این‌که ایران از ظرفیت گردشگری بی‌نظیر و گسترده‌ای در سراسر پهنه خود برخوردار است، تا به حال بارها گفته شده و موضوع تازه‌ای نیست، این‌که از این ظرفیت می‌توان به عنوان یک منبع کسب درآمد غیرنفتی نیز استفاده کرد، امری است که کارشناسان هر روز و هر بار که مجال سخن می‌یابند، به آن اشاره می‌کنند.
کد خبر: ۷۰۷۶۲۲
درس‌هایی از یک کارآفرین روستایی

با این همه تاکنون نه تنها از این ظرفیت بزرگ بخوبی استفاده نشده، بلکه حتی شاهد تخریب و استهلاک تدریجی بخش بزرگی از این گنجینه‌های ملی هستیم و این در حالی است که کمبود بودجه و اعتبار همواره نخستین عاملی بوده که مسئولان مربوط آن را دلیل بهره نبردن از این ظرفیت عظیم عنوان کرده‌اند.

اما با کمی کندوکاو در این حوزه بخوبی می‌توان دریافت که دلایل دیگری همچون ضعف مدیریت، نبود خلاقیت و تعامل، همکاری و هماهنگی میان سازمانی و در انحصار دولت بودن بخش گردشگری و میراث فرهنگی از جمله دلایل اصلی ناکام ماندن بهره‌وری اقتصادی در این بخش است.

در تائید این موضوع می‌توان به وضع ژئوپارک قشم اشاره کرد که با وجود آن‌که به عنوان یک ظرفیت بی‌همتای گردشگری در بخش میراث طبیعی و زمین‌شناسی، از 8 سال پیش به عضویت یونسکو درآمده و نام و رسمی برای خود در جهان یافته است و باید تاکنون گردشگران بی‌شماری را از سراسر جهان به سوی خود جذب می‌کرد، نه تنها در این زمینه موفق نبوده، بلکه حدود یک سال و نیم پیش و به دلیل رعایت نکردن حداقل استانداردهای جهانی و حفاظت نادرست، از این فهرست حذف شد.

در مقابل موارد نادری نیز وجود دارد که فردی توانسته فقط قطره‌ای از این اقیانوس بیکران ظرفیت‌های گردشگری کشور را به رخ جهانیان بکشاند، بدون آن‌که بحث بودجه و اعتبار کلان در کار باشد و سنگینی سایه بخش دولتی و کاغذبازی‌های بی‌سرانجام این بخش، چوب لای چرخ کارآفرینی وی بگذارد.

عباس برزگر ، زاده و ساکن روستای کوچک بزم شهرستان بوانات استان فارس، دستفروش سابق با درآمد روزانه 3000 تومان و کارآفرین میلیارد دلاری امروز، از این دست است.

تنها سرمایه این جوان سی و هشت ساله، کمی خلاقیت، موقعیت‌شناسی درست و صداقت بوده که همین سرمایه‌های به ظاهر بی‌اهمیت، توانسته عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری ایران را در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو نصیب وی کند.

رسیدن به این جایگاه هم سخت نبود، تنها کاری که او چند سال پیش و در یک شب بارانی انجام داد، پناه دادن به دو گردشگر آلمانی سرگردان در کوچه‌های روستا و پذیرایی از آنان در منزل خود با دمپختک گوجه فرنگی، ماست محلی و ترشی لیته بود.

آوازه این پذیرایی باصفا و بی‌ریا خیلی زود و پس از بازگشت گردشگران به کشور خود، دهان به دهان پیچید و به رسانه‌های خارجی هم راه یافت.

عباس و شیوه زندگی و مرام او معروف و محبوب شد و بزودی گردشگران زیادی از سراسر دنیا خواهان بازدید از روستا و زندگی وی شدند.

عباس نیز با استفاده از این فرصت، هتل کوچک و ساده‌ای در روستا ساخت که در آن با انواع غذاهای محلی و تازه از گردشگران پذیرایی می‌کرد و حالا قرار است با توافق با بزرگان طوایف قشقایی و بختیاری، 15 هزار سیاه‌ چادر عشایری را نیز به هتل روستایی خود اضافه کند و مهمانان جدیدش را در این سیاه‌چادرها اسکان دهد و آنها را با نحوه زندگی عشایر در ییلاق و قشلاق و آداب و رسوم آنها آشنا کند.

زندگی عباس نمونه بارزی از فرش به عرش رسیدن است؛ با این تفاوت که او نه تنها خود و همولایتی‌هایش را به بالاترین سقف درآمدهای ناشی از گردشگری رسانده، بلکه بخش مهمی از ظرفیت گردشگری ایران در حوزه میراث اجتماعی و تاریخی این سرزمین یعنی سبک زندگی و آداب و رسوم روستایی و عشایری کشور را نیز با کمی نبوغ به جهانیان معرفی کرده است.

فاطمه مرادزاده‌‌ -‌‌ گروه ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها