با آهنگساز و نوازنده ارمنی:

رهایی در موسیقی ایرانی موج می‌زند

آرتو تونکبویاچیان (Arto Tuncboyaciyan) نوازنده و آهنگساز ارمنی (متولد و ساکن استانبول) هفته گذشته برای ضبط آلبوم و همکاری با برخی نوازندگان و آهنگسازان ایرانی و همچنین آشنایی بیشتر با موسیقی کشورمان به تهران آمد.
کد خبر: ۸۳۵۴۱۷
رهایی در موسیقی ایرانی موج می‌زند

او که برنده جوایز معتبری چون گرمی و مولتی اینسترومنتال است تاکنون بیش از 200 آلبوم در اروپا با همکاری موزیسین‌های مطرح دنیا منتشر کرده است.

آرتو اندیشه و احساس را فراتر از موسیقی می‌داند و معتقد است نوعی آزادگی و رهایی در ملودی‌های ایرانی جریان دارد...

شما همیشه در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های‌تان گفته‌اید فلسفه زندگی و انسانیت مهم‌تر از موسیقی است؛ چطور است برای شروع، بیشتر درباره این دیدگاه و ارتباطش با کارتان توضیح دهید.

من معتقدم ما بیش از آن‌که نوازنده باشیم باید بیندیشیم؛ چراکه به اعتقاد من ما همان چیزی را می‌نوازیم که می‌اندیشیم.

منظورم این نیست که باید به نت‌های موسیقی یا درباره آنچه که می‌خواهیم بنوازیم، از پیش فکر کنیم بلکه مقصودم یک اندیشه فلسفی و نوع نگاه ما به زندگی است. یک نوازنده، فلسفه زندگی‌اش را می‌نوازد. لااقل درباره من که این‌طور بوده است.

آنچه که شما می‌گویید یک نوع عشق فلسفی نسبت به حرفه‌تان است و این عشق می‌تواند در هر کار دیگری از سوی صاحبان مشاغل وجود داشته باشد.

من عاشق نوازندگی هستم، گاهی بی‌آن‌که متوجه شوم پنج، شش‌ساعت بی‌وقفه ساز زده‌ام. باید بگویم که همه زندگی‌ام نوازندگی و نوازندگی نیز بازتابی است از همه زندگی‌ام.

اما درباره مقایسه موسیقی با دیگر کارها باید بگویم به‌عنوان مثال یک بازیکن فوتبال هم عاشقانه در زمین بازی می‌کند، او هم باوجود کار فیزیکی باید دارای اندیشه یا بهتر است بگوییم تاکتیک باشد.

بازیکن فوتبال و موزیسین هر دو در طول زندگی‌شان جایزه‌های مختلف می‌گیرند و مشهور می‌شوند اما وقتی به سن 80، 90 سالگی رسیدند شاید برای یک فوتبالیست دیگر اثری از فوتبال در زندگی، اندیشه‌ها، روح و جسم او باقی نمانده باشد ولی موسیقی در سلول‌های یک موزیسین همچنان باقی است.

کسی که کار موسیقی می‌کند باید از همان ابتدا تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد مثل یک قهرمان فوتبال جایزه بگیرد و افتخار کسب کند و از آن لذت ببرد یا می‌خواهد موسیقی را زندگی کند.

گرچه این موضوع انتخاب کردنی نیست اما به هر حال اگر در گروه دوم قرار بگیرد، خواه ناخواه موسیقی در همه اوقات او، چه کار و چه فراغت، جاری خواهد بود.

چطور می‌توان این طرز تفکر و نگاه را به کسانی که تازه وارد عرصه موسیقی می‌شوند، آموخت؟

جوانان و اندیشه‌های آنان به نظر من بسیار حائز اهمیت هستند. آنها پر از تفکرات و ایده‌های نو هستند و باید این ایده‌ها را در کارهای‌شان بروز دهند.

اگر من امروز در عرصه موسیقی جهانی جایزه‌ای گرفته‌ام یا شهرتی دارم دلیل نمی‌شود که جوانان موزیسین مقلد من باشند؛ من هم دیگر نو نیستم.

جوان امروز قطعاً متفاوت با دوره جوانی من است و باید هم همین‌طور باشد. یک اندیشه ده ساله یا حتی شش ، هفت ساله امروز دیگر کهنه به شمار می‌آید.

به همین دلیل روابط شاگرد و استادی نیز متفاوت شده است. این روزها دیگر قرار نیست هرچه استاد می‌گوید شاگرد صرفاً پیروی کند بلکه با هم همفکری و تبادل‌نظر می‌کنند.

استادان در واقع تجربیاتشان را در اختیار شاگردان قرار می‌دهند. اگر قرار باشد نوآموز در دوره آموزش خود تحت فشار و اجبار باشد، براحتی سردرگم و بی‌هدف می‌شود.

شما سفرهای زیادی کرده‌اید و با موسیقی‌ سرزمین‌های گوناگون آشنا شده‌اید؛ طبعا این امر تأثیر زیادی روی اندیشه و موسیقی شما داشته است، خودتان چطور این تأثیرات را تعریف می‌کنید؟

برای موسیقی و به‌طور کلی آنچه در این زمینه ارائه می‌شود دو نوع بازار یا محل عرضه وجود دارد: یکی بازار جهانی و یکی بازار بومی.

شما وقتی وارد موسیقی جهانی می‌شوید تازه می‌فهمید که چقدر دانسته‌های‌تان کم است. تازه متوجه می‌شوید باید سال‌های زیادی زنده باشید و زندگی کنید تا موسیقی جهان و جهان موسیقی را بشناسید.

همین امر سبب می‌شود احساس جوانی کنید؛ یعنی اجازه نمی‌دهید پیری به سراغ‌تان بیاید. من 59 سال دارم اما به نظر خودم عمر زیادی نکرده‌ام و هنوز چیزهای زیادی هست که باید بیاموزم.

در عرصه موسیقی جهانی رفته رفته دید انسان باز می‌شود و بتدریج می‌تواند انسان‌های دیگر و دنیاهای‌شان را حس کند و دنیا را بیشتر بشناسد.

وقتی شما ملودی‌های ملیت‌های مختلف را می‌شنوید و شروع به آنالیز می‌کنید در اصل وارد دنیای فرهنگی آنها می‌شوید. مثلا ملودی‌های شرقی دارای وقار و بزرگواری خاصی هستند که این برگرفته از فرهنگ آنهاست.

موسیقی ایرانی را چقدر می‌شناسید و نظرتان درباره آن چیست؟

موسیقی ایرانی خیلی دوست دارم و به نظرم یک نوع آزادگی در ملودی‌های ایرانی وجود دارد؛ کاملا روان و آزاد است، هیچ فشار و استرسی در آن نمی‌بینید و به همین نسبت می‌توان سلیقه ذاتی و تاریخی مردم ایران را پیدا کرد حتی می‌توان فهمید از چه نوع ریتم‌هایی خوششان می‌آید.

سلیقه مخاطب همیشه مهم بوده و هست آن‌قدر که می‌توان خیلی چیزها به‌وسیله آن یاد گرفت؛ سلیقه مخاطب همواره برای من یک دانشگاه بوده است.

سیمین‌دخت گودرزی - قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها