آلبوم تازه اش چند هفته دیگر منتشر می شود

شهرام شکوهی: اسطوره نداشتم و اسطوره نمی‌شوم

جام جم نوا: مراحل آموزش را از آواز ایرانی آغاز کرد و گیتار فلامینکو را هم به صورت خودآموز فرا گرفت. هنر را بازتابی از زیبایی‌های دنیا می‌داند. ۲سال از انتشار اولین آلبومش می‌گذرد. مدارای او موردتوجه مردم قرار گرفت و در مدت کوتاهی نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. آلبوم جدید او هم در راه است و تا چند هفته دیگر به بازار خواهد آمد.
کد خبر: ۶۲۳۹۶۲
شهرام شکوهی: اسطوره نداشتم و اسطوره نمی‌شوم

بگذارید این طور آغاز کنیم که به عنوان یک هنرمند آیا فکر می کنید که موسیقی می تواند تأثیری بر ترویج نوعدوستی داشته باشد؟
موسیقی در ذات خود بیانگر زیبایی است و رسالتش این است که زیبایی‌ها را بیان کند. انتقاد من به برخی دوستان در مورد مضامین انتخابی در ترانه‌ها هم از همین قضیه نشأت می‌گرفت. عده‌ای در موسیقی خود به‌سمت نفرین کردن رفتند و آن مفاهیم را وارد موسیقی کردند. به ‌نظر من هنر بازتابی از زیبایی‌های دنیاست و خیرخواهی و نوعدوستی خارج از این مباحث نیست. حتی اگر به صورت مستقیم هم به اینها اشاره نشود اما ذات موسیقی از اهداف متعالی دور نیست.
در اجراهایی که داشتید کنسرت خیریه انجام داده‌اید؟
مدتی بر سر همین موضوع صحبت‌هایی مطرح شد. من اعتقاد‌های به‌خصوصی دارم که شاید موردپسند باشد یا نه.
من به کنسرت‌های خیریه به آن صورتی که مرسوم است خیلی اعتقاد ندارم. چرا که نمی‌دانم این پول حقیقتا به دست صاحبان حقیقی‌اش می‌رسد یا نه. در مورد برنامه‌های تلویزیونی برای خیریه صحبت‌هایی بود و به من هم گفتند مبلغی برای خودتان در نظر گرفته‌ایم که من نپذیرفتم. گفتم آن هزینه را نمی‌خواهم فقط اگر قرار است فلان مبلغ را به من بدهید آن را به صورت چک پرداخت کنید و بعد هم چک را به نماینده موسسه‌ای که در زمینه‌های انساندوستانه فعالیت داشت، دادم. اما در مورد آنچه مرسوم است این اطمینان را ندارم که وجه موردنظر به صاحبان حقیقی‌اش می‌رسد.
نمونه‌هایی داریم که اقدام اول و کار روی آلبوم اول اصلا فضایی برای دیده‌شدن را فراهم نمی‌کند. این‌که اولین آلبوم شکوهی باعث آمدن نام او بر سر زبان‌ها شد، تصادف یا بخت و اقبال بود؟
بدون هر ادعا و خود بزرگ‌بینی یکی از فاکتورها، صدای خودم بود. من تا پیش از این موسیقی پاپ ایرانی را دنبال نمی‌کردم و در دوره‌ای که خیلی از دوستان هر موسیقی‌ای گوش می‌کردند، من اصلا موسیقی ایرانی گوش نمی‌کردم. منظورم از موسیقی ایرانی موسیقی پاپی است که خارج از کشور ساخته می‌شد. بعضی از دوستان برای خود الگویی گرفته بودند از خواننده‌هایی که داشتند کار می‌کردند. این الگو گرفتن باعث می‌شود، صدای خواننده خواه‌ناخواه برود به سمت تقلید. پس از مدتی این تقلید به قدری ملکه ذهن طرف می‌شود که صدا به صورت ناخودآگاه به سمت دیگری کشیده می‌شود. به او می‌گویی چرا شبیه فلان خواننده می‌خوانی؟ می‌گوید این‌طور نیست. من واقعا صدایم شبیه اوست.
حقیقت ماجرا این است که او راست می‌گوید چرا که این موضوع در ناخودآگاه او شکل گرفته و حنجره بدون این‌که تصمیم گرفته باشد، تقلید کند این‌گونه می‌خواند.
در سایت خود جمله‌ای دارید مبنی بر اینکه: «تنها دلخوشی من این است که گاهی حرف دل شما عزیزان را می‌خوانم. در غم‌هایتان شریک می‌شوم و در شادی‌هایتان سهیم ما را همین دلخوشی بس است» الان در جایگاهی هستید که موفقیت‌ها و تجربیات زیادی را کسب کرده‌اید. آقای شکوهی چه سخنی با مخاطب خود دارید؟
اگر بخواهیم موسیقی را به یک دریا تشبیه کنیم، ما هنوز شن‌های ساحلش را هم لمس نکرده‌ایم. موسیقی مقوله عظیم و بی‌انتهایی است. من جایی که احساس کنم دیگر حرفی برای گفتن ندارم، دیگر کار نخواهم کرد.
در یک ماه اخیر ۲ قطعه جدید از من عرضه شد. یکی آهنگی بود به اسم فریب که یکی، دو ‌سال پیش ماکت بسیار ضعیفی از آن پخش شده بود که ماه گذشته آن را تکمیل و با فرم زیباتری منتشر کردم. معمولا تمام نظرات مخاطبان درباره کارهایم را می‌خوانم. گفته بودند تکرار و تکرار. من با خودم حساب می‌کنم: تا حالا یک آلبوم و چند تک‌آهنگ بیشتر نداده‌ام. قالب تک‌آهنگ‌های من هم با قالب آلبوم تاحد زیادی متفاوت بود. مثلا تک‌آهنگی به نام خیال‌کن داشتم که تنها یک پیانو مرا برای خواندنش همراهی کرده بود.
یا آهنگی داشتم که کلا موسیقی الکترونیک در آن زیربنای کار را تشکیل می‌داد و ریتم شادتری داشت. بنابراین گمان خودم این بود که چندان به فضای آلبوم بازگشت نداشته‌ام. اما یکی از دوستان نظر دادند که شهرام شکوهی هم به ورطه تکرار افتاد. این پیام البته که برای من یک علامت خطر است اما موضوع اینجاست که منی که با یک آلبوم و چند تک‌آهنگ آمده‌ام، قرار است چه کاری انجام دهم که تکرار نامیده نشود. باید صدایم را عوض کنم یا نوع موسیقی‌ام را. قرار است چه اتفاقی در موسیقی من بیفتد که به من انگ تکرار نزنند. البته که این تکرار برای من
ترسناک است.
موسیقی تنها منبع درآمد شماست؟
الان فقط موسیقی.
برنامه‌ای برای آلبوم جدید دارید؟ آخرین آلبوم شما ‌سال ۹۰ منتشر شد و پس از آن مخاطبان تنها قطعاتی از شما شنیده‌اند.
بخشی از موارد برای گرفتن مجوز انجام شده و بعد از محرم و صفر کار انجام خواهد شد.
آخرین کنسرت شما آبان‌ماه بود. برای کنسرت هم برنامه‌ای دارید؟
البته از آخرین کنسرتم زمان زیادی نمی‌گذرد اما اگر آلبوم منتشر شود و استقبالی در کار باشد، احتمال این‌که قبل از عید در تهران اجرا داشته باشم زیاد است. البته برای خیلی از شهرستان‌ها از همین‌الان صحبت‌هایی انجام شده و تور شهرستان‌ها به امیدخدا سر جایشان هستند.
ترانه‌ها در کارهای شکوهی تا چه حد نقش‌آفرینند. حرفی که می‌خواهید بزنید تا اندازه زیادی خود موسیقی است که البته نیازی به ترجمه هم ندارد و بعد از آن صحبت بر سر کلام و نوع مواجهه آن با مخاطب است؟
مربع ترانه، ملودی و تنظیم و خواندن باید از اضلاع متناسبی برخوردار باشد. هرکدام از اضلاع باید نقشی در این بین بازی کنند. اگر خواننده خوبی باشی و تنظیم و ملودی هم خوب باشد اما از یک کلام سخیف استفاده کنید کار با مشکل مواجه خواهد شد. اجزا باید جور باشد. اما به این موضوع اعتقادی ندارم که حتما باید یک‌سری ترانه خاص از ترانه‌سراهای خاص را بخوانم.
چیزی که در مورد ترانه مرا جذب می‌کند این است که دوست دارم ترانه‌ام روایی و داستان‌گو باشد. حداقل‌اش این است که دوست دارم نشانه‌هایی در ترانه وجود داشته باشد که از جمع‌بندی آنها به یک بیان واحد رسید.
قطعه اسیری در آلبوم مدارا داستان‌گو نبود اما برشی را در دل خود داشت. البته در همان آلبوم قصه گل و خار خیلی روایی‌تر بود. از ابتدا تا انتها می‌توانستی این ماهیت را درک کنی.
از کدام موزیسین غربی استقبال کردید؟
در موسیقی جهانی کسانی مثل کریس دی برگ را خیلی دوست داشتم.
شکوهی مغرور هم هست؟
۳ماه پیش عمل قلب داشتم. من آن‍‍ژیوپلاستی کردم اما ترجیح دکتر عمل قلب‌باز بود. وقتی این‌قدر نزدیکی به این‌که امروز خواندنت خاطره شود و فردایی در کار نباشد، غرور خیلی بی‌معنی است. مغرور به چه هستی؟ موقعیتی که ممکن است فردا صبح از آن خبری نباشد. دوستانی هستند که تا چند‌سال پیش سوپراستار بودند. حوزه‌اش هم مهم نیست.
فوتبال، بازیگری و خوانندگی این را نشان می‌دهد که بین عرش و فرش از نظر زمانی چندان فاصله‌ای نیست. این یک کار پوچ است که شما بخواهی به‌خاطر چیزی که هدیه خدا به شماست به خود مغرور شوی. او می‌تواند هدیه‌اش را از شما بگیرد. می‌خواهی مغرور باشی و بنده خدا را از خودت برنجانی که شهرام شکوهی هستی؟ من هیچ‌وقت چنین‌چیزی را نمی‌توانم قبول کنم.
شاید به‌خاطر این‌که هیچ‌وقت هیچ خواننده‌ای برای خودم آن‌قدر اسطوره نبود که بروم از او امضا بگیرم. هیچ‌وقت کسی را برای خودم بت نکردم و هیچ‌وقت هم اجازه نمی‌دهم کسی چنین فکری درباره خودم بکند. گاهی در کنسرت‌ها و فضای مجازی در مورد خودم چنین تجربه‌هایی را دیدم. دوستی آمد به من گفت:« من باورم نمی‌شود می‌خواهم با شما عکس بگیرم.» یا «من باورم نمی‌شود شما جواب مرا بدهی.» به این دوستان می‌گویم فکر کرده‌اید من کی‌ام. من هم کسی هستم مثل خودت. این یک امر شخصیتی است.
من هم نمی‌خواهم هیچ‌گاه یک ستاره دور از دسترش باشم. چیزی که در مورد عکس هم گفتم به همین خاطر است. الان راضی ام که وقتی بیرون می‌روم کسی مرا نمی‌شناسد تا این‌که یک وقتی بر سر جریانی ناراحت باشم یا عجله داشته باشم و بعد به من بگویند با ما عکس بینداز و بعد بخواهم بگویم نمی‌توانم یا
عجله دارم.
حرف آخر؟
از مخاطبانم به‌خاطر محبت‌هایشان ممنونم. هرکسی نقطه ضعفش را بهتر می‌شناسد و من هم خودم را خواننده درجه یکی نمی‌دانم اما این‌که مردم به من لطف دارند و صندلی کنسرت‌هایم را خالی نگذاشته‌اند از آنها ممنونم. تنها کاری که در قبال این همه لطف می‌توانم انجام‌دهم، این است که هر کاری را که می‌سازم درون‌مایه‌ای داشته باشد تا ارزش گوش‌دادن داشته باشد. آخرین حرفم در مورد کسانی که می‌خواهند به این حیطه کاری وارد شوند، این است که خیلی سنجیده وارد شوند.
خودم را مثال نمی‌زنم چون شاید خیلی سخت‌گیرانه برخورد کردم. از موقعی که می‌توانستم کارم را شروع کنم حدود ۱۱‌سال صبر کردم و بعد شروع کردم. یا وارد نشوند یا موقعی بیایند که مطمئن باشند حرفی برای گفتن دارند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها