‌های این روزگار از یکی از پدرخوانده‌های جوان این قالب شعری روبه‌رو شد و لذت برد. پدرخوانده‌ای که کاش هوس نکند توجه متمرکز خود را بنا بر بازار جلسات شعری کشور، از رباعی و رباعی‌سرایی به قوالب دیگر شعری منحرف کند و همچون رباعی‌سرایان نامدار دهه 60 فضا را برای افول مجدد این جریان شعری فراهم کند.

حمیدرضا شکارسری‌‌‌ /‌‌‌ شاعر و منتقد ادبی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها